صفحه اصلی

در حال بارگیری...
١. به نظر حضرتعالى سن بلوغ پسران و دختران داخل شدن در پانزده سال و نه سال قمرى است يا تمام کردن پانزده سال و نه سال قمرى؟

ج. تمام کردن آن سال‌ها، ميزان بلوغ دختر و پسر است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2197 | پیوند ثابت
٢. آيا کسى که بالغ شد، رشيد هم هست؟  

ج. غالبا بلوغ و رشد با هم ملازمت دارند، مگر در بچّه‌هايى که به نوعى عقب افتادگى داشته باشند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2198 | پیوند ثابت
٣. برخى از افراد به علت آن که تاريخ موجود در شناسنامه، تاريخ واقعى تولد آن‌ها نيست؛ تاريخ تولد و در نتيجه تاريخ بلوغ خود را نمى‌دانند، وظيفه چنين کسانى در محاسبه‌ى سن بلوغ چيست؟  

ج. تا يقين ندارند، تکليف ندارند؛ اگرچه احتياط خوب است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2199 | پیوند ثابت
۴. آيا به نظر حضرتعالى زمان مکلف شدن به اصول دين همان زمان مکلف شدن به احکام شرعى است؟ يا تفاوتى بين اين دو وجود دارد؟  

ج. تفاوتى وجود ندارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2200 | پیوند ثابت
۵. آيا براى دختر از حيث بلوغ مى‌توان بين عبادات و عقود و ايقاعات تفاوتى قايل شد؟ براى اجراى حدود و قصاص چه طور؟  

ج. خير، تفاوتى نيست؛ مگر در موردى خاص که بنابر يک جهتى تفاوت وجود داشته باشد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2201 | پیوند ثابت
۶. آيا ديدن خونى که داراى صفات حيض است، قبل از نه سالگى علامت بلوغ دختر است؟  

ج. اگر علم به تاريخ تولّد خود دارد، خير علامت بلوغ او نيست و اگر علم ندارد، پس اماره بودن صفات حيض بر حيضيّت و بلوغ محلّ تأمّل است، بلى اگر علم به حيض بودن پيدا کرد، اين اماره است بر بلوغ مجهول که محتمل است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2202 | پیوند ثابت
٧. آيا تغيير جنسيّت، که موجب تغيير در تکاليف شرعى مى‌شود جايز است؟    

ج. خير، حرام است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2203 | پیوند ثابت
٨. چه غسل‌هايى ممکن است قبل از بلوغ بر انسان واجب شده باشد؟  

ج. غسل مسّ ميّت، در صورتى که به بدن سرد شده ميتى قبل از تمام شدن سه غسل دست زده باشد و نيز غسل جنابت، در صورتى که پيش از بلوغ، تجاوز جنسى به او شده و يا تجاوز جنسى نموده باشد و هم‌چنين غسل استحاضه‌ى متوسطه و کثيره، اگر قبل از بلوغ ديده است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2204 | پیوند ثابت
٩. اگر يکى از اسباب وجوب غسل براى انسان نابالغ رخ داده و او در همان زمان غسل کرده باشد، آيا همان غسل کفايت مى‌کند يا پس از بلوغ بايد مجددا غسل نمايد؟  

ج. اگر غسل صحيح انجام داده کافى است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2205 | پیوند ثابت
١٠. آيا اطفال پيش از بلوغ، متصف به صفت اسلام و کفر مى‌شوند؟  

ج. متصف نمى‌شوند، لکن بر اطفال کفار احکام کفار و بر اطفال مسلمين احکام مسلمين به تبعيت جارى مى‌باشد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2206 | پیوند ثابت
١١. وجوب يادگيرى اصول عقايد، وجوب شرعى است يا وجوب عقلى؟ و ترک اين واجب چه عواقب و پى‌آمدهايى به دنبال خواهد داشت؟  

ج. وجوب عقلى و شرعى است؛ البته يادگيرى اجمالى هم کافى است، ولى  اگر آموزش، تفصيلى و برهانى باشد؛ انسان از اضلالات و گمراهى‌ها مصون است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2210 | پیوند ثابت
١٢. معناى قدرت در انجام تکاليف چيست؟  

ج. قدرت عادى و عرفى ملاک است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2211 | پیوند ثابت
١٣. آيا اصول اسلام و اصول ايمان با هم فرق مى‌کند؟  

ج. اصول اسلام سه امر: توحيد، نبوت و معاد است و اصول ايمان عدل و امامت مى‌باشد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2212 | پیوند ثابت
١۴. انکار اصول اسلام چه آثار شرعى به دنبال دارد؟    

ج. اگر انکارکننده محکوم به اسلام و پس از بلوغ اِبايى از وصف اسلام داشته باشد، اجراى احکام مرتدّ بنابر احتياط واجب بايد پس از اقامه‌ى براهين محکم و ادلّه‌ى روشنگر باشد به گونه‌اى که معلوم شود اباى او بعد از آن‌ها، از روى عناد و لجاج دشمنى و براى اغراض فاسد دنيوى بوده است. تفصيل احکام راجع به کافر و مرتد در رساله‌ى توضيح‌المسايل [fn value="١"]به مسايل ٩٩، ١١٠، ١۴٠، ۴۶٠، ٧۴٣، ١۶١٨، ١۶١٩، ١٩١۶، ١٩۴۶، ١٩۴٩، ٢٠٨٣، ٢٠٨٨، ٢٠٩۶و ٢٢۵٩رجوع شود.[/fn]آمده است که اجمال آن عبارت است از: ١) نجاست؛ ٢) صحيح نبودن عقد او براى مسلمان؛ ٣) ارث نبردن او از مسلمان، اگرچه پدر او باشد؛ ۴) مالک نشدن کنيز و غلامى که مسلمان باشند؛ ۵) حلال نبودن حيواناتى که ذبح مى‌کند؛ ۶) واجب نبودن غسل، کفن و نماز بر جسد او؛ ٧) ميته بودن پوست، کفش، دنبه و هر چيزى از اجزاى حيوانات که در دست او است؛ ٨) عدم جواز دادن قرآن به دست او؛ ٩) عدم جواز دخول در مسجد و مشاهد مشرفه.

 

کتاب: استفتائات | شناسه: 2213 | پیوند ثابت
١۵. آثار بى‌اعتقادى به اصول ايمان چيست؟  

ج. ١) عدم صحت عبادات؛ ٢) جايز نبودن دادن زکات و خمس و فطريّه به او.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2214 | پیوند ثابت
١۶. مراد از تحقيقى بودن اصول دين چيست؟  

ج. مراد اين است که هر کسى بايد با دليل و برهان آن‌ها را تحصيل کند و مجرّد تقليد از ديگران نباشد، البته دليل اجمالى و ارتکازى هم کافى است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2215 | پیوند ثابت
١٧. يقين در اصول دين به چه معنا است؟ و آيا اين يقين هر چند از گفته‌ى علما و مبلّغين و پدر و مادر به دست آمده باشد، کفايت مى‌کند يا بايد به پشتوانه دليل‌هاى کلامى به دست آمده باشد؟  

ج. مقصود از يقين، در اين‌جا، يقين به معناى عرفى است که از هر طريق حاصل شود کفايت مى‌نمايد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2216 | پیوند ثابت
١٨. اگر کسى اصول دين خود را بنابر اعتقادات پدرى و مادرى خود فراگرفته و به آن يقين دارد، آيا همين مقدار کافى است يا لازم است آن‌ها را با دليل‌هاى برهانى و طرق يقينى فراگيرد؟  

ج. همان يقين که سبب عقد و پيوند قلبى شود کافى است؛ ولى به دست آوردن دليل و برهان تفصيلى براى عدم انحراف و گمراهى انسان با شبهات گمراه کنندگان، مطلوب است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2217 | پیوند ثابت
١٩. حکم کسى که مدتى در صدد تحقيق و بررسى از اصول دين بوده است، به لحاظ نجاست و طهارت و... چيست؟ و اگر در چنين ايامى بميرد، آيا در پيشگاه خداوند مؤاخذه مى‌شود؟  

ج. اگر تقصير و کوتاهى در تحقيق نکرده، مؤاخذه ندارد؛ ولى اگر عقد قلبى نداشته و به شهادتين اقرار نکند، حکم کافر را دارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2218 | پیوند ثابت
٢٠. کسى که در پى تحقيق از اصول دين است و هنوز اعتقادى به دين اسلام پيدا نکرده است، آيا نماز بر او واجب است؟  

ج. نماز بر همگان واجب است و تحقيق در اصول پنج‌گانه دين سهل الوصول و هم چون امور ضرورى و بديهى است و نياز به زمان طولانى ندارد، به خلاف جزييات و فروعات اعتقادى که زمان زيادى نياز دارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2219 | پیوند ثابت
٢١. اگر همه‌ى عقايد حقّه در ذهن فردى ثابت باشند و آن‌ها را بداند؛ اما اگر از او بپرسند نتواند تقرير کند، آيا همين مقدار دانستن کفايت مى‌کند؟  

ج. بله کفايت مى‌کند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2220 | پیوند ثابت
٢٢. اگر کسى به شهادتين اقرار زبانى نمايد؛ امّا در دل خود نسبت به يک يا چند رکن از اصول دين مثل توحيد، ترديد و شک داشته باشد، عقد نمودن زن مسلمان براى او چه حکمى خواهد داشت، حکم طهارت بدن و ذبيحه او چه مى‌باشد؟  

ج. محکوم به اسلام است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2221 | پیوند ثابت
٢٣. در ميان مردم عبارت‌هايى رايج است که بوى کفر مى‌دهد، مثل اين که فرد مى‌گويد: اگر قيامتى باشد، به هم مى‌رسيم، اگر خدايى بود، نمى‌گذاشت او اين عمل را انجام دهد، کى از آن دنيا برگشته که بگويد خبرى هست؟! چه خدايى، چه پيغمبرى؟! و... آيا با به زبان آوردن چنين کلماتى حکم بر کفر اين شخص مى‌شود؟  

ج. موارد آن مختلف است و بعضى از اين عبارت‌ها با مسلمان بودن سازش ندارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2222 | پیوند ثابت
٢۴. اگر کسى به مضمون شهادتين ظن داشته باشد، ولى در عين تمکن از تحصيل يقين، به دنبال به دست آوردن يقين نباشد، آيا حکم شاک و مردد را دارد؟ و آيا در قيامت نجاتى براى او متصور است و در دنيا آيا حکم مسلمين بر او جارى مى‌گردد؟  

ج. اگر اقرار زبانى و عقد قلبى دارد، مسلمان است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2223 | پیوند ثابت
٢۵. اگر کسى به عقايد صحيح معتقد باشد، ولى برخى خيالات و وسوسه‌ها در قلب او رسوخ کرده است و يا بعضى کلمات کفرآميز در ذهن او مى‌آيد ـ که از وجود آن‌ها کراهت دارد و از آن‌ها اذيت مى‌شود ـ ، راه خلاصى از چنين وسوسه‌هايى چه مى‌باشد؟  

ج. ذکر تهليل (لا اله الا اللّه‌) و معوذتين (سوره‌هاى قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را زياد بخواند و اختيارا آن فکرها را نکند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2224 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها