صفحه اصلی

در حال بارگیری...

استفتائات احکام وقف

۵۴٨٨. آيا تنجيز در وقف شرط است و وقف معلّق و مشروط آيا صحيح است؟  

ج. بله، تنجيز در صحت وقف شرط است و تعليق مبطل آن است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8531 | پیوند ثابت
۵۵٠۴. در صورت معيّن بودن متولّى وقف، آيا اداره اوقاف يا ديگران مى‌توانند در آن تصرف کنند؟  

ج. نمى‌توانند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8547 | پیوند ثابت
۵۵١٩. آيا اگر منظور واقف از تعيين ناظر، اعمال نظر و تصويب او باشد، متولّى حقّ اقدام و انجام کارى بدون اذن و تصويب ناظر دارد؟  

ج. حقّ ندارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8563 | پیوند ثابت
۵۵٣۶. فرد مرحومى در سال ١٢٩۶ قمرى رقباتى را در شهررى و قزوين به صورت حبس مؤبّد، وقف بر خيرات و مبرات نمود که بالغ بر يک‌صدسال است به وسيله متوليان منصوص، عمل به وقف مى‌شود: در سطور آخر صفحه دوم وصيت‌نامه، چنين تصريح گرديده: «... در اين املاک ثلث، حق فروختن، مبادله کردن، رهن، بيع، شرط گذاشتن و اجاره زايد از سه سال دادن ندارند. تخلّف از اين قرار حرام و باطل است، اگر العياذ باللّه‌ خرابى فاحش در اين‌ها روى دهد که اوصيا را به هيچ‌وجه امکان نگاهدارى نباشد،  بايد نزد حاکم شرع نافذالحکم ثابت نمايند، پس از آن به طور احسن مبادله نمايند...» قسمتى از اراضى مسکونى در ابتداى انقلاب اسلامى به وسيله سازمان زمين و مسکن قزوين جهت احداث ساختمان مسکونى در اختيار شرکت‌هاى تعاونى مسکن و يا به متقاضيان فروخته شده بود، اين گروه به ادّعاى اين‌که اين اراضى را از دولت خريده‌اند، عرصه و اعيان را متعلق به خود دانسته و در نتيجه با تجمّع در مساجد و ارسال طومار و نامه براى مسؤولين و درج در جرايد و متعاقبا تشکيل جلساتى در دفتر امام جمعه محترم و بخشدارى و فرماندارى، خواهان ادامه تعلّق عرصه به صاحبان اعيان گرديدند و نهايتا پس از انقلاب از مراجعه به دفتر موقوفه و تنظيم سند اجاره و پرداخت اجاره عرصه خوددارى نمودند و عملاً اين قسمت از اراضى موقوفه مسلوب‌المنفعه گرديد، و از طرفى اداره زمين و مسکن قزوين آمادگى خود را براى تأمين زمين معوّض اعلام داشتند. آيا وضع موجود از نظر مسلوب‌المنفعه ماندن قسمتى از اراضى موقوفه، مشمول قيد مندرج در وصيت‌نامه مى‌باشد؟ آيا مبادله به نحوى که مطرح است و به شرط احسن بودن معوّض به صلاح موقوفه است يا متولّى را به طريق ديگرى ارشاد مى‌فرماييد؟  

ج. اگر راهى ديگرنيست و از احسن وجوه ممکنه باشد، اشکال ندارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8579 | پیوند ثابت
۵۵۵٢. شخصى چند سال پيش منزلى را براى مسجد جامع وقف کرده و صيغه‌ى وقف هم خوانده، به شرط اين‌که تا خود واقف زنده است، اختيار وقف به دست او باشد و در اين چند سال اجاره‌ى آن را هم داده است، ولى بعدا براى ضرورتى که براى اولادش پيدا شده، مى‌خواهد آن را بفروشد و مصرف کند. آيا جايز است؟  

ج. اگر توليت آن را مادام‌الحيات براى خودش قرار داده و اجاره را به عنوان اجاره‌ى وقف مى‌داده، امر وقف تمام شده و مصرف آن در حاجتش جايز  نيست، به خلاف اين که اگر اختيار امر وقف را با خودش قرار داده، معلوم شود که امر وقف تمام نشده و اين مانند وصيت به وقف است و هم چنين است شرط بازگرداندن هنگام حاجت که اگر محتاج شد، به ملک او بر مى‌گردد ولو وقف تمام شده باشد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8595 | پیوند ثابت
۵۵۶٨. آيا مى‌توان کتاب‌ها و وسايل و اموال موقوفه تاريخى را براى حفاظت در موزه نگهدارى کرد و در معرض ديد بازديد کنندگان قرار داد؟  

ج. خير، بايد در مصرف وقف صرف شود و در موارد خاصّه، به حاکم شرع مراجعه شود.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8611 | پیوند ثابت
۵۴٨٩. آيا در وقف قصد قربت شرط است؟ و اگر کسى اموال خود را براى محروم کردن فرزندان خود از ارث، وقف روضه خوانى امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ نمايد، آيا وقف صحيح است و آيا به چنين وقف‌هايى پاداش آخرتى تعلق مى‌گيرد؟  

ج. بنابر احوط قصد قربت، هر چند به نحو داعى به داعى، شرط است اگرچه بدون قربت هم بايد در عدم صحت آن احتياط شود، البته در ترتّب ثواب، قصد قربت شرط است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8532 | پیوند ثابت
۵۵٠۶. زمين‌هايى است که سازمان زمين شهرى به متقاضيان واگذار کرده است. فعلاً بعضى افراد ادعا مى‌کنند آن‌ها وقف بوده است، وظيفه‌ى ما که در آن جا ساکن هستيم چيست؟  

ج. بايد وقف بودن آن‌ها شرعا ثابت شود و اگر از قراين، اطمينان به وقفيت پيدا کرديد، اجاره‌ى آن بايد به مصرف وقف برسد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8548 | پیوند ثابت
۵۵٢١. در صورتى که واقف براى موقوفه، متولّى منصوص تعيين کرده است و متولّى  مزبور در قيد حيات است و عمل به شرايط وقف‌نامه مى‌نمايد، آيا ديگران (غير از متولّى وقف) از حکام شرع و يا از حکام عرف، حقّ دخالت و يا تصرّف در موقوفه را دارند؟  

ج. حق ندارند، مگر با اذن او.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8564 | پیوند ثابت
۵۵٣٧. واقف محترمى پنج دانگ از شش‌دانگ املاکى را بر اولاد ذکور (فرزندان پسر) خود على نحوالتشريک و التسويه، بطنا بعد بطن و نسلاً بعد نسل وقف نموده و در صورت انقراض فرزندان پسر، بر فرزندان دختر و در صورت انقراض و نبودن اولاد، منافع اين پنج دانگ صرف تعزيه‌دارى شود و توليت آن‌ها را براى خود قرار داد و بعد خود مفوّض داشت به اولاد ذکور خود نسلاً بعد نسل و بطنا بعد بطن با تقديم اصلح و ارشد و ابقاى آن‌ها. واقف محترم داراى شش فرزند ذکور بوده و هريک از شش  فرزند ذکور داراى فرزندانى بوده‌اند که تعداد آن‌ها يازده نفر مى‌باشد و اين يازده نفر هم داراى فرزندانى مى‌باشند که تعداد آن‌ها حدود شانزده نفر مى‌باشد. واقف فوت کرده‌است. ۶ نفر اولاد ذکور واقف که نسل اوّل مى‌باشند، همگى فوت نموده‌اند. از يازده نفر اولاد ذکور که در نسل دوم مى‌باشند، ده نفر فوت و تنها يک نفر در قيد حيات مى‌باشند. از نسل سوّم که تعداد آن‌ها در حال حاضر شانزده نفر مى‌باشند، اکثر آن‌ها در قيد حيات مى‌باشند بفرماييد: ١) با توجه به اين‌که منافع پنج دانگ موقوفه در نسل اوّل بين ۶ نفر برادر به طور مساوى تقسيم مى‌شود، در صورت فوت هريک از برادران سهم متوفى به چه کسى بايد پرداخت شود؟ ٢) آيا کلمه «بطنا بعد بطن و نسلاً بعد نسل» با کلمه «نسلاً بعد نسل و بطنا بعد بطن» با هم فرق دارند يا هر دو کلمه به يک مفهوم مى‌باشد؟ در صورتى که فرق داشته باشد، مراتب را مرقوم فرماييد. ٣) توليت موقوفه با بودن اولادى با داشتن شرايط اصلح و ارشد و ابقا از نسل اوّل به اولادى از نسل بعد که داراى شرايط اصلح و ارشد و ابقا باشد مى‌رسد يا خير؟

ج۱. با اين فرض، مالک پس از وفاتِ هر فردى از طبقه عاليه، فردى از طبقه نازله است، اگرچه فردى از طبقه متقدّمه موجود باشد و احتياط در استحلال از فرد مقدّم در طبقه، خوب است.

ج۲. تفاوتى ندارد.

ج۳. نمى‌رسد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8580 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها