صفحه اصلی

در حال بارگیری...

غصب

غصب آن است که انسان از روی ظلم، بر مال یا حق کسی مسلط شود، و این یکی از گناهان بزرگ است که اگر کسی انجام دهد، در قیامت به عذاب سخت گرفتار می‌شود، از حضرت پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده است که: «مَنْ غَصِبَ شِبْراً مِنَ الأرضِ طَوَّقَهُ اللّه مِنْ سَبْع أرَضین یومَ القِیمةِ»، یعنی «هر کسی یک وجب از زمین دیگری غصب کند، خداوند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او می‌اندازد» و همچنین روایت شده است: «مَنْ خانَ جارَهُ شِبْراً مِنَ الأرّضِ، جَعَلَهُ اللّه طَوقاً فی عُنُقِهِ مِنْ تُخُومِ الأرضِ السابِعَة حَتّی یلْقَی اللّه یومَ الْقِیمةِ مُطَوَّقاً اِلاّ اَنْ یتُوبَ أَوْ یرْجعَ»، یعنی «اگر کسی به همسایه‌اش به اندازه یک وجب زمین خیانت کند، خداوند آن را از قعر زمین هفتم به گردن او می‌اندازد تا خدا را در چنین حالتی ملاقات کند، مگر اینکه از گناهش توبه کند یا برگردد». و باز فرموده‌اند: «مَنْ أَخَذَ أَرْضاً بِغَیرِ حَقٍّ، کلِّفَ أَنْ یحْمِلَ تُرابَها اِلَی الْمَحشَر»، یعنی «اگر کسی بدون حق، زمینی را بگیرد، او را وادار می‌کنند که خاک آن زمین را تا محشر حمل نماید».

«٢٠٣۵» اگر انسان نگذارد مردم از مسجد، مدرسه، پل و جاهای دیگری که برای عموم ساخته شده استفاده کنند، حق آنان را غصب نموده، و همچنین است اگر کسی در مسجد جایی برای خود بگیرد و دیگری او را نگذارد که از آنجا استفاده نماید.

«٢٠٣۶» چیزی را که انسان پیش طلبکار گرو می‌گذارد باید نزد او بماند که اگر طلب او را نداد، طلب خود را از آن به‌دست آورد. پس اگر پیش از آنکه طلب او را بدهد، آن چیز را از او بگیرد، اگرچه غصب نیست، اما کار حرامی انجام داده است.

«٢٠٣٧» مالی را که نزد کسی گرو گذاشته‌اند، اگر دیگری غصب کند صاحب مال و طلبکار می‌توانند چیزی را که غصب کرده از او مطالبه نمایند و چنانچه آن چیز را از او بگیرند باز هم در گرو است و اگر آن چیز از بین برود و عوض آن را بگیرند، آن عوض هم مثل خود آن چیز گرو می‌باشد.

«٢٠٣٨» اگر انسان چیزی را غصب کند، باید به صاحبش برگرداند، و اگر آن چیز از بین برود، باید عوض آن را به او بدهد.

«٢٠٣٩» اگر از چیزی که غصب کرده منفعتی به‌دست آید، مثلاً از گوسفندی که غصب کرده برّه‌ای پیدا شود، تعلق به صاحب مال دارد، و نیز کسی که خانه‌ای را غصب کرده، اگرچه در آن ننشیند، باید اجاره آن را بدهد.

«٢٠۴٠» اگر از بچه یا دیوانه چیزی را غصب کند، باید آن را به ولیّ او بدهد و اگر از بین برود باید عوض آن را بدهد.

«٢٠۴١» اگر چیزی را که غصب کرده با چیز دیگری مخلوط کند، مثلاً گندمی را که غصب کرده با جو مخلوط نماید، چنانچه جدا کردن آنها ممکن است، اگرچه زحمت داشته باشد، باید جدا کند و به صاحبش برگرداند.

«٢٠۴٢» هرگاه دو نفر با هم چیزی را غصب کنند، اگرچه هر یک به‌تنهایی می‌توانست آن را غصب نماید، هر کدام از آنان ضامن نصف آن است.

«٢٠۴٣» اگر چیزی را که غصب کرده به‌طوری تغییر دهد که از اولش بهتر شود، مثلاً طلایی را که غصب کرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگوید: مال را به همین صورت بده، باید به او بدهد و نمی‌تواند برای زحمتی که کشیده مزد بگیرد، بلکه بدون اجازه مالک حق ندارد آن را به‌صورت اولش درآورد.

«٢٠۴۴» اگر چیزی را غصب کند که باقی ماندن آن چیز با آن شکل حرام است، مثل بُت و صلیب و آلات لهو که شکستن آنها واجب است. پس اگر غاصب آن را خراب کند، باید اصل موادّ آنها را به صاحبش بدهد و مزد ساخت آن به عهده او نیست، ولی اگر آن چیز منفعت حلالی هم داشته، مثل ظروف طلا و نقره (بنابر جواز نگاه داشتن آنها) پس بی‌وجه نیست که مزد ساخت آن را هم ضامن باشد.

«٢٠۴۵» اگر چیزی را که غصب کرده به‌طوری تغییر دهد که از اولش بهتر شود، و صاحب مال بگوید: باید آن را به‌صورت اول درآوری، واجب است آن را به‌صورت اولش درآورد، و چنانچه قیمت آن به‌علت تغییر دادن، از اولش کمتر شود، باید تفاوت آن را به صاحبش بدهد، پس طلایی را که غصب کرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگوید: باید به‌صورت اولش درآوری، در صورتی که بعد از آب کردن قیمت آن از پیش از گوشواره ساختن کمتر شود، باید تفاوت آن را بدهد.

«٢٠۴۶» اگر در زمینی که غصب کرده زراعت کند، یا درخت بنشاند، زراعت و درخت و میوه آن مال خود اوست و چنانچه صاحب زمین راضی نباشد که زراعت و درخت در زمین بماند، کسی که غصب کرده باید فوراً زراعت یا درخت خود را، اگرچه ضرر نماید، از زمین بِکنَد، و نیز باید اجاره زمین را در مدتی که زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمین بدهد و خرابی‌هایی را که در زمین پیدا شده، درست کند؛ مثلاً جای درخت‌ها را پر نماید. و اگر به‌سبب اینها قیمت زمین از اولش کمتر شود، باید تفاوت آن را هم بدهد، و نمی‌تواند صاحب زمین را مجبور کند که زمین را به او بفروشد، یا اجاره دهد، و صاحب زمین نیز نمی‌تواند او را مجبور کند که درخت یا زراعت را به او بفروشد.

«٢٠۴٧» اگر صاحب زمین راضی شود که زراعت و درخت در زمین او بماند، کسی که آن را غصب کرده، لازم نیست درخت و زراعت را بِکنَد، ولی باید اجاره آن زمین را از وقتی که غصب کرده تا وقتی که صاحب زمین راضی شده بدهد.

«٢٠۴٨» اگر در زمینی که غصب کرده بدون اذن مالک چاهی حفر نماید، پس اگر مالک به باقی بودن آن چاه راضی باشد، غاصب ضامن پر کردن آن نیست، و اگر راضی نباشد غاصب باید آن چاه را پر کند، ولی تصرف در پر کردن باید به اذن مالک باشد، و اگر مالک بخواهد خود، چاه را پر کند می‌تواند اجرت آن را از او بگیرد.

«٢٠۴٩» اگر چیزی که غصب کرده از بین برود، در صورتی که از نظر اسم یا صفت یا رغبت مردم به آن، امثالی ندارد باید قیمت آن را بدهد. و منظور از قیمت، قیمت زمان مطالبه است، بلکه خالی از وجه نیست که بالاترین قیمت از زمان غصب تا زمان پرداخت را بدهد، اگرچه احتیاط در این است که روی یکی از قیمت‌هایی که آن چیز در این فاصله پیدا کرده یا متوسط آنها با هم صلح نمایند.

«٢٠۵٠» اگر چیزی را که غصب کرده و از بین رفته، از نظر اسم یا صفت و یا رغبت مردم به آن، امثالی دارد، مانند گندم و برنج، باید مثل همان چیزی را که غصب کرده بدهد، ولی چیزی را که می‌دهد باید خصوصیاتش مثل چیزی باشد که آن را غصب کرده و از بین رفته است.

«٢٠۵١» اگر چیزی را که مثل گوسفند قیمت اجزای آن با هم فرق دارد غصب نماید و از بین برود، چنانچه قیمت بازار آن فرق نکرده باشد، ولی در مدتی که پیش او بوده مثلاً چاق شده باشد، و حتی اگر چاقی به‌سبب رسیدگی غاصب به آن حیوان بوده، باید قیمت وقتی را که چاق بوده بدهد، اگرچه بعد از آن، حیوان خودبه‌خود لاغر شده باشد.

«٢٠۵٢» اگر چیزی را که غصب کرده دیگری از او غصب نماید و از بین برود، صاحب مال می‌تواند عوض آن را از هر کدام که خواست بگیرد، و اگر از اولی بگیرد، چنانچه مال نزد دومی تلف شده باشد، او می‌تواند از دومی مطالبه کند، ولی اگر دومی به اولی برگردانده و پیش او تلف شده نمی‌تواند از او مطالبه کند، و اگر صاحب مال عوض را از دومی که مال پیش او تلف شده بگیرد، او نمی‌تواند آنچه را داده از اولی مطالبه نماید.

«٢٠۵٣» اگر شخصی مال غصبی را از غاصب بخرد و مالک، آن معامله را اجازه ندهد، مشتری هم مثل غاصب ضامن آن مال و منافع آن است، و مالک می‌تواند عوض آن مال و منافع آن را، حتی منفعت‌هایی را که در دست مشتری یا غاصب اول پیدا شده و نزد مشتری باقی مانده از هر کدام که خواست بگیرد، پس اگر آنها را از مشتری گرفت، در صورتی که مشتری از غصب اطلاع داشته و مال در دست او تلف شده، نمی‌تواند آنچه را داده از غاصب بگیرد، و اگر صاحب مال از غاصب گرفت، او می‌تواند آنچه را داده از مشتری که مال پیش او تلف شده بگیرد، امّا اگر مشتری جاهل به غصب بود و مالک از او گرفت، مشتری پولی را که در معامله به فروشنده داده بود از او می‌گیرد، حتی اگر آنچه به مالک داده بیشتر از آن پول بوده؛ بنابر اظهر زیادی را هم از فروشنده می‌گیرد.

«٢٠۵۴» اگر چیزی را که می‌فروشند یکی از شرط‌های معامله در آن نباشد، مثلاً چیزی را که باید با وزن خرید و فروش کنند بدون وزن معامله نمایند، معامله باطل است، و چنانچه فروشنده و خریدار با قطع نظر از معامله راضی باشند که در مال یکدیگر تصرف کنند اشکال ندارد، وگرنه چیزی را که از یکدیگر گرفته‌اند، مثل مال غصبی است و هر کدام باید آن را به صاحبش برگرداند، و در صورتی که هر یک از مشتری یا فروشنده بدانند که معامله باطل است و مال او در دست دیگری از بین برود، بنابر اظهر نمی‌تواند عوض آن را بگیرد.

«٢٠۵۵» هرگاه مال را از فروشنده بگیرد که آن را ببیند یا مدتی نزد خود نگاه دارد تا اگر پسندید بخرد، اگر با اجازه فروشنده باشد، در صورتی که آن مال تلف شود، بنابر اقرب لازم نیست عوض آن را به صاحبش بدهد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 8149 | پیوند ثابت

«٢٠۵۶» مالی را که انسان پیدا می‌کند، اگر نشانه‌ای نداشته باشد که به‌وسیله آن صاحبش پیدا شود، و حیوان هم نباشد و ارزش آن از یک درهم، یعنی ۶/١٢ نخود نقره سکه‌دار کمتر نباشد، می‌تواند از طرف صاحبش صدقه دهد؛ و یا به حاکم شرع بدهد.

«٢٠۵٧» اگر مالی را پیدا کند که نشانه دارد و قیمت آن کمتر از یک درهم باشد و صاحب آن معلوم نباشد، می‌تواند به قصد اینکه ملک خودش شود بردارد، ولی اگر صاحب آن پیدا شد و آن را مطالبه کرد، در صورتی که برای او مشقت ندارد، بنابر احتیاط واجب باید عین مال او را برگرداند، و اگر تلف شده باشد بنابر اظهر ضامن مثل یا قیمت آن نیست.

«٢٠۵٨» هرگاه چیزی را که پیدا کرده نشانه‌ای دارد که به‌وسیله آن می‌تواند صاحبش را پیدا کند، در صورتی که قیمت آن در زمان برداشتن آن کمتر از یک درهم نباشد، واجب است از همان وقت اعلان کند؛ یعنی تا یک سال در محل اجتماع مردم بگوید یا بنویسد و در محل مناسب نصب کند.

«٢٠۵٩» اگر انسان خودش نخواهد اعلان کند، می‌تواند به کسی که اطمینان دارد، بگوید که از طرف او اعلان نماید.

«٢٠۶٠» اگر تا یک سال اعلان کرد و صاحب مال پیدا نشد، چنانچه در غیر حرم مکه پیدا کرده، می‌تواند از طرف صاحبش صدقه بدهد یا به‌عنوان امانت برای صاحبش نزد خود نگهداری کند، یا به حاکم شرع بدهد یا برای خود بردارد و قصد کند که اگر صاحبش پیدا شد عوض آن را به او بدهد؛ و اگر در حرم مکه پیدا کرد، چنانچه قصد ندارد که به‌عنوان امانت نگه دارد، ظاهر این است که صدقه می‌دهد.

«٢٠۶١» اگر صاحب مال بعد از یک سال اعلان پیدا شد، چنانچه مال را صدقه یا به حاکم شرع داده، بنابر اقرب ضامن نیست و همچنین اگر بدون افراط و تفریط تلف شده نیز ضامن نیست، و اگر به‌عنوان امانت نگاه داشته، تحویل می‌دهد، و اگر برای خود برداشته عوض آن را باید بدهد.

«٢٠۶٢» کسی که مالی را پیدا کرده اگر عمداً به دستوری که گفته شد اعلان نکند گذشته از اینکه معصیت کرده باز هم واجب است اعلان کند، و در سالی که اعلان نکرده نمی‌تواند کارهایی را که در مسائل قبل گفته شد انجام دهد.

«٢٠۶٣» اگر بچه نابالغ یا دیوانه چیزی را پیدا کند، ولیّ او باید وظایفی را که گفته شد، انجام دهد.

«٢٠۶۴» اگر انسان در بین سالی که اعلان می‌کند از پیدا شدن صاحب مال ناامید شود، بنابر اظهر دیگر اعلان واجب نیست و می‌تواند به وظایفی که گفته شد عمل نماید.

«٢٠۶۵» اگر در بین سالی که اعلان می‌کند مال از بین برود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی یا زیاده‌روی کرده باید عوض آن را به صاحبش بدهد، وگرنه چیزی بر عهده او نخواهد بود، ولی اگر قبل از تمام شدن سال برای خودش بردارد و تلف شود، ضامن است.

«٢٠۶۶» اگر مال نشانه‌داری را که ارزش آن به یک درهم می‌رسد در جایی پیدا کند که معلوم است به‌وسیله اعلان صاحب آن پیدا نمی‌شود، مثل بیابان‌ها یا خرابه‌ها و مانند آن، اگر مالک آن، ولو اجمالاً معلوم نباشد حکم کمتر از یک درهم را دارد؛ و اگر مالک آن، ولو اجمالاً، معلوم باشد باید به وظایفی که برای بعد از اعلان گفته شد عمل نماید.

«٢٠۶٧» در موقع اعلان بعضی از اوصاف مال پیدا شده را می‌گوید که تا حدودی آن را بشناساند و بعضی دیگر را نمی‌گوید تا مالک حقیقی را بشناسد.

«٢٠۶٨» اگر کسی چیزی را پیدا کند و دیگری بگوید مال من است، اگر یقین یا اطمینان پیدا کند که راست می‌گوید یا دو شاهد عادل شهادت دهند و یا ادّعاکننده قسم بخورد که مال اوست، واجب است به او داده شود، ولی اگر از نشانه دادن او فقط گمان برایش حاصل شود یا یک شاهد عادل شهادت دهد، مخیر است به او بدهد یا ندهد، و در صورتی که گمان قوی پیدا کند، وجوب تحویل به او خالی از وجه نیست.

«٢٠۶٩» هرگاه چیزی را پیدا کند که اگر بماند فاسد می‌شود، می‌تواند آن را قیمت کند و برای خود بردارد، و میزان، قیمت زمانی است که در آن تصرف می‌نماید، و تمام وظایفی که برای اصل مال بود، از قبیل اعلان و سایر وظایف، در اینجا برای عوض مال ثابت است، و می‌تواند به حاکم مراجعه کرده و از او کسب تکلیف نماید.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 8150 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها