صفحه اصلی

در حال بارگیری...
۵۵٢٧. در زمينى که وقف مساجد بوده است، از روى ناآگاهى و جهالت در آن حسينيّه و تعدادى مغازه و چند دستگاه ساختمان ـ از قبيل شرکت تعاونى و دفتر پست و تلگراف و نانوايى و... ـ ساخته‌اند. آيا اين‌ها بايد ماهانه به مسجد، اجاره پرداخت کنند و يا اين که بناها را تخريب کنند و موقوفه را به حال اوّل برگردانند؟  

ج. مطالبه‌ى اجرت‌المثل شود که بپردازند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8570 | پیوند ثابت
١۶٩٧. زمينى به مساحت ٨٠٠ متر مربع براى احداث مسجد از طرف دو نفر بهايى به اهالى محله ما اهدا شد و صيغه وقف مسجد جارى و در اداره اوقاف ثبت گرديد. ولى به علت نداشتن هزينه راکد مانده است، لکن افراد نامبرده فعلاً راضى به تکميل ساختمان مسجد نيستند. نظر مبارکتان در رابطه با عدم رضايت آن‌ها چيست؟

ج. نامبردگان حقّى ندارند و وقف مزبور اشکالى ندارد، واللّه‌ العالم.

کتاب: استفتائات | شناسه: 4114 | پیوند ثابت
۵٩٧۵. متوفّى در وصيّت‌نامه‌اش ـ به شهادت پنج نفر عادل ـ سه دانگ يک ساختمان مسکونى را به همسرش و يک و نيم دانگ آن را به يکى از فرزندانش و يک و نيم دانگ باقيمانده را بين وارثان تقسيم کرده است. اکنون يکى از وارثين به سهم سه دانگ همسر مرحوم و به آن يک و نيم‌دانگ ديگر اعتراض دارد. آيا اعتراض او شرعا قابل توجه و ملاحظه است؟  

ج. در فرض مسأله آن چه که در متن ذکر شده، بر حسب ظاهر، وصيّت است و  وصيّتِ وصيت کننده در ثلث ترکه‌اش نافذ است و در اضافه‌ى بر ثلث محتاج به امضاى ورثه است. بلى اگر شخص متوفّى چيزى از اموال خود را به فردى يا افرادى در زمان حيات بخشيده باشد و به قبض آن‌ها داده باشد، کسى حقّ اعتراض ندارد و در نزاع موضوعى، محتاج به مرافعه‌ى شرعيّه است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8646 | پیوند ثابت

«١٩٢» آفتاب با پنج شرط، زمین و ساختمان و چیزهایی مانند درب و پنجره که درساختمان به‌کار برده شده، و همچنین میخی را که به دیوار کوبیده‌اند پاک می‌کند:

 ١ ـ چیز نجس به‌طوری تر باشد که اگر چیز دیگری به آن برسد تر شود، پس اگر خشک باشد باید به‌وسیله‌ای آن را تر کنند تا آفتاب خشک کند.

٢ ـ اگر عین نجاست در آن چیز باشد پیش از تابیدن آفتاب آن را برطرف کنند.

٣ ـ چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشک کند، آن چیز پاک نمی‌شود، ولی اگر ابر به‌قدری نازک باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند اشکال ندارد.

۴ ـ آفتاب به‌تنهایی چیز نجس را خشک کند؛ پس اگر مثلاً چیز نجس به‌واسطه باد و آفتاب خشک شود، پاک نمی‌گردد. ولی اگر باد به‌قدری کم باشد که نگویند به خشک شدن چیز نجس کمک کرده، اشکال ندارد.

۵ ـ آفتاب مقداری از زمین و ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته، یک مرتبه با هم خشک کند. پس اگر یک بار بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشک کند و دفعه دیگر زیر یا درون آن را خشک نماید، فقط روی آن پاک می‌شود و زیر و درون آن نجس می‌ماند.

«١٩٣» منقولاتی که در اصل از زمین بوده، ولی به صورتی درآمده که در حال حاضر به آن «زمین» نمی‌گویند، مثل کوزه و تسبیح و مُهر، به آفتاب پاک نمی‌شود؛ و آنچه در حال حاضر از زمین شمرده می‌شود، مانند: پاره سنگ و امثال آن، با آفتاب پاک می‌شود، هرچند منقول (قابل نقل و انتقال) باشد.

«١٩۴» آفتاب، درخت و گیاه و حصیر نجس را پاک می‌کند.

«١٩۵» اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شک کند که زمین موقع تابیدن آفتاب تر بوده یا نه، و یا شک کند که تری آن به‌واسطه آفتاب خشک شده یا نه، و یا شک کند که پیش از تابش آفتاب، عین نجاست از آن برطرف شده یا نه، آن زمین نجس است. مگر اینکه از قبیل شک در تطهیراتی باشد که زمان آن گذشته و در زمان تطهیر شک نکرده است، یا شک کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه، که در این صورت پاک است.

«١٩۶» اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد، طرفی که آفتاب به آن نتابیده پاک نمی‌شود.

کتاب: استفتائات | شناسه: 2651 | پیوند ثابت
١٧۵٩. شخصى زمينى را که در کنار مسجد محل بود، وقف آن مسجد نمود به شرط آن که او را بعد از فوت در همان مسجد که از زمين واقف ساخته شده دفن نمايند. عدّه‌اى از اهالى اين شرط را پذيرفته‌اند و مسجد محلّ با اين زمين يکى شده است و ساختمان‌سازى به پايان رسيده است. واقف مى‌گويد محلّ دفن او را در مسجد مشخص نمايند و عدم رضايت خود را در صورت عدم تعيين اعلام نموده است. آيا مى‌توان او را در آن جا دفن نمود؟

ج. در صورت عدم مزاحمت مقبره با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد (چنان‌چه مثلاً جسد را در صندوق يا مقبره‌ى سيمانى دفن نمايند)، مانعى ندارد در مسجد دفن شود.

کتاب: استفتائات | شناسه: 4177 | پیوند ثابت
۴۵٣۵. اشخاصى زمين داشته‌اند که به صورت موروثى بوده است، تمام وارثين تصميم بر اين گرفتند که زمين مذکور را جهت امور خيريّه در اختيار هيأت امناى مسجد جامع آن شهرستان بگذارند تا با صلاح‌ديد هيأت امنا، در امور خيريه هزينه نمايند. در حال حاضر اداره تعاون شهرستان، زمين مذکور را براى احداث ساختمان ادارى خود انتخاب کرده که مورد موافقت هيأت امنا قرار گرفته است. آيا هيأت امناى مسجد مى‌توانند زمين مذکور را به اداره تعاون شهرستان هديه نمايند.  

ج. اداره تعاون قيمت زمين را بدهد و هيأت امنا آن را در امور خيريّه هزينه نمايند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 6931 | پیوند ثابت
٣۵٨۴. کسى قبل از رسيدن سال خمسى‌اش براى فرزندان زير يازده ساله‌اش خانه‌اى تهيه کرده و به آن‌ها هديه کرده است مى‌فرمايند اگر شرايط شغلى و شأنى اين فرد مناسب با تهيه خانه براى فرزندان زير يازده سال نباشد، لازم است خمس قيمت فعلى ساختمان را بپردازد يا اگر نمى‌تواند دستگردان کرده و به تدريج بپردازد. حال سؤال بنده اين است ملاک شأنيت چيست؟ مثالى بزنيد براى کسى که شأنيت تهيه خانه براى فرزندان زير يازده سال خود را دارد تا مسأله روشن شود؟

ج. ملاک شأنيت، خود آن شخص و شأنيت خانوادگى او است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 5873 | پیوند ثابت
١۶٧٩. ساختمانى قبل از انقلاب با مبالغ آن زمان به آموزش و پرورش اجاره داده شده است. اکنون صاحب ملک، راضى به تمديد قرارداد نيست و اصرار دارد که ساختمان خود را پس بگيرد از طرف ديگر آموزش و پرورش توانايى منتقل شدن به جاى ديگر و يا افزايش مبلغ اجاره بها به طورى که مالک راضى شود را ندارد؛ لذا حاضر به تحويل محل و افزايش اجاره نمى‌باشد. اخيرا صاحب ملک آمده و گفته من راضى نيستم در ملک من نماز بخوانيد. با توجه به اين که طرف قرارداد آموزش و پرورش است، ما کارمندان، آيا جهت کار ادارى مجاز به استفاده از آن مکان مى‌باشيم يا خير؟ نماز خواندن ما در آن‌جا چه صورتى دارد؟

ج. اگر مدت اجاره تمام شده است، تصّرفات در آن، تصرّف عدوانى و غصب است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 4095 | پیوند ثابت
۵٧٠٣. اينجانب در تعطيلات تابستانى که سنّى بيش از ده سال نداشتم با اختيار خود و با اطّلاع والدينم به صورت روزمزد مشغول به کارهاى ساختمانى شدم. در يکى از روزها در جريان نصب درب گاوصندوق ـ که وزنى حدود يک تن داشت ـ ناگهان درب سقوط کرد و باعث شکستن ستون فقرات و قطع نخاع من شد که از آن تاريخ تاکنون با ويلچر تردّد مى‌کنم. اکنون به سنّ تکليف رسيده‌ام. اداره‌ى کار و اشتغال بر طبق قانون کار نظر خود را به اين شرح بيان داشته است: ١) به کارگيرى افراد کمتر از ١٢ سال ممنوع و غير قانونى است. ٢) چون عوامل دست‌اندرکار احداث ساختمان همگى نماينده‌ى کارفرما محسوب مى‌شوند، تمامى مسؤوليّت متوجّه کارفرما مى‌باشد. خواستم نظر شرع مقدّس اسلام را در اين رابطه مرقوم فرماييد.  

ج. به کارگيرى افراد غير بالغ با اذن ولىّ آن‌ها مانعى ندارد، ولى کسى که فرد غير بالغى را به کار گرفته، چنان‌چه در ارايه‌ى طريق و پيشگيرى از خطرات احتمالى، وظيفه‌ى خود را انجام نداده، در حوادث پيش‌آمده مسؤول و ضامن است و از اين حيث بالغ و غير بالغ تفاوتى ندارد و اگر اين کار بدون اطلاع کارفرما بوده او ضامن نيست و خود کارگر ضامن است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8208 | پیوند ثابت
۶٢۶١. ١) فردى که شغلش نصب شوفاژ بوده، شوفاژکارى ساختمان را تمام مى‌کند و تحويل مى‌دهد. بعد از حدود ٢٠ روز، کارگرى به هنگام کار پايه منبع دوجداره شوفاژ را که به ديوار نصب شده، براى بلند شدن از زمين مى‌گيرد و پايه از ديوار کنده مى‌شود و منبع دو جداره بر روى کارگر مى‌افتد و مصدوم مى‌گردد. کارشناس، عدم استحکام پايه‌ى منبع و سهل انگارى شوفاژکار را علت سقوط منبع اعلام مى‌کند. با توجه به عدم اطلاع کارگر از عدم استحکام، آيا تسبيب صادق است که ديه بر شوفاژکار لازم باشد؟ (مخصوصا با عنايت به اين‌که اگر کارگر براى بلند شدن از پايه منبع استفاده نمى‌کرد، منبع فعلاً سقوط نمى‌نمود، ليکن به نظر کارشناس در آينده و در حوادث غير طبيعى امکان سقوط آن با توجه به عدم استحکام مزبور وجود داشته است). ٢) بر فرض تعلّق ديه بر شوفاژکار، آيا خود کارگر نيز تقصير دارد که بخشى از ديه از عهده شوفاژکار ساقط شود؟ ٣) آيا قتل خطاى محض است يا شبه عمد؟  

ج. ظاهر کار هر کسى اين است که به نحو متعارف و صحيح انجام داده و ديه ثابت نيست، مگر آن‌که استناد اين صدمه به خودش را بپذيرد که قهرا ديه را هم به گردن گرفته است.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8815 | پیوند ثابت
١۴۴١. قطعه زمينى ـ که هم اکنون در مقابل صحن مطهر حضرت معصومه ـ عليهاالسّلام ـ به عنوان ميدان آستانه مشهور است ـ طبق اسناد تاريخى از حدود ١٢٠٠ سال قبل به دفن اموات مسلمين اختصاص داشته است که به تدريج در زمان طاغوت به پارک، پاساژ، ساختمان شهردارى و آتش نشانى و فرماندارى تبديل شده است و غير از قطعه کوچکى که به قبرستان شيخان مشهور است، کلاً از عنوان قبرستان بودن خارج شده است و در دو سال اخير جهت طرح بهسازى حرم مطهر حضرت معصومه ـ عليهاالسّلام ـ توسط شهردارى، بخش عمده‌اى از آن تبديل به بازار سه طبقه شده و مبالغى سنگين هزينه گرديده است. طبق احکام دادگاه‌هاى صالحه جمهورى اسلامى ايران حکم به وقفيّت کل زمين و ابطال اسناد مالکيت صادر شده است. از سوى ديگر قانون گورستان‌ها و مقررات بهداشتى حکومتى، مانع دفن اموات در مرکز شهر بوده و هست. نظر به تبديل و تبدّل عنوان از زمان غصب و عدم امکان اعاده آن به صورت قبرستان و اين‌که از آن زمان تاکنون محل مورد نظر به صورت پاساژ و واحدهاى تجارى درآمده و مورد استفاده قرار مى‌گيرد، متصرّفين تحت چه عنوان فقهى از دِيْن خارج و برى‌ءالذمّه مى‌گردند؟ آيا اداره اوقاف مى‌تواند مبناى اخذ وجه را به قيمت زمان تصرف (زمان سابق)، با قيمت کارشناسى قرار داده و احقاق حق موقوفه نمايد.

ج. اجره‌المثل زمين را تا وقتى که قابل دفن نيست، بايد بپردازند.

کتاب: استفتائات | شناسه: 3749 | پیوند ثابت
۵۵٣۶. فرد مرحومى در سال ١٢٩۶ قمرى رقباتى را در شهررى و قزوين به صورت حبس مؤبّد، وقف بر خيرات و مبرات نمود که بالغ بر يک‌صدسال است به وسيله متوليان منصوص، عمل به وقف مى‌شود: در سطور آخر صفحه دوم وصيت‌نامه، چنين تصريح گرديده: «... در اين املاک ثلث، حق فروختن، مبادله کردن، رهن، بيع، شرط گذاشتن و اجاره زايد از سه سال دادن ندارند. تخلّف از اين قرار حرام و باطل است، اگر العياذ باللّه‌ خرابى فاحش در اين‌ها روى دهد که اوصيا را به هيچ‌وجه امکان نگاهدارى نباشد،  بايد نزد حاکم شرع نافذالحکم ثابت نمايند، پس از آن به طور احسن مبادله نمايند...» قسمتى از اراضى مسکونى در ابتداى انقلاب اسلامى به وسيله سازمان زمين و مسکن قزوين جهت احداث ساختمان مسکونى در اختيار شرکت‌هاى تعاونى مسکن و يا به متقاضيان فروخته شده بود، اين گروه به ادّعاى اين‌که اين اراضى را از دولت خريده‌اند، عرصه و اعيان را متعلق به خود دانسته و در نتيجه با تجمّع در مساجد و ارسال طومار و نامه براى مسؤولين و درج در جرايد و متعاقبا تشکيل جلساتى در دفتر امام جمعه محترم و بخشدارى و فرماندارى، خواهان ادامه تعلّق عرصه به صاحبان اعيان گرديدند و نهايتا پس از انقلاب از مراجعه به دفتر موقوفه و تنظيم سند اجاره و پرداخت اجاره عرصه خوددارى نمودند و عملاً اين قسمت از اراضى موقوفه مسلوب‌المنفعه گرديد، و از طرفى اداره زمين و مسکن قزوين آمادگى خود را براى تأمين زمين معوّض اعلام داشتند. آيا وضع موجود از نظر مسلوب‌المنفعه ماندن قسمتى از اراضى موقوفه، مشمول قيد مندرج در وصيت‌نامه مى‌باشد؟ آيا مبادله به نحوى که مطرح است و به شرط احسن بودن معوّض به صلاح موقوفه است يا متولّى را به طريق ديگرى ارشاد مى‌فرماييد؟  

ج. اگر راهى ديگرنيست و از احسن وجوه ممکنه باشد، اشکال ندارد.

کتاب: استفتائات | شناسه: 8579 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها