صفحه اصلی

در حال بارگیری...

یادنامه

داستان‌ها

ان‌شاءالله تسویه(رفتار برابر) بین اولاد را که رعایت می‌کنید؟

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
هانیه می‌گوید: «شب به‌خیر»؛ و پتوی کوچکش را روی سرش می‌کشد. «شب به‌خیر» گفتن را تازه یاد گرفته؛ و وقتی می‌بیند ما با شنیدنش چقدر ذوق می‌کنیم، خوشش می‌آید  و تکرار می‌کند. صبح می‌رسم خدمت آقا، سلام می‌کنم. بلافاصله بعد از سلام، می‌پرسند: «ان‌شاءالله تسویه بین اولاد را که  رعایت می‌کنید؟» می‌روم بالا...
خاطرات

حقّ‌الناس

تا می‌توانید گناه نکنید
اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است. شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری فرمودند. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند: «تا می‌توانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ...
خاطرات

زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام از پشت درهای بسته

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
برای حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام عظمت و احترام خاصی قائل بودند؛ نه از نظر امامزاده بودنش، بلکه از نظر اینکه حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام به مقامات عرفان و توحید رسیده بود. یعنی امامزاده بودن یک جهتش بود و مزید بر آن، عالم بالله بودن حضرت عبدالعظیم بود....
خاطرات

محیط خانه گرم و صمیمی بود.

گذری کوتاه بر زندگی زاهدانه و دستورات اخلاقی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
رفتار آیت‌الله بهجت با اهل منزل به‌قدری صمیمی و مهربانانه بود که بسیاری از کمبودهای مادی در سایۀ این رفتارها در نظر نمی‌آمد. محیط خانه گرم و صمیمی بود. همیشه با احترام با افراد خانواده برخورد می‌کرد. حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت می‌گوید: «مرحوم آقا امرونهی‌کردن و تحکّمشان فقط در حلال و حرام بود. ا...
داستان‌ها

برای آقا بخوان!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
جمعه‌ها توی مجلس روضه مداحی می‌کردم. جمعیت زیادی به‌خاطر آقای بهجت می‌آمدند. قبل از اینکه مداحی کنم، می‌گفتم: همه بشینند و بعد از خواندن من از مجلس بروند، رفت‌وآمد باشه حواسم پرت میشه. روز بعدش آقای بهجت صدایم زد و گفت: شما به جمعیت چه کار دارید؟ بگذار بروند. همین که میکروفون دستت می‌گیری آقا (امام ...
خاطرات

در گفتار و زندگی این فقیه و عارف، بشریت به نهایت رسیده است!

گذری کوتاه بر زندگی زاهدانه آیت‌الله بهجت قدس‌سره از زبان پرفسور مولانا
ملاقات این حقیر با حضرتش نیم ساعت به طول انجامید و نصایح پربها و ارزشمندی که در این صحبت نصیب من شد، نعمتی بس بزرگ و زیبا بود. در گفتار و زندگی این فقیه و عارف، بشریت به نهایت رسیده است ......
خاطرات

ارتباط معنوی با حضرت معصومه علیهاالسلام

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
ماه رمضان سال ۱۴۰۵ هجری قمری بود. من در آن موقع طلبه جوانی بودم و شهریه نمی‌گرفتم. برای اینکه بتوانم امور زندگی را بگذرانم، باید به سفر تبلیغی می‌رفتم، ولی در آن ماه رمضان موفق به این کار نشدم. از همان اوایل ماه مبارک، دستم خیلی تنگ بود، به‌حدی که پول خرید یک نان را هم نداشتم. بچه شیرخواره‌ای هم داش...
خاطرات

از اینها نباشید!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
گاهی اوقات که کسی می‌گفت آقا سفارشی کنید، آقا می‌فرمودند: «راست می‌گویی یا نه یا می‌خواهی فقط حرف بشنوی». می‌فرمودند: «بعضی‌ها این‌طور هستند که: پی مصلحت مجلس آراستند /  نشستند و گفتند و برخاستند» می‌فرمودند: «از اینها نباشید اگر راست می‌گویید و واقعاً اهل عمل هستید همین که دارم به شما می‌گویم عمل ب...
خاطرات

خلق الانسان هلوعا

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
یک روزی در مسیر خانه در خدمت آقا بودیم. در این مسیر طولانی که همراه ایشان قدم‌زنان می‌آمدیم ایشان یک‌دفعه ایستادند و رو کردند به من و فرمودند: «نمی‌شود آقا، هم دنیا و هم آخرت نمی‌شود!». من هم همین‌طور فی‌البداهه به آقا عرض کردم: خوب حاج‌آقا «خلق الانسان هلوعاً»؛ ازآنجاکه  انسان حریص آفریده شده، شاید...
خاطرات

دعای فرشتگان

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
در سفری همراه با پدر و دو برادرم ‌رفتیم قم. برادر کوچک ما تازه ازدواج کرده بود و خانه نداشت. نگران تأمین و پیدا کردن منزل برای ازدواج بود. در مسیر هم در ماشین صحبت از این مسأله بود. رسیدیم قم و رفتیم خدمت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله. آقا تشریف آوردند و بعد از احوال‌پرسی، شروع کردند به صحبت و نصیحت. از م...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها