صفحه اصلی

در حال بارگیری...

یادنامه

خاطرات

دعای فرشتگان

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
در سفری همراه با پدر و دو برادرم ‌رفتیم قم. برادر کوچک ما تازه ازدواج کرده بود و خانه نداشت. نگران تأمین و پیدا کردن منزل برای ازدواج بود. در مسیر هم در ماشین صحبت از این مسأله بود. رسیدیم قم و رفتیم خدمت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله. آقا تشریف آوردند و بعد از احوال‌پرسی، شروع کردند به صحبت و نصیحت. از م...
خاطرات

ظهور نزدیک است

گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت
این اواخر به‌نوعی احساس می‌کرد که ظهور نزدیک است و امکان دارد طول نکشد و واقع شود و بایدکاری کرد که به تأخیر نیفتد. باید آمادگی باشد. خیلی حالت انتظار در ایشان مشهود بود. حدود یک ماه، چهل روز قبل از وفات، این دستش را روی دست دیگرش می‌ساباند و می‌فرمود: «خروج سفیانی یکی از علامات حتمیه است. بعضی از ع...
خاطرات

بعد از قرآن، نهج‌البلاغه

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
روزی همراه یکی از اساتید دانشگاه تهران خدمت آقا رسیدم. آن استاد پرسید: «شما بعد از قرآن چه توصیه‌ای می‌فرمایید؟». حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره فرمود: «نهج‌البلاغه». آن استاد پرسید: «کدام قسمت نهج‌البلاغه را؟». آیت‌الله بهجت قدس‌سره فرمود: «همه را. همه نهج‌البلاغه را». ...
خاطرات

آیا ما خواب نیستیم؟

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
دست‌فروش عرب، با آن هیکل درشت، خوابیده بود وسط مسجد. ما دور تا دور نشسته بودیم، منتظر شروع درس. گفتیم حالا بیدار می‌شود، حالا بیدار می‌شود... ولی بیدار نشد. با ورود آقا، یکی از طلبه‌ها خیز برداشت که برود بیدارش کند؛ آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!» بعد گفت: «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟ آیا ما خوا...
خاطرات

سرّ عروج

گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت (فرزند آیت‌الله بهجت)
وقتی آقا از دنیا رفتند، مجلس ختمی از سوی دفتر آیت‌الله سیستانی برگزار شد. فرزند بزرگ آیت‌الله سید جمال گلپایگانی قدس‌سره هم در مجلس ختم شرکت کرده بود. روی ویلچر بود. فرمود: از آقای قوچانی دربارۀ آقای بهجت پرسیدم. ایشان به این مضمون فرمود: می‌دانی ایشان چرا پله‌های عروج را پله‌پله نمی‌رفت، بلکه پرواز...
خاطرات

مخفی کردن مشکلات

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
پدرم، حضرت آیت‌الله شیخ عباس قوچانی، نقل می‌کرد که در ایام طلبگی در نجف، با آقای بهجت بسیار صمیمی بودیم. با هم به درس می‌رفتیم، با هم منزل حضرت آیت‌الله قاضی قدس‌سره می‌رفتیم و خلاصه اغلب اوقات با هم بودیم. شب که از درس برمی‌گشتند، پدر من می‌رفت و مشغول مطالعه و ترتیب دادن دروس آن روز می‌شد و بعد شا...
خاطرات

ذکر قنوت

گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت
ادعیه و اذکار ایشان در قنوت نماز مختلف بود. مطابق برخی موارد متفاوت می‌شد؛ مثلاً گاهی خشکسالی بود، قنوتش را تغییر می‌داد. یادم هست یک‌بار به ایشان گفتند که اهالی شمال خیلی به آب نیاز دارند؛ اصلاً بارندگی نشده است. اگر این هفته باران نبارد محصول امسال می‌سوزد. ایشان در قنوت نمازش در این‌باره دعا می‌ک...
خاطرات

رستگار شد آن‌که…

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
یعنی در قرآن نوشته: «قد افلح من له قوة الاستنبٰاط»؟ یا نوشته «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّٰی»؟!(سوره اعلی:١۴) نوشته هر کس می‌خواهد رستگار شود، برود  قدرت استنباط یاد بگیرد یا برود خودش را تزکیه کند؟! □   آقا! درس‌های حوزه را شروع کنم؛ یک دعایی بفرمایید. ▪    خب حالا می‌خواهی چه کار کنی؟  □   می‌خواهم ...
بیانات

سعی کن گریه کنی …

اهمیت گریه برای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در سیره و بیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
[حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره] شیر آب حیاط را به‌اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می‌گرفتند. گفتم: آقا، محرم دارد می‌آید و من یک ماه برای تبلیغ می‌روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم. همان‌جور که وضو می‌گرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت: «آسید محمد! سعی کن هر شبانه‌روزی یک‌مرتبه برای ا...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سعی کن گریه کنی …

بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
اهمیت گریه برای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در سیره و بیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره [حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره] شیر آب حیاط را به‌اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می‌گرفتند. گفتم: آقا، محرم دارد می‌آید و من یک ماه برای تبلیغ می‌روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم. همان‌جور که وضو می‌گرفت...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها