صفحه اصلی

در حال بارگیری...

سیره تربیتی

شایعات

تکذیبیه ادعای افرادی به شاگردی عرفانی و خصوصی خدمت حضرت آیت‌الله بهجت(ق)

پاسخ بیت حضرت آیت‌الله بهجت اعلی‌الله‌مقامه
باتوجه به ادعای افراد مختلف به شاگردی خصوصی خدمت فقیه عارف، حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت، خواهشمندیم شاگردان خصوصی معظم‌له را در عرفان معین فرمایید. ...
بیانات

نماز، بالاترین وقت ملاقات با خدا

نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خداست. چقدر مردم در مراتب قوسِ صعود و نزول با هم تفاوت دارند! نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همه‌ی مراتب خضوع و خشوع. ولی چقدر تفاوت دارد نماز و حال کسی که حقیقتاً نمازگزار و حاضر است، با نماز و حال کسی که ادای نمازگزار را در می‌آورد و شبیه نم...
خاطرات

از اینها نباشید!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
گاهی اوقات که کسی می‌گفت آقا سفارشی کنید، آقا می‌فرمودند: «راست می‌گویی یا نه یا می‌خواهی فقط حرف بشنوی». می‌فرمودند: «بعضی‌ها این‌طور هستند که: پی مصلحت مجلس آراستند /  نشستند و گفتند و برخاستند» می‌فرمودند: «از اینها نباشید اگر راست می‌گویید و واقعاً اهل عمل هستید همین که دارم به شما می‌گویم عمل ب...
بیانات

تفاوت و مشابهت ما با علمای گذشته

به معلومات و واضحات خود، عمل نمی‌کنیم، مع‌ذلک مقامات و علمیات و معارف بالاتر را طالبیم. می‌گفت: پسرم! در نماز دلت را به خدا ببند! یک کلمه است، گوش کردن و نکردن، گفتن و نگفتن، ولی فرقش از زمین تا آسمان است....
خاطرات

آیا ما خواب نیستیم؟

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
دست‌فروش عرب، با آن هیکل درشت، خوابیده بود وسط مسجد. ما دور تا دور نشسته بودیم، منتظر شروع درس. گفتیم حالا بیدار می‌شود، حالا بیدار می‌شود... ولی بیدار نشد. با ورود آقا، یکی از طلبه‌ها خیز برداشت که برود بیدارش کند؛ آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!» بعد گفت: «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟ آیا ما خوا...
بیانات

گدایان غافل از نعمت

مقام و منزلت قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام در بیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
نقل می‌کنند در جنگی، گوهر شب‌چراغ و برلیانی به اندازه‌ یک تخم‌مرغ به دست کسی داده بودند تا از آن محافظت کند و خود او خبر نداشت که چه چیز گران‌بهایی در دستش است، با اینکه گرسنه شده و به گِرده نانی نیاز پیدا کرده بود، به در دکان‌ها رجوع کرده و گدایی می‌کرد و نمی‌دانست که چه چیز با ارزشی در دست دارد، ف...
خاطرات

مخفی کردن مشکلات

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
پدرم، حضرت آیت‌الله شیخ عباس قوچانی، نقل می‌کرد که در ایام طلبگی در نجف، با آقای بهجت بسیار صمیمی بودیم. با هم به درس می‌رفتیم، با هم منزل حضرت آیت‌الله قاضی قدس‌سره می‌رفتیم و خلاصه اغلب اوقات با هم بودیم. شب که از درس برمی‌گشتند، پدر من می‌رفت و مشغول مطالعه و ترتیب دادن دروس آن روز می‌شد و بعد شا...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت پنج‌‌شنبه ٢٩ شهریور ماه ١٣٩٧

بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
یک روز که همراه آقا از حرم برمی‌گشتیم، نزدیکی‌های منزل از آقا پرسیدم: «چه‌جور درس بخوانیم که در امتحان نتیجۀ بهتری بگیریم؟». چهرۀ آقا مقداری در هم رفت و ناراحت شد. بعد گفت: «خوب نیست آدم برای امتحان یا شهریه درس بخواند. آدم باید درس را قربة‌الی‌الله بخواند. حالا امتحان هم داد، داد. نتیجه گرفت یا نگر...
خاطرات

مرنج و مرنجان

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
روزی با آقا تا در منزلشان آمدیم. دیدیم که جلوی در دست کردند در جیبشان. معلوم شد کلید را نیاورده‌اند. می‌خواستم دست بگذارم روی زنگ. آقا گفتند: زنگ نزنید. و شروع کردند داستانی را از عالمی نقل‌کردن. فرمودند: «یک آقایی از مسافرت به خانه برمی‌گشت؛ زمستان بود و نصف شب. دید که اگر الآن بخواهد در بزند خانوا...
خاطرات

سه وعده‌ مسجدش ترک نمی‌شد!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
 آقا کم‌غذا بود. صبحانه که یک کف دست نان سنگگ می‌خورد. ناهار هم به‌خاطر مشکل مزاجی‌شان، معمولاً غذای آبکی می‌خورد. شب هم غذا نان و پنیر و چای یا نان و پنیر و هندوانه بود. یک غذای سادۀ حاضری. اهل میان‌وعده و تنقلات هم نبود. گاهی روزها می‌گذشت و میوه نمی‌خورد. از اصفهان برایش هدیه، گز  و  پولکی می‌آور...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها