عکسنوشت سهشنبه ٢٨ بهمن ماه ١٣٩٩
بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
در سال آخر، وسط درس حالش بد میشد.
یک روز سرفههای پیدرپی امانش نمیدادند.
جعبۀ دستمالکاغذی روی میز تمام شد و سرفۀ او نه!
به نزدیکانش میگفتیم: «اینقدر سختش است، بهتر نیست نیاید و استراحت کند؟»
میگفتند: «راضیاش میکنیم.»
فردا باز دیدیم سر ساعت آمده...
شرمنده میشدیم؛
کتابمان را محکمتر توی د...