صفحه اصلی

در حال بارگیری...
شبکه‌های اجتماعی

عکس نوشت سه‌شنبه ١٨ آذر ماه ١٣٩٩

بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا

رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی  باکو  بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.

 اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین  تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم می‌کرد.
برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که می‌گوید بمان قم!»
حرف‌هایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد  است؛ بروید باکو!»
دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانی‌های آنجا را در نظر بگیرید. خیال  می‌کنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید  و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»

به شیوه باران، ص١٨

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها