از آقای طباطبایی۱ نقل کردند که ایشان گفته بود: یک وقتی زندگی و معیشت ما دچار تنگی شده بود. برای حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) ختمی گرفتیم، ایشان را در خواب دیدیم، فرمودند: «در این شانزدهسالی که ما سرپرست شما هستیم کی از احوال شما غافل بودیم؟ کی شما را از یاد بردهایم؟» آقای طباطبایی گفته بود: از خواب که بیدار شدم فکر کردم شانزدهسال چه زمانی است؟ زمانی است که پدر ما وفات کرد؟ مادر ما وفات کرد؟ زمانی است که ما رفتیم نجف؟ زمانی است که ما متأهل شدیم؟ دیدم هیچیک از اینها شانزدهسال نیست، فقط از آن روزی که ما عمامه گذاشتیم تا وقتی که این خواب را دیدیم شانزدهسال است.