در تابستان١٣۵٣ که مشهد مقدس بودیم، مرحوم مطهری رحمهالله قصد داشت پدرم و علامه طباطبایی رحمهالله را به باغی در فریمان دعوت كند. مرحوم مطهری رحمهالله به من گفت: «آقا را وادار کن و شما هم بیا. اینها [یعنی آیتالله بهجت و مرحوم علامه طباطبایی]، سالها باهم رفیق و مأنوس بودهاند. بگذار اینها را باهم...
برای آقای خمینی نقل کردم از شخصی که حضور داشته در جلسه ای که سفیر انگلیس، نزد میرزا کوچک خان بوده و میخواسته [میرزا] با آنها همکاری کند تا او را به حکومت برسانند.[١]
میرزا میگوید: حکومتی که شالودهاش را شما بریزید، پایدار نمیماند. (آقای خمینی از این سخن میرزا خوشش آمد)....
به معلومات و واضحات خود، عمل نمیکنیم، معذلک مقامات و علمیات و معارف بالاتر را طالبیم.
میگفت: پسرم! در نماز دلت را به خدا ببند! یک کلمه است، گوش کردن و نکردن، گفتن و نگفتن، ولی فرقش از زمین تا آسمان است....
روزی با آقا تا در منزلشان آمدیم. دیدیم که جلوی در دست کردند در جیبشان. معلوم شد کلید را نیاوردهاند. میخواستم دست بگذارم روی زنگ. آقا گفتند: زنگ نزنید. و شروع کردند داستانی را از عالمی نقلکردن. فرمودند: «یک آقایی از مسافرت به خانه برمیگشت؛ زمستان بود و نصف شب. دید که اگر الآن بخواهد در بزند خانوا...
استاد ما [شیخ محمدحسین غروی اصفهانی] میفرمود: روزی آقای خویی سلمهالله درس روز قبل را نوشتند و آوردند که نگاه کنم و میگفت که دیشب سردرد داشتم و درس را نوشتهام نگاه کنید درست است یا خیر. دیدم کأنه مثل ضبط تمام درس را نوشته بود. استاد میفرمود: در میان شاگردها از او با فهمتر موجود است، ولی ایشان پ...
حدود ده سال پیش [از انقلاب] شخصی گاه به منزل بعضی از رفقای بیبضاعت و مستضعف میرفت و چند ورق سفید به اندازه ده تومانی میپیچید و هر کدام را لای ورقی از قرآن قرار میداد، سپس قرآن را روی هم میگذاشت و دو رکعت یا بیشتر١ نماز میخواند، سپس قرآن را باز میکرد و دیده میشد که کاغذها به اسکناسهای ده توم...
قضیه دشمنی عرب و عجم، عجیب و غریب است. یک سال در عراق برف آمده بود، عربها میگفتند: لَعَنَ اللهُ الْعَجَم که برای ما سرما فرستادند! ولی این طوری که دیده میشود، ایرانیها نسبت به عربها تا این اندازه دشمنی ندارند.
در محضر بهجت، ج۲، ص۲۰۹
...
از مرحوم سید هبةالله شهرستانی١ خواستند که برای ایجاد اختلاف و جدایی بین آقای کاشانی رحمهالله و مصدق اجازه دهند. ایشان فرمود: آیا اجازه بدهم که «لِتُراقَ الدماءُ وَ تُباحَ الاْءَعْراضُ وَ الأَمْوالُ؟!؛ تا خونها ریخته شود و ناموسها و اموال پایمال گردد؟!»....