گزیده ای از گفتارهای حضرت آیتالله العظمی بهجت
روش تدریس علوم حوزوی
شما وقتی کتابی مثل «شرح لمعه» را برای طلبهها تدریس میکنید، باید به نحوی از ابتدای این کتاب تا پایان آن را تدریس کنید و مشکلاتش را رفع بکنید که طلبه وقتی کتاب را به پایان رساند، خودش بتواند آن را تدریس کند. شما هم باید با خودتان بگویید که دیگر «شرح لمعه» تدریس نمیکنم، و مثلاً «رسائل» یا «مکاسب» تد...
فضیلت سرودن شعر برای اهل بیت
نقل کردهاند که صاحب جواهر۱ گفته است: حاضرم ثواب نوشتن کتاب جواهر را در نامه عمل أزری۲ بنویسند، و ثواب این قصیده او را به من بدهند: «یا راکباً یقطع عرض الفلاة…» آشیخ محمد حسین اصفهانی۳ میگفت: یک کسی که اهل شعر و ادب نبود وقتی این شعر را شنید گریه کرد.
«لو بکی الحجر علی مثل هذا البیان لما کان خلاف ا...
شیوه اساتید در قرائت زیارت عاشورا
در خواندن زیارت عاشورا به همان شیوه اساتید ما عمل کنید. آنها زیارت عاشورا را میخواندند و بعد بازار میرفتند، این طرف و آن طرف مشغول بودند، و هروقت که حال و فرصتی داشتند قدری از آن را میخواندند. ما دو نفر از اساتید خودمان را دیدیم که همینطور بودند. یکی از آنها آسید حسین بادکوبهای۱ بود که مدرّس عل...
شور تحصیل علم در حوزه نجف
اوایلی که ما نجف بودیم، ماههای ربیع الاول و ربیع الثانی و جمادی الاول و جمادیالثانی ایام پرشور تحصیل بود. تفاوتی نمیکرد که این ماهها در تابستان گرم باشد و یا در زمستان سرد.
میرزای نائینی بهجز فاطمیه در هیچ مناسبت دیگری خودشان بانی روضه نبودند، در جشنها هم جلوس نداشتند. در دهه اول محرم هم در رو...
جایگاه لباس روحانیت
از آقای طباطبایی۱ نقل کردند که ایشان گفته بود: یک وقتی زندگی و معیشت ما دچار تنگی شده بود. برای حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) ختمی گرفتیم، ایشان را در خواب دیدیم، فرمودند: «در این شانزدهسالی که ما سرپرست شما هستیم کی از احوال شما غافل بودیم؟ کی شما را از یاد بردهایم؟» آقای طباطبایی گفته بود: از ...
روحانیت، لشکر خدا
کسی میگفت: من در کربلا در خانهای مهمان بودم. وقتی زمان استراحت شد و خواستم بخوابم، صاحبخانه گفت: در این خانه جن ساکن است. من گفتم: من از جن نمیترسم، به آنها هم کاری ندارم. میگفت: وقتی رفتم بخوابم، عبای خاچیهام را روی خودم انداختم و عمامهام را کنار خودم گذاشتم. نیمهشب که شد متوجه شدم که در زیر...
خاطرهای از دوران تحصیل در کربلا
ما یک هممباحثهای داشتیم که با هم در درس (مطوّل)۱ یکی آقایی در کربلا شرکت میکردیم. این هممباحثهای ما معلومات بسیاری در جفر و رمل و احضار ارواح داشت. یک روز استاد ما گفت: از این رفیقت بپرس که از ازدواج جدیدی که ما کردیم برای ما فرزندی به دنیا میآید یا نه؟ من به هممباحثه خودم گفتم و او بعد از مد...
اهمیت احیای میراث گذشتگان
حیف است که این همه زحمتی که گذشتگان کشیدهاند از بین برود و ما آنقدر عرضه نداشته باشیم که آنها را منتشر کنیم. قطعاً از بیپولی و کمپولی نیست. چون پول بیشتری صرف امور دیگر میکنیم! اهلسنت در این امور از ما جلوترند.
یکوقتی از استادم آشیخ محمدکاظم شیرازی پرسیدم: شما مؤلفات و مصنّفاتی دارید؟ ایشان گ...