گزیده ای از گفتارهای حضرت آیتالله العظمی بهجت
اصلاح متون درسی حوزه
ما با خواندن کتاب «مطوّل»۱ موافق نیستیم، چون وقت زیادی میخواهد، کتاب «مختصر»۲ را بخوانند بهتر است، «جواهر البلاغه»۳ را بخوانند بهتر است. بعد از آن میتوانند کتابهایی مثل مطوّل را در ایام تعطیل مباحثه کنند.
حتی بهصورت شفاهی نقل شده ـ نمیدانم درست است یا نه ـ که مرحوم شیخ انصاری گفته بود: «مَنْ حَ...
اهمیت احیای میراث گذشتگان
حیف است که این همه زحمتی که گذشتگان کشیدهاند از بین برود و ما آنقدر عرضه نداشته باشیم که آنها را منتشر کنیم. قطعاً از بیپولی و کمپولی نیست. چون پول بیشتری صرف امور دیگر میکنیم! اهلسنت در این امور از ما جلوترند.
یکوقتی از استادم آشیخ محمدکاظم شیرازی پرسیدم: شما مؤلفات و مصنّفاتی دارید؟ ایشان گ...
خاطرهای از دوران تحصیل در کربلا
ما یک هممباحثهای داشتیم که با هم در درس (مطوّل)۱ یکی آقایی در کربلا شرکت میکردیم. این هممباحثهای ما معلومات بسیاری در جفر و رمل و احضار ارواح داشت. یک روز استاد ما گفت: از این رفیقت بپرس که از ازدواج جدیدی که ما کردیم برای ما فرزندی به دنیا میآید یا نه؟ من به هممباحثه خودم گفتم و او بعد از مد...
جایگاه لباس روحانیت
از آقای طباطبایی۱ نقل کردند که ایشان گفته بود: یک وقتی زندگی و معیشت ما دچار تنگی شده بود. برای حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) ختمی گرفتیم، ایشان را در خواب دیدیم، فرمودند: «در این شانزدهسالی که ما سرپرست شما هستیم کی از احوال شما غافل بودیم؟ کی شما را از یاد بردهایم؟» آقای طباطبایی گفته بود: از ...
روحانیت، لشکر خدا
کسی میگفت: من در کربلا در خانهای مهمان بودم. وقتی زمان استراحت شد و خواستم بخوابم، صاحبخانه گفت: در این خانه جن ساکن است. من گفتم: من از جن نمیترسم، به آنها هم کاری ندارم. میگفت: وقتی رفتم بخوابم، عبای خاچیهام را روی خودم انداختم و عمامهام را کنار خودم گذاشتم. نیمهشب که شد متوجه شدم که در زیر...
شور تحصیل علم در حوزه نجف
اوایلی که ما نجف بودیم، ماههای ربیع الاول و ربیع الثانی و جمادی الاول و جمادیالثانی ایام پرشور تحصیل بود. تفاوتی نمیکرد که این ماهها در تابستان گرم باشد و یا در زمستان سرد.
میرزای نائینی بهجز فاطمیه در هیچ مناسبت دیگری خودشان بانی روضه نبودند، در جشنها هم جلوس نداشتند. در دهه اول محرم هم در رو...
شیوه اساتید در قرائت زیارت عاشورا
در خواندن زیارت عاشورا به همان شیوه اساتید ما عمل کنید. آنها زیارت عاشورا را میخواندند و بعد بازار میرفتند، این طرف و آن طرف مشغول بودند، و هروقت که حال و فرصتی داشتند قدری از آن را میخواندند. ما دو نفر از اساتید خودمان را دیدیم که همینطور بودند. یکی از آنها آسید حسین بادکوبهای۱ بود که مدرّس عل...
یادی از شیخ عبدالهادی مازندرانی
در کربلا استادی داشتیم که نزد آشیخ عبدالهادی مازندرانی۱ درس خوانده بود. من آشیخ عبدالهادی را دیده بودم. در کربلا مشهور بود که گویا او نسبت به همه اعلم است. ایشان شاگرد میرزای شیرازی۲ بود و میرزا او را به عنوان نماینده خودش به کربلا فرستاده بود.
استاد ما میگفت: «آشیخ عبدالهادی خیلی دقت نظر داشت، خیل...
اختلاف میان دو عالم ربّانی
اختلاف آقای قاضی۱ و آسید عبدالغفّار مازندرانی۲ در عقیده نبوده است، بلکه به احتمال بسیار زیاد این اختلاف در مسائل شخصی بوده است. حتی من در خواب آسید عبدالغفّار را دیدم و به ایشان گفتم: «برای آقای قاضی طلب مغفرت کنید»، در خواب قدری محاسنش سفید شده بود و پیرتر از آن زمانی بود که ما خدمت ایشان رسیده بود...
یادی از استاد
بنده دوسال نزد آسید محمود شاهرودی۱ شاگردی کردهام. نیمه دوم «رسائل» و جلد اول «کفایه» را پیش ایشان خواندم. درس ایشان را بسیار پسندیده بودم. بااینکه در درسشان نظم و ترتیب آنچنانی نبود، اما معلوم بود که مرد فاضلی است. ظاهراً ایشان هم نزدیک به شش ماه در درس آخوند خراسانی شرکت کرده بود. یادم میآید که ...