صفحه اصلی

در حال بارگیری...

حکایت

بیانات

سال گذشته تقیه نمودم!

شخصی درباره مطلبی از امام باقر علیه‌السلام سؤال کرد، حضرت جواب فرمود. سال دیگر همان سؤال را نمود، حضرت جواب دیگری برخلاف جواب سال گذشته داد و فرمود: سال گذشته تقیه نمودم و آن گونه جواب دادم. رفیق و همراه آن شخص ایراد گرفت که کسی جز من در نزد حضرت نبود که می‌فرماید تقیه کردم! آری، در نزد آن حضرت در آ...
بیانات

به اندازه وزن او، به او طلا و نقره نثار می‌کردند!

آقا خان، رئیس فرقه اسماعیلیه هر سال یک بار به بمبئی می‌رفت، طرفدارانش او را وزن می‌کردند و به اندازه سنگینی وزن او، به او طلا و نقره نثار می‌کردند! آیا ما شیعیان نباید در فکر این باشیم که ایتام و فقرای مسلم هر شهر خود را به‌نحو آبرومندانه و مطلوب اداره کنیم، تا اهل باطل نیایند و آنها را اداره کنند و...
بیانات

الآن، آقای حجّت قدس‌سره به رحمت خدا رفت!

زمانی که آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی قدس‌سره به نجف آمده بود، ثروتی نداشت و اهل آن هم نبود که به خانه آقایان مراجع و اینجا و آنجا برود؛ لذا روزی صبح زود با حال گرسنگی از خانه بیرون می‌آید و مقداری اسفناج یا چیز دیگر از در دکان سبزی‌فروشی برمی‌دارد و به منزل می‌برد و می‌خورد و در اثر آن اسهال می‌گیر...
بیانات

تو ای خدا!

حضرت ایوب علیه‌السلام بعد از آن همه ابتلائات و شکنجه و سختی، عرض کرد: خدایا، اگر محکمه‌ای باشد، حاضرم با تو محاجه کنم! خداوند فرمود: «هاتِ حُجتَک؛ دلیلت را بیاور». گفت: خدایا، کدام دو راهی برای من پیش آمد که اشد و اشق‌الطریقین (سخت‌ترین دو راه را) انتخاب نکردم؟! خداوند در جواب او فرمود: «مَنْ أَقْدَ...
بیانات

بله هنوز باقی است!

یکی از علما که در کربلا در میان طایفه امامیه شاخص و اعلم علمای شیعه بود، ولی با آن همه مقامات، از ریاست و مرجعیت دوری می‌کرد! در اواخر عمرش احساس کرده بود که نسیانی بر او عارض شده؛ لذا به بعض مراجعین خود دستور فرموده بود: به دیگری رجوع کنید. بعضی از همسایه‌های ایشان می‌شنیدند که تا چند سال مقلدین می...
بیانات

بله، مؤمنان هم علم غیب می‌دانند!

آقا سید مرتضی کشمیری رحمه‌الله از کسانی بود که تظاهر به غیب‌گویی می‌نمود. شخصی می‌گفت: «پشت سر سید می‌رفتم، به ذهنم خطور کرد که مگر کسی غیر از امام معصوم علیه‌السلام هم غیب می‌داند. در این هنگام، سید رحمه‌الله برگشت و به من گفت: «نَعَمْ، أَلْمُؤْمِنُونَ یعْلَمُونَ!؛ آری، مؤمنان هم [علم غیب] می‌دانند...
بیانات

فقط پلو شکر!

پیرمردی در کاروانسرایی ساکن بود. قافله‌ای وارد شدند و شام خوردند، مقداری زیاد آمد، گفتند: ببینیم آیا کسی در اینجا هست، جست‌وجو کردند و به آن پیرمرد رسیدند و به او گفتند: شام خورده‌ای؟ گفت: نه. گفتند: مقداری غذا داریم، آیا میل داری؟ گفت: اگر شکر پلو باشد می‌خواهم. ولی چون غذای آنها پلو مرغ بود قبول ن...
بیانات

خدایا! لالش کن

آقایی می‌گفت: یک نفر سنی در مجلسی، علیه شیعه حرف‌ها می‌زد، و ممکن نبود با او محاجه کنم؛ لذا بر او نفرین کردم و گفتم: خدایا! لالش کن! ـ گویا این بزرگوار بسیار به دعا اعتقاد داشته است ـ می‌گوید: دیدم فوراً ساکت شد و گفت: نَسیتُ (فراموش کردم) و آنچه می‌خواستم بگویم، گفتم! در محضر بهجت، ج۲، ص۱۱۱ ...
بیانات

أَلْزَمَنی حُکمُک وَ بَلاؤُک یعنی چه؟

بنده از آقایی شنیدم که می‌فرمود: دوازده‌ساله بودم که با پدرم نزد ناصرالدین شاه رفتیم، او به پدرم گفت: آقازاده شما رساله‌ای نوشته؟ پدرم فرمود: چیزی نوشته است. از من پرسید: معنای «أَلْزَمَنِی حُکمُک وَ بَلاؤُک؛ حکم و بلای تو، مرا وادار کرده است»١ چیست؟...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها