خدایا مرا با ذوالنُّورین محشور کن!
آقایی میگفت: قدری کار ما در نجف سخت شده بود، و کار ما به جایی رسیده بود که با تُرُب خود را سیر نگه میداشتیم. از جایی بوی آبگوشت استشمام کردم، رفتم نزدیک، گفتند: بفرمایید. گفتم: سیرم، اما با چه، با فجل (تُرُب). لذا برای شکایت به حرم حضرت امیر علیهالسلام رفتم و عرض کردم: حداقل ماهی یک بار به ما گوش...