منشأ اینقدر تفاوت بین ما و علمای گذشته ـ که صاحب آن همه کرامات بودند ـ و علت عقبماندگی ما از آنها چیست؟ باید منشأ آن را پیدا کرد. با اینکه آنها هم همین کارهایی را که ما به آن مشغولیم ـ از قبیل درس و مباحثه و تدریس و تلمذ و نوشتن ـ انجام میدادند. آیا علت آن است که آنها مستحبات را بهجا میآوردند؟ گمان میکنم اگر تفحص کنیم، پیدا میکنیم که فرق ما و آنها در چیست. با اینکه امکانات زندگی آنها از ما کمتر بود، ولی حرکتشان بیش از ما و نتیجه کارشان بیشتر بود. ما با اتوبوس و هواپیما در مدت حدود یک ساعت از تهران به اصفهان میرویم و به منبر میرویم. ولی چقدر در مردم اثر گذاشتهایم؟ و چقدر مردم را اصلاح کردهایم؟ ولی آنها همین فاصله را در طول یک ماه و یا یک هفته و یا چند روز میرفتند. بااینحال، خدا میداند که مردم زمانشان چقدر روبهراهتر بودند و چقدر علما آثار مثبت در میان آنها گذاشتهاند.
ما در بیتالمال زیاد تصرف میکنیم و به مختصر قانع نمیشویم، ولی آنها کم تصرف میکردند. بااینحال، نتیجه کار ما کم و نتیجه کار آنها زیاد بود. درهرحال، باید ببینیم مابهالامتیاز ما و علمای گذشته چیست؟
بعضی از آنها در رکوع و سجده فقط سه مرتبه «سبحانالله» میگفتند. ما که بیشتر میگوییم، چرا کار ما بینتیجه است؟ چرا؟ باید حساب کنیم و ببینیم که مابهالتفاوت ما و آنها چیست؟ عموم آن طبقه اهل کرامت بودند و در درس نیز اهل تلاش و تحقیق فراوان بودند. چرا ما اینقدر با آنها فرق داریم؟ بعضی از آنها ادعا میکردند اگر کتابهای موجود از بین برود، تمام اصول و دوره فقه را میتوانیم بنویسیم. اهل گزافگویی هم نبودند. مرحوم شیخ انصاری با آن همه درس و بحث و تألیف، هر روز زیارت عاشورا، زیارت جامعه و یک جزء قرآن میخواند. گویا علت عقبماندگی ما، ترک مستحبات است. علمای سابق بدان ملتزم بودند. از قبیل زیارت و دعا و تلاوت قرآن و یا نماز اول وقت و ترک مکروهات، مانند خواب بینالطلوعین. تفاوت ما و علمای سلف این است که آنها در علم و عمل ترقی داشتند و ما معترفیم به تقصیر در علم و عمل. تخلف و عقبماندگی ما از علمای سلف و قُدما خیلی زیاد است. خیلی خطرناک است که ندانیم قدما کدام راه را میرفتند.
خدا کند مُسْتَبْصِر و مهتدی شویم به آنچه موجب عقبافتادگی ما شده است. اگر اهل عمل باشیم و تفحص کنیم، قطعاً علت را پیدا خواهیم کرد. آیا میشود گفت آنها روزی را از خدا میگرفتند و ما با تلاش و این طرف و آن طرف رفتن؟!