صفحه اصلی

در حال بارگیری...
ویژه‌نامه بشارت از حضرت حجت (عج)

مطلب نهم: گمنامی بهتر است!

 

برگی از دفتر اسرار مگو...

سر تعظیم به خاک مینهیم و هزاران بار خدا را شکر میگوییم که در زمان غیبت، بندگانش را از زيارت وجه خویش در بين خلق محروم نساخت و بر خواص اولیائش منّت گذاشت و سُرمه دیدار امام مبین عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را بر چشم اهل یقین کشید. هرچند که ما به سبب اعمال خود در بَنديم و محجوب، اما خدا را گواه میگیریم که به تشرّف در محضر قدوسی آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف _ ولو با بضاعت اندک خود _ بسیار مشتاقیم، و از اینکه توفیق یافتهایم تا اشاراتی در باب دلدادگی آیت اللّه بهجت قدس‌سره به امام زمان خود بیان کنیم، خدا را شاکریم.

البته با قرار گرفتن نام عالم ربّانی، آیت اللّه بهجت قدس‌سره ذیل نام مبارک ذخیره خداوند در زمین، حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، انتظار یک فصل مفصلی از ملاقاتها می رود؛ زیرا سخن از کسی است که اعاظم و اولیا، اعتقاد دارند که ایشان نه تنها صاحب تشرّفات متعدد بوده، بلکه شايد باب لقا برای او مفتوح بوده است؛ ایشان میفرمودند:

«کسانی که نه ظالم اند و نه رفیق ظالم هستند و نه با ظالمین معاشرند و نه در خانه و نه در محله ظالمین هستند، اینها اصلاً از وجود شریفش عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف محجوب نیستند!»

این، یعنی اصلاً برای آنها غیبتی متصور نیست، بلکه همه لحظاتشان همواره حضور و همه وجودشان پیوسته حاضر در محضر دوست عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است؛ و حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیز هیچگاه از آنها غایب و محجوب نیست.

«کسانی که نه ظالم اند و نه رفیق ظالم هستند و نه با ظالمین معاشرند و نه در خانه و نه در محله ظالمین هستند، اینها اصلاً از وجود شریفش عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف محجوب نیستند!»

با این حال؛ انتظار به جایی است  که خوانندگان محترم تصور کنند که شرح حال تشرفات حضرت  آیت الله بهجت، می بایست بیش از مقداری باشد که در ادامه به آن اشاره می شود؛ اما با توجه به  کتمان عجیب ایشان در این زمینه و مراقبت شدیدشان در مخفی ماندن ملاقات ها و ارتباطشان با حضرت، ارائه مطالب بیشتر میسر نگردید.

درجه کتمان ایشان به حدی بود که حتی اگر بر حسب مصلحت و حکمتی، امر خارقالعادهای از ایشان دیده میشد، سعی میکرد ذهنها را از انتساب آن به خویش كاملاً منصرف نمايد. ایشان از اوایل عمر شریفش همانطور که مراتب قرب و کمال را می پیمود، به موازات آن، رعایت اشدّ مراتب کتمان را بر خود واجب میدانست و هرچه مقاماتش افزون میشد، به همان نسبت کتمان ایشان شدت بیشتری پیدا می کرد.١ ایشان نه تنها مقامات و کمالات خود را مخفی نگاه میداشت، بلکه خود رادر مظانّ شناخته شدن هم قرار نمی داد و از شُهرت و قرار گرفتن در منظر عموم پرهیز مینمود. ایشان با اشاره به جریانی خاص میفرمود:

«[قبل از آن جریان] در حرم حضرت معصومه علیها‌السلام یکی از رجال الغیب حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را دیدم. او گفت یک قضایایی قرار است اتفاق افتد که هر چه گمنام باشید، برای شما بهتر است!»

این شیوه و روش در کتمان، به نحو شدیدتر در مورد تشرّفات ایشان جاری بود، و چه بسا به دلیل همین شدت کتمان به آن مقام از قرب رسید؛ همانطور که هنگامی که از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چگونه امر نیابت به جای تو، به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح رسید؟ او در پاسخ، از میان تمام صفات نیکویی که حسین بن روح رضوان‌الله‌علیه داشت، به یک ویژگی خاص او اشاره کرد:

«أَبُوالْقَاسِمِ فَلَوْ كَانَتِ الْحُجَّةُ تَحْتَ ذَيْلِهِ وَ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيضِ مَا كَشَفَ الذَّيْلَ عَنْهُ!»٢ (ابوالقاسم طوری است که چنانچه حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف زیر عبایش باشد، حتی اگر با قیچی تکه تکهاش کنند، باز هم جای ایشان را آشکار نخواهد کرد).

فقيه عظيمالشأن شیعه، آيت اللّه بهجت قدس‌سره، حقیقتاً مصداق این مطلب بود و همه افعالش بر حسب وظیفه ظاهری قابل تفسیر بود و هیچ دلالت و اشارتی بر ربط و اتصال با آن ناحیه مقدسه نداشت. ایشان تمام تلاش خویش را به کار میبست، تا اذهان را از اتصال خود به غیب یا امور فوقالعاده دور کند و موفق هم بود. تشرفات علما و صلحا را بسیار نقل میکرد، اما ملاقاتهای خویش را کتمان مینمود، و حتى از نقل رؤیاهایی که از حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دیده بود، هم ابا داشت. مثلاً وقتی از ایشان پرسیده میشد که آیا فلان ختم را برای تشرّف انجام دادهاید، با اینکه پاسخ مثبت به این سؤال، دلالتی بر حصول تشرّف ندارد، اما از پاسخ به این سؤال ابتدایی نیز طفره میرفت و میفرمود: «نپرسید!» گاهی اگر سؤال کنندگان را شیدا و شیفته امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف میدید، میفرمود:

«عاشق امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف لااقل ایشان را در خواب میبیند!»

نسبت به برخی از خواص در پاسخ به این سوال که آیا به محضر حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مشرّف شدهاید؟ با زیرکی و هوشمندی میفرمود: «در خواب؟ بله!»٣ و بعد هم می فرمود «در خواب را که خیلی ها ممکن است دیده باشند». در موارد نادری هم برای خاص الخواصی که اهلیّت لازم را داشتند و رجحان شرعی از عدم کتمان بود، به تشرّف در بیداری اذعان کرده بودند. اگر چه همین موارد هم نوعی سرپوش نهادن بر تشرفات بالاتر و اساسی تر بود.

ایشان با بیان یکی دو تشرّف، اذهان بزرگان را که مرتباً از تشرفات ایشان میپرسیدند به همین یکی دو تشرّف مشغول کرده بود. اگر نبودند برخی از علمای برجسته که از احتمال مفتوح بودن باب لقا برای ایشان خبر داده  بودند، عوام که جای خود دارد حتی بسیاری از بزرگان هم گمانشان به همان یکی دو تشرّف محدود میشد و شاید فکر میکردند تمام دلدادگی معظّمله به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به یکی دو خواب خلاصه میشود!

آری؛ آیت اللّه بهجت قدس‌سره اهل کتمان و استاد کتمان بود. از این رو، غیر از یک جریان تشرّف که از خود ایشان در موردی بسیار خاص شنیده شده، سایر وقایع از زبان موثّقین نقل میشود.

 

ایشان نه تنها مقامات و کمالات خود را مخفی نگاه میداشت، بلکه خود رادر مظانّ شناخته شدن هم قرار نمی داد و از شُهرت و قرار گرفتن در منظر عموم پرهیز مینمود. ایشان با اشاره به جریانی خاص میفرمود:

«[قبل از آن جریان] در حرم حضرت معصومه علیها‌السلام یکی از رجال الغیب حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را دیدم. او گفت یک قضایایی قرار است اتفاق افتد که هر چه گمنام باشید، برای شما بهتر است!»

مطلب نهم:

گمنامی بهتر است!

کتمان تشرّفات و اخفاء سِرّ؛ یکی از مهمترین خصلتهای کسانی است که تشرف به محضر قدسی امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک کرده و توفیق ملاقات حضرت برایشان حاصل شده است. آيت اللّه بهجت قدس‌سره نیز درباره تشرّفات خود، بسیار کتوم بودند و هرگاه دراین باره از ایشان سؤال می شد، تنها به پایین ترین حد از تشرّفات خویش، اشاره مینموند.

درجه کتمان آیت الله بهجت قدس‌سره به حدی بود که حتی اگر بر حسب مصلحت و حکمتی، امر خارقالعادهای از ایشان دیده میشد، سعی میکرد ذهنها را از انتساب آن به خویش كاملاً منصرف نمايد. هرچه مقاماتشان افزون میشد، به همان نسبت کتمان ایشان شدت بیشتری پیدا می کرد، و حتی خود را در مظانّ شناخته شدن هم قرار نمی داد و از شُهرت و قرار گرفتن در منظر عموم پرهیز مینمود. ایشان با اشاره به جریانی خاص میفرمود:

«[قبل از آن جریان] در حرم حضرت معصوم علیها‌السلام یکی از رجال الغیب حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را دیدم. او گفت یک قضایایی قرار است اتفاق افتد که هر چه گمنام باشید، برای شما بهتر است!».

امثال این توصیهای که به صورت خاص به آیت اللّه بهجت قدس‌سره شده، قبلاً نیز در شرایط خاص از سوی ائمه اطهار علیهم‌السلام به اصحاب صادر شده است. برای مثال، امام حسن عسکری علیه‌السلام قبل از وقوع برخی از فتنههای خلفای بنی عباس، در نامهها و توقیعاتی به خواص اصحاب خود هشدار دادند که تا میتوانند، از خانه خود خارج نشوند و در دید مردم قرار نگیرند.۴ در روایات، حتی در شرایط عادی نیز دوری از شهرت و مدح گمنام بودن بسیار مورد تأکید قرار گرفته است و به عنوان یک قاعده عام، تا جایی که مخل به انجام وظایف دینی (مثل تفقّه در دین و احیای امر اهل بیت علیهم‌السلام) نباشد، ارجح است.۵

برخلاف آنچه که در جامعه رواج یافته است، حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گمنامی را نه تنها از صفات مؤمن، بلکه از ویژگیهای اولیاءاللّه ذکر میفرمود:

«إِنَّ أَغْبَطَ أَوْلِيَاءِ اللّه عَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَفِيفُ الْحَاذِ ذُو حَظٍّ مِنَ الصَّلَاةِ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ أَطَاعَهُ فِي السِّرِّ وَ كَانَ غَامِضاً فِي النَّاسِ لَا يُشَارُ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ نَقَرَ رَسُولُ اللّه  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلمبِيَدِهِ فَقَالَ وَ عُجِّلَتْ مَنِيَّتُهُ وَ قَلَّ تُرَاثُهُ وَ قَلَّتْ بَوَاكِيهِ؛ همانا مورد غبطهترین اولیای خدا، بنده مؤمن سبک دوش و سبک حالی است که بهرهمند از نماز باشد و به نیکی پروردگارش را عبادت کند و در نهان از او اطاعت نماید و مورد توجه مردم نباشد و مورد اشاره انگشتان قرار نگیرد. پس چه کسی بر این حالت صبر کند؟ در این لحظه، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دست خود را به نشانه پرسش تکان داد و فرمود: در حالی که مرگش بهزودی فرا رسد، میراثش اندک باشد و گریهکنندگان بر او انگشت شمار باشند.»۶

 همچنین پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم میفرماید:

 «إِنَّ اللّه يُحِبُّ الْأَتْقِيَاءَ الْأَبْرِيَاءَ الْأَخْفِيَاءَ الَّذِينَ إِذَا حَضَرُوا لَمْ‏ يُعْرَفُوا، وَ إِذَا غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا، قُلُوبُهُمْ مَصَابِيحُ الْهُدَى، يُنْجَوْنَ مِنْ كُل‏ غَبْرَاءَ مُظْلِمَة؛ خداوند پرهیزکاران بیگناه ناپیدا را دوست دارد؛ آنهایی که وقتی حضور پیدا میکنند، شناخته نمیشوند و وقتی غایب میشوند، کسی سراغشان را نمیگیرد. دلهایشان چراغهای هدایت است و از هر [فتنه] غبارآلود تاریکی نجات مییابند.»٧

توجه به این نکته مهم است که پرهیز از مورد اشاره و توجه بودن، هم امور دنیایی و هم امور دینی را شامل میشود؛ چنان که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم میفرماید:

«كَفَى بِالرَّجُلِ بَلَاءً أَنْ يُشَارَ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ‏ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا؛ برای دچار بلا شدن، همین بس که انسان مورد اشاره انگشتان باشد؛ چه در امری دینی، چه در امری دنیوی.»٨

 همچنین حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرموده است:

«أَيُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ أَكَلَ كِسْرَتَهُ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ وَ كَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَة؛ ای مردم! خوشا به حال کسی که ملازم خانهاش باشد و تکه نان خود را بخورد و بر گناه خود بگرید و مشغول [اصلاح] نفس خود باشد و مردم از دست او در آسایش باشند.»٩

در روایتی از حضرت امیرالمؤمنين علیه‌السلام صراحتاً به گمنامی و دوری از شهرت امر شده است:

«تَبَذَّلْ وَ لَا تُشْهَر وَ أَخْفِ شَخْصَكَ لِئَلَّا تُذْكَرَ وَ تَعَلَّمْ وَ اكْتُمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ؛ متواضع و بیآلایش باش و خود را مشهور نکن و خویشتن را مخفی بدار، تا کسی از تو یاد نکند. بیاموز و پنهان کن و سکوت کن، تا در سلامت و امنیت بمانی.»١٠

در روایتی یکی از اسباب سعادت انسان، گمنامی وی ذکر شده است:

«السَّعیدُ مَن خَمَلَ صِیتُه؛ سعادتمند، کسی است که ذکرش مخفی باشد.»١١

همچنین از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است:

«إِنْ قَدَرْتُمْ أَنْ لَاتُعْرَفُوا فَافْعَلُوا وَ مَا عَلَيْكَ إِنْ لَمْ يُثْنِ النَّاسُ عَلَيْكَ؛ اگر میتوانید شناخته نشوید، کاری کنید که شناخته نشوید. اگر مردم شما را مدح نکنند، چه ضرری به شما میرسد؟!»١٢

ایشان همچنین آن را از نعمتهای مورد سؤال در روز قیامت برشمرده است:

«إِنَّ مِمَّا يَحْتَجُّ اللّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهِ عَلَى عَبْدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ يَقُولَ أَ لَمْ أُخْمِلْ ذِكْرَكَ؛ از جمله اموری که خداوند متعال در روز قیامت با آن بر بندهاش احتجاج میکند، این است که میفرماید: آیا تو را گمنام نکردم؟»١٣

هنگامی که معروف کرخی از امام صادق علیه‌السلام درخواست نصیحت نمود، حضرت به او فرمود: «أَقْلِلْ مَعَارِفَكَ؛ آشنایانت را کم کن» و هنگامی که باز درخواست نصیحت دیگری کرد، فرمود: «أَنْكِرْ مَنْ عَرَفْتَ مِنْهُمْ؛ آنها را هم که میشناسی، نشناس!» وقتی برای بار سوم درخواست نصیحت نمود، حضرت به او فرمود: «حَسْبُكَ؛ برای تو کافی است.»١۴

این بدین معنی است که حضرت علیه‌السلام این نصیحت را برای او جامع و کافی از باقی توصیه ها دانسته است.

همچنین در روایتی عجیب از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است:

 «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ الْعَافِيَةُ فِيهِ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي اعْتِزَالِ النَّاسِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الصَّمْتِ؛ زمانهای برای مردم فراخواهد رسید که اگر عافیت ده جزء باشد، نه جزء آن در کنارهگیری از مردم و یک جزء آن در سکوت است.»

در روایت، تنهایی، حصن تقوا و سبب انس با خداوند و حفظ دین ذکر شده است:

 «الْعُزْلَةُ حِصْنُ التَّقْوَى؛ کنارهگیری، قلعه پرهیزکاری است.»١۵

«مَنِ انْفَرَدَ عَنِ النَّاسِ أَنِسَ بِاللَّهِ؛ کسی که تنها باشد، با خدا انس پیدا میکند.»١۶

 «مَنِ انْفَرَدَ عَنِ النَّاسِ صَانَ دِينَهُ؛ کسی که تنها باشد، دین خود را حفظ کرده است.»١٧

البته نکته بسیار عجیب و قابل تأمل در این روایات، این است که در عین اینکه از صفات اولیاءاللّه «أحلاس البیوت» بودن ذکر شده، با این حال از آنها تعبیر به «مصابیح الهدی» نیز گردیده؛ چنان که در حدیث نبوی در توصیه به اهل علم آمده است:

«كُونُوا يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مَصَابِيحَ الْهُدَى أَحْلَاسَ‏ الْبُيُوتِ‏ سُرُجَ اللَّيْلِ جُدُدَ الْقُلُوبِ خُلْقَانَ الثِّيَابِ تُعْرَفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ تُخْفَوْنَ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ؛ چشمههای حکمت و چراغهای هدایت باشید. فرشهای خانه هایتان و چراغهای شب باشید، با دلهای تازه و لباسهای کهنه. در میان اهل آسمان شناخته شوید و در میان زمینیان پنهان باشید.»١٨

در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

«طُوبَى لِكُلِّ عَبْدٍ نُوَمَةٍ لَايُؤْبَهُ لَهُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَايَعْرِفُهُ النَّاسُ يَعْرِفُهُ اللّه مِنْهُ بِرِضْوَانٍ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى يَنْجَلِي عَنْهُمْ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ وَ يُفْتَحُ لَهُمْ بَابُ كُلِّ رَحْمَةٍ لَيْسُوا بِالْبُذُرِ الْمَذَايِيعِ وَ لَا الْجُفَاةِ الْمُرَاءِين؛ خوشا به حال بنده گمنامی که به او اعتنا نمیشود. مردم را میشناسد، اما مردم او را نمیشناسند. خدا او را به رضایت خویش میشناسد. آنها چراغهای هدایت هستند. هر فتنه تاریکی از آنها برداشته و درِ هر رحمتی برای آنها باز میشود. نه پرگو و خبرپخش کن هستند و نه بدرفتار و ریاکار.»١٩

از این رو، ولیّ اللّه در همان حال که حداکثر تلاش خود را در گمنام ماندن و در معرض شهرت قرار نگرفتن به کار میگیرد، خداوند متعال او را در همان حین چراغ هدایت برای دیگران و چشمه حکمت قرار میدهد؛ خود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز که هادی تمام مهتدین و منجی تمام مؤمنین است، قبل از بعثت مبارکش، به عنوان «گمنامترین اشخاص قریش» توصیف شده است:

«وَ اللّه مَا فِي قُرَيْشٍ أَخْمَلُ ذِكْراً مِنْهُ؛ در میان قریش، گمنامتر از او نبود.»٢٠

این احادیث نشان میدهد که پرهیز علمای دینی از شهرت و شناخته شدن، نه تنها مانع هدایت و ارشاد مردم نمیشود، بلکه زمینه را برای وسیعترین و دقیقترین هدایتها فراهم میکند. گفتنی است که قاعده مذکور بهطور خاص در زمان غیبت و مترقب بودن فتنههای مظلمه عمیاء، بیشتر مورد تأکید اهل بیت علیهم‌السلام قرار گرفته است. مثلاً عبداللّه بن عمرو نقل میکند:

«بَيْنَا نَحْنُ حَوْلَ رَسُولِ اللّه إِذْ ذَكَرَ الْفِتْنَةَ أَوْ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ الْفِتْنَةُ قَالَ فَقَالَ إِذَا رَأَيْتَ النَّاسَ (مَرِجَتْ عُهُودُهُمْ وَ حُقِّرَتْ أَمَانَتُهُمْ) وَ كَانُوا هَكَذَا وَ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ كَيْفَ أَفْعَلُ عِنْدَ ذَلِكَ جَعَلَنِيَ اللّه فِدَاكَ قَالَ الْزَمْ بَيْتَكَ وَ أَمْسِكْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ وَ خُذْ مَا تَعْرِفُ وَ ذَرْ مَا تُنْكِرُ وَ عَلَيْكَ بِأَمْرِ خَاصَّةِ نَفْسِك وَ ذَرْ عَنْكَ أَمْر الْعَامَّةِ؛ اطراف رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نشسته بودیم که ایشان یا کس دیگری حرف از فتنه زد. در این هنگام، ایشان فرمود: وقتی که دیدی پیمانهای مردم نابسامان گردید و امانتهایشان کمارزش شمرده شد و اینگونه شدند _حضرت انگشتان دو دست مبارکش را در هم فرو کرد_ [هنگام فتنه است]. من ایستادم و گفتم: در چنین شرایطی چه باید بکنم؛ خدا مرا فدای شما گرداند؟ حضرت فرمود: در خانهات بمان و زبانت را نگه دار و آنچه را پسندیده و آشناست، بگیر و آنچه را نامأنوس و ناپسند است، رها کن. به اصلاح امور شخصی خود بپرداز و در کار عموم مردم دخالت نکن.»٢١

همچنین در روایتی عجیب از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است:

 «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ الْعَافِيَةُ فِيهِ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي اعْتِزَالِ النَّاسِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الصَّمْتِ؛ زمانهای برای مردم فراخواهد رسید که اگر عافیت ده جزء باشد، نه جزء آن در کنارهگیری از مردم و یک جزء آن در سکوت است.»٢٢

 و نیز از امام باقر علیه‌السلام نقل شده است:

«إنَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام يَقُولُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ فِيهِ أَحْسَنُهُمْ حَالًا مَنْ كَانَ جَالِساً فِي بَيْتِهِ؛ امیرالمؤمنین علیه‌السلام میفرماید زمانهای برای مردم خواهد آمد که نیکوترین وضعیت را کسی خواهد داشت که در خانهاش بنشیند.»٢٣

و در روایتی از امام صادق علیه‌السلام در مورد آخرالزمان صراحتاً امر شده است که:

«الْزَمْ‏ بَيْتَكَ‏ وَ كُنْ حِلْساً مِنْ‏ أَحْلَاسِهِ وَ اسْكُنْ مَا سَكَنَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَكَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَيْنَا ولو عَلَى رِجْلِكَ؛ در خانهات بمان و زیراندازی از زیراندازهای آن باش و تا شب و روز ساکن است، تو نیز ساکن باش؛ اما هرگاه به تو خبر رسيد كه سفیانی قیام کرده است، به سوی ما کوچ کن، ولو با پای پیاده.»٢۴

با مطالعه و تأمل در این روایات، حکمت پرهیز شدیدی که ولیّ صالح خدا، حضرت آیت اللّه بهجت قدس‌سره، از شهرت داشت و از قرار گرفتن در معرض شناخته و معروف شدن دوری می کرد، معلوم میگردد. اما از آنجا که اراده خداوند متعال بر این است که اولیای خود را که احلاس البیوت هستند، مصابیح الهدی برای عالم قرار دهد، حکمت اقبال عمومی و محبت مردم به معظّم له، در عین مکتوم ماندن بسیاری از مقامات الهی ایشان و دوری کامل از رسانههای جمعی، آشکار میشود.


١. از صفات اصحاب حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که باعث میشد آنها به آن مقامات و درجات عالی برسند، کتوم بودن آنها ذکر شده است. در روایت است که ابی بصیر میگوید از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: «مِنْ أَيْنَ أَصَابَ أَصْحَابَ عَلِيٍّ مَا أصابوا في عِلْمِهِمْ بِمَنَايَاهُمْ وَ بَلَايَاهُمْ؟ فَأَجَابَنِي شِبْهَ الْمُغْضَبِ: مِمَّ ذَاكَ إِلَّا مِنْهُم! قَالَ قُلْتُ: فَمَا يَمْنَعُكَ جَعَلَنِيَ اللّه فِدَاكَ؟ قَالَ ذَلِكَ بَابٌ قَدْ أُغْلِقَ إِلَّا أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهما‌السلام فَتَحَ مِنْهُ شَيْئاً يَسِيراً. ثُمَّ قَالَ: أَبَامحمّد إِنَّ أُولَئِكَ كَانَتْ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ‏ أَوْكِيَةٌ؛ چگونه اصحاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام در علم به مرگها و بلاها به آن درجات رسیدند؟ حضرت علیه‌السلام با حالتی شبیه غضب فرمود: از کجا جز از خودشان؟! گفتم: خداوند مرا فدای شما گرداند، پس چه چیز مانع شما میشود [که به ما هم این علم را بدهید]؟ حضرت فرمود: این دری است که بسته شده است؛ جز اینکه امام حسین بن علی علیهما‌السلام مقدار اندکی از آن را باز کرد. سپس حضرت فرمود: ای ابامحمّد! آنها دهانشان با ریسمان بسته شده بود»؛ بصائر الدرجات، ج١، ص٢۶١.

٢. الغیبة (شیخ طوسی)، ص٣٩١.

٣. . البته ایشان بهطور کلی از نقل خواب و بهخصوص خوابهای خود پرهیز داشت و بنای ایشان بر نقل خواب نبود؛ حتی دیگران را از دل مشغولی به آنچه که در بیداری شهود میشد، پرهیز میداد، تا چه رسد به خواب. معظّم له تأکید داشت که بنده خدا باید مشغول به انجام وظیفه و تکلیف باشد. بنابراین، روش و منش ایشان بر نقل خواب نبود؛ مگر در موارد نادری که مصلحت یا حکمت یا رجحان شرعی اقتضا میکرد !

"و در این صورت ممکن بود به خوابی اشاره کند. از این رو، ایشان نه تنها خوابمحور نبود، بلکه آنچه که در بیداری هم شهود میشد، محور کار معظّم له نبود، و در هر حالی محور کار خود را انجام تکالیف واضح و بندگی مطلق قرار می داد.

۴. ر.ک: كافی، ج‏١، ص۵٠۶؛ کشف الغمة، ج٢، ص۴١٧؛ الإرشاد فی معرفه حجج اللّه علی العباد، ج٢، ص٣٢۵؛ دلائل الإمامة، ص۴٢٨.

۵. کافی، ج٢، ص٢٣٧ و ج١، ص٣١.

۶. مجموعه ورام، ج١، ص١٨٢.

٧. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص١۵؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج٢، ص١٨٣؛ التحصين فی صفات العارفين، ص١٨.

٨. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص٣٢٠.

٩. تفسير قمی، ج٢، ص٧١.

١٠. امالی مفيد، ص٢٠٩.

١١. ‏شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج٢، ص١٨٣.

١٢. کافی، ج٨، ص١٢٨.

١٣. التحصين، ص١١.

١۴. التحصين، ص١١.

١۵. عيون الحکم و المواعظ، ص۴۴.

١۶. عيون الحکم، ص۴۴٠.

١٧. عيون الحکم، ص۴۴۶.

١٨. ‏منیة المرید، ص١٣۵.

١٩. ‏کافی، ج٢، ص٢٢۵.

٢٠. کمال الدین، ج١، ص١٩٠.

٢١. التحصين، ص١٠.

٢٢. التحصین، ص١٨.

٢٣. همان.

٢۴. كافی، ج‏٨، ص٢۶۵.

 

 

جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانه‌ای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوت‌ها و فیلم‌های بیانات حضرت‌ آیت‌الله بهجت، که قابلیت دسترسی به آن‌ها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

ویژه‌نامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)

 

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها