برگی از دفتر اسرار مگو...
سر تعظیم به خاک مینهیم و هزاران بار خدا را شکر میگوییم که در زمان غیبت، بندگانش را از زيارت وجه خویش در بين خلق محروم نساخت و بر خواص اولیائش منّت گذاشت و سُرمه دیدار امام مبین عجلاللهتعالیفرجهالشریف را بر چشم اهل یقین کشید. هرچند که ما به سبب اعمال خود در بَنديم و محجوب، اما خدا را گواه میگیریم که به تشرّف در محضر قدوسی آن حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ ولو با بضاعت اندک خود _ بسیار مشتاقیم، و از اینکه توفیق یافتهایم تا اشاراتی در باب دلدادگی آیت اللّه بهجت قدسسره به امام زمان خود بیان کنیم، خدا را شاکریم.
البته با قرار گرفتن نام عالم ربّانی، آیت اللّه بهجت قدسسره ذیل نام مبارک ذخیره خداوند در زمین، حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف، انتظار یک فصل مفصلی از ملاقاتها می رود؛ زیرا سخن از کسی است که اعاظم و اولیا، اعتقاد دارند که ایشان نه تنها صاحب تشرّفات متعدد بوده، بلکه شايد باب لقا برای او مفتوح بوده است؛ ایشان میفرمودند:
«کسانی که نه ظالم اند و نه رفیق ظالم هستند و نه با ظالمین معاشرند و نه در خانه و نه در محله ظالمین هستند، اینها اصلاً از وجود شریفش عجلاللهتعالیفرجهالشریف محجوب نیستند!»
این، یعنی اصلاً برای آنها غیبتی متصور نیست، بلکه همه لحظاتشان همواره حضور و همه وجودشان پیوسته حاضر در محضر دوست عجلاللهتعالیفرجهالشریف است؛ و حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف نیز هیچگاه از آنها غایب و محجوب نیست.
«کسانی که نه ظالم اند و نه رفیق ظالم هستند و نه با ظالمین معاشرند و نه در خانه و نه در محله ظالمین هستند، اینها اصلاً از وجود شریفش عجلاللهتعالیفرجهالشریف محجوب نیستند!»
با این حال؛ انتظار به جایی است که خوانندگان محترم تصور کنند که شرح حال تشرفات حضرت آیت الله بهجت، می بایست بیش از مقداری باشد که در ادامه به آن اشاره می شود؛ اما با توجه به کتمان عجیب ایشان در این زمینه و مراقبت شدیدشان در مخفی ماندن ملاقات ها و ارتباطشان با حضرت، ارائه مطالب بیشتر میسر نگردید.
درجه کتمان ایشان به حدی بود که حتی اگر بر حسب مصلحت و حکمتی، امر خارقالعادهای از ایشان دیده میشد، سعی میکرد ذهنها را از انتساب آن به خویش كاملاً منصرف نمايد. ایشان از اوایل عمر شریفش همانطور که مراتب قرب و کمال را می پیمود، به موازات آن، رعایت اشدّ مراتب کتمان را بر خود واجب میدانست و هرچه مقاماتش افزون میشد، به همان نسبت کتمان ایشان شدت بیشتری پیدا می کرد.١ ایشان نه تنها مقامات و کمالات خود را مخفی نگاه میداشت، بلکه خود رادر مظانّ شناخته شدن هم قرار نمی داد و از شُهرت و قرار گرفتن در منظر عموم پرهیز مینمود. ایشان با اشاره به جریانی خاص میفرمود:
«[قبل از آن جریان] در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام یکی از رجال الغیب حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف را دیدم. او گفت یک قضایایی قرار است اتفاق افتد که هر چه گمنام باشید، برای شما بهتر است!»
این شیوه و روش در کتمان، به نحو شدیدتر در مورد تشرّفات ایشان جاری بود، و چه بسا به دلیل همین شدت کتمان به آن مقام از قرب رسید؛ همانطور که هنگامی که از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چگونه امر نیابت به جای تو، به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح رسید؟ او در پاسخ، از میان تمام صفات نیکویی که حسین بن روح رضواناللهعلیه داشت، به یک ویژگی خاص او اشاره کرد:
«أَبُوالْقَاسِمِ فَلَوْ كَانَتِ الْحُجَّةُ تَحْتَ ذَيْلِهِ وَ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيضِ مَا كَشَفَ الذَّيْلَ عَنْهُ!»٢ (ابوالقاسم طوری است که چنانچه حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف زیر عبایش باشد، حتی اگر با قیچی تکه تکهاش کنند، باز هم جای ایشان را آشکار نخواهد کرد).
فقيه عظيمالشأن شیعه، آيت اللّه بهجت قدسسره، حقیقتاً مصداق این مطلب بود و همه افعالش بر حسب وظیفه ظاهری قابل تفسیر بود و هیچ دلالت و اشارتی بر ربط و اتصال با آن ناحیه مقدسه نداشت. ایشان تمام تلاش خویش را به کار میبست، تا اذهان را از اتصال خود به غیب یا امور فوقالعاده دور کند و موفق هم بود. تشرفات علما و صلحا را بسیار نقل میکرد، اما ملاقاتهای خویش را کتمان مینمود، و حتى از نقل رؤیاهایی که از حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف دیده بود، هم ابا داشت. مثلاً وقتی از ایشان پرسیده میشد که آیا فلان ختم را برای تشرّف انجام دادهاید، با اینکه پاسخ مثبت به این سؤال، دلالتی بر حصول تشرّف ندارد، اما از پاسخ به این سؤال ابتدایی نیز طفره میرفت و میفرمود: «نپرسید!» گاهی اگر سؤال کنندگان را شیدا و شیفته امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف میدید، میفرمود:
«عاشق امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف لااقل ایشان را در خواب میبیند!»
نسبت به برخی از خواص در پاسخ به این سوال که آیا به محضر حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف مشرّف شدهاید؟ با زیرکی و هوشمندی میفرمود: «در خواب؟ بله!»٣ و بعد هم می فرمود «در خواب را که خیلی ها ممکن است دیده باشند». در موارد نادری هم برای خاص الخواصی که اهلیّت لازم را داشتند و رجحان شرعی از عدم کتمان بود، به تشرّف در بیداری اذعان کرده بودند. اگر چه همین موارد هم نوعی سرپوش نهادن بر تشرفات بالاتر و اساسی تر بود.
ایشان با بیان یکی دو تشرّف، اذهان بزرگان را که مرتباً از تشرفات ایشان میپرسیدند به همین یکی دو تشرّف مشغول کرده بود. اگر نبودند برخی از علمای برجسته که از احتمال مفتوح بودن باب لقا برای ایشان خبر داده بودند، عوام که جای خود دارد حتی بسیاری از بزرگان هم گمانشان به همان یکی دو تشرّف محدود میشد و شاید فکر میکردند تمام دلدادگی معظّمله به امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف به یکی دو خواب خلاصه میشود!
آری؛ آیت اللّه بهجت قدسسره اهل کتمان و استاد کتمان بود. از این رو، غیر از یک جریان تشرّف که از خود ایشان در موردی بسیار خاص شنیده شده، سایر وقایع از زبان موثّقین نقل میشود.
ایشان نه تنها مقامات و کمالات خود را مخفی نگاه میداشت، بلکه خود رادر مظانّ شناخته شدن هم قرار نمی داد و از شُهرت و قرار گرفتن در منظر عموم پرهیز مینمود. ایشان با اشاره به جریانی خاص میفرمود:
«[قبل از آن جریان] در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام یکی از رجال الغیب حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف را دیدم. او گفت یک قضایایی قرار است اتفاق افتد که هر چه گمنام باشید، برای شما بهتر است!»
مطلب نهم:
گمنامی بهتر است!
کتمان مقامات و اخفای سِرّ؛ یکی از مهمترین ویژگیهای اولیای الهی است. بزرگانی که توفیق تشرف به محضر قدسی امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف برایشان حاصل شده بود و اهل ارتباط با ایشان بودند از افشای راز خود بر حذر بودند و مراقب بودند کسی از آن بویی نبرد. آيت اللّه بهجت قدسسره نیز درباره تشرّفات خود، بسیار کتوم بود. رفتار ایشان بهقدری ساده بود که اگر کسی او را نمیشناخت، احتمال نمیداد او نیز اهل مقامات است. عمری را در گمنامی سپری کرده بود تا جایی که اهل خانه و خانواده ایشان نیز از جایگاه معنوی ایشان چنانکه باید مطلع نبودند. شاید بیش از همه علامه جعفری بود که از جایگاه منحصر بهفرد ایشان برای فرزندشان پرده برداشت. حجت الاسلام علی بهجت نقل میکند در حدود سال ١٣۶٣ شمسی -یعنی زمانی که نزدیک به هفتاد سال از سن مبارک آیت الله بهجت میگذشت!- علامه جعفری هنگام خروج از منزل پدرم به من فرمود:
«بیا تمام کارهایت را رها کن و خدمت همین پیر را بکن. هرچه گفت، یادداشت کن. ضبط کن. امانتدار باش. هرچه گفت بنویس و برای نسل بعدی نگهدار. تو متوجه مقام ایشان نیستی. نه میشناسیاش و نه میگذارد که بشناسی. او به فکر دنیای خودش نیست؛ چه برسد به فکر دنیای تو باشد»؛ «من قم را دیدهام، تهران و مشهد و نجف و عراق را دیدهام. شیعه و سنی را دیدهام ...؛ همین یکی آخرش مانده است. وقتی او را از تو گرفتند، آن وقت میفهمی که بوده!»
ایشان میگوید: «این توصیه علامه جعفری برای من تلنگری شد و از آن زمان بیشتر در احوالات ایشان دقت میکردم و نکات و مطالب ایشان را یادداشت میکردم».
اهتمام آیت الله بهجت قدسسره در کتمان به حدی بود که اگر بر اساس حکمت، امر خارقالعادهای از ایشان دیده میشد، ذهنها را از انتساب آن به خویش منصرف مینمود. هرچه مقاماتش افزون میشد، کتمانش نیز شدت بیشتری مییافت. خود را در مظانّ شناخته شدن هم قرار نمی داد و از شُهرت و قرار گرفتن در منظر عموم پرهیز مینمود. ایشان روزی با اشاره به ماجرای خاصی اینگونه از راز کتمان عجیب خود پرده برداشت و فرمود:
«[قبل از آن جریان] در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام یکی از رجال الغیب حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف را دیدم. او گفت یک قضایایی قرار است اتفاق افتد که هر چه گمنام باشید، برای شما بهتر است!».
امثال این توصیه در زمان ائمه علیهمالسلام نیز از سوی ایشان به اصحاب صادر شده بود. برای مثال، امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از وقوع برخی از فتنههای خلفای بنی عباس، در نامهها و توقیعاتی به اصحاب خاص خود هشدار داده بودند که تا میتوانند، از خانه خود خارج نشوند و در دید مردم قرار نگیرند.۴ بهطور کلی مدح گمنام بودن و اجتناب از شهرت در روایات معصومین علیهمالسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است و تا جایی که در انجام وظایف دینی (مثل تفقّه در دین و احیای امر اهل بیت علیهمالسلام) اختلال ایجاد نکند، پسندیده شمرده شده است.۵
برخلاف آنچه در جهان امروز شهرت ارزش تلقی میشود، در معارف دینی ما این شهرتگریزی و گمنامی است که یک ارزش محسوب میشود و بسیار هم به آن توصیه شده است. بر اساس بیانات حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم این ویژگی نهتنها از صفات مؤمن، بلکه از اوصاف اولیای الهی است:
«إِنَّ أَغْبَطَ أَوْلِيَاءِ اللّه عَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَفِيفُ الْحَاذِ ذُو حَظٍّ مِنَ الصَّلَاةِ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ أَطَاعَهُ فِي السِّرِّ وَ كَانَ غَامِضاً فِي النَّاسِ لَا يُشَارُ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ نَقَرَ رَسُولُ اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم بِيَدِهِ فَقَالَ وَ عُجِّلَتْ مَنِيَّتُهُ وَ قَلَّ تُرَاثُهُ وَ قَلَّتْ بَوَاكِيهِ؛ همانا مورد غبطهترین اولیای خدا، بنده مؤمن سبک دوش و سبک حالی است که بهرهمند از نماز باشد و به نیکی پروردگارش را عبادت کند و در نهان از او اطاعت نماید و مورد توجه مردم نباشد و مورد اشاره انگشتان قرار نگیرد. پس چه کسی بر این حالت صبر کند؟ -در این لحظه، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم دست خود را به نشانه پرسش تکان داد و فرمود-: در حالی که مرگش بهزودی فرا رسد، میراثش اندک باشد و گریهکنندگان بر او انگشت شمار باشند؟!»۶
همچنین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید:
«إِنَّ اللّه يُحِبُّ الْأَتْقِيَاءَ الْأَبْرِيَاءَ الْأَخْفِيَاءَ الَّذِينَ إِذَا حَضَرُوا لَمْ يُعْرَفُوا، وَ إِذَا غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا، قُلُوبُهُمْ مَصَابِيحُ الْهُدَى، يُنْجَوْنَ مِنْ كُل غَبْرَاءَ مُظْلِمَة؛ خداوند پرهیزکاران بیگناه ناپیدا را دوست دارد؛ آنهایی که وقتی حضور پیدا میکنند، شناخته نمیشوند و وقتی غایب میشوند، کسی سراغشان را نمیگیرد. دلهایشان چراغهای هدایت است و از هر [فتنه] غبارآلود تاریکی نجات مییابند.»٧
توصیه به کتمان و اجتناب از شناختهشدن، به امور دنیوی اختصاص ندارد و امور دینی و معنوی را هم شامل میشود. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«كَفَى بِالرَّجُلِ بَلَاءً أَنْ يُشَارَ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا؛ برای دچار بلا شدن، همین بس که انسان مورد اشاره انگشتان باشد؛ چه در امری دینی، چه در امری دنیوی.»٨
امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمودند:
«تَبَذَّلْ وَ لَا تُشْهَر وَ أَخْفِ شَخْصَكَ لِئَلَّا تُذْكَرَ وَ تَعَلَّمْ وَ اكْتُمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ؛ متواضع و بیآلایش باش و خود را مشهور نکن و خویشتن را مخفی بدار، تا کسی از تو یاد نکند. بیاموز و پنهان کن و سکوت کن، تا در سلامت و امنیت بمانی.»٩
گمنامی یکی از اسباب سعادت انسان شمرده شده:
«السَّعیدُ مَن خَمَلَ صِیتُه؛ سعادتمند، کسی است که ذکرش مخفی باشد.»١٠
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إِنْ قَدَرْتُمْ أَنْ لَاتُعْرَفُوا فَافْعَلُوا وَ مَا عَلَيْكَ إِنْ لَمْ يُثْنِ النَّاسُ عَلَيْكَ؛ اگر میتوانید شناخته نشوید، کاری کنید که شناخته نشوید. اگر مردم شما را مدح نکنند، چه ضرری به شما میرسد؟!»١١
ایشان همچنین میفرمودند: «إِنَّ مِمَّا يَحْتَجُّ اللّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهِ عَلَى عَبْدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ يَقُولَ أَ لَمْ أُخْمِلْ ذِكْرَكَ؛ از جمله اموری که خداوند متعال در روز قیامت با آن بر بندهاش احتجاج میکند، این است که میفرماید: آیا تو را گمنام نکردم؟»١٢
توصیه به اجتناب از شهرت در دستورات دینی بهمعنای کنارهگیری از مردم و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتهای اجتماعی نیست. در یکی از احادیث نبوی چنین آمده است:
«كُونُوا يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مَصَابِيحَ الْهُدَى أَحْلَاسَ الْبُيُوتِ سُرُجَ اللَّيْلِ جُدُدَ الْقُلُوبِ خُلْقَانَ الثِّيَابِ تُعْرَفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ تُخْفَوْنَ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ؛ چشمههای حکمت و چراغهای هدایت باشید. فرشهای خانه هایتان و چراغهای شب باشید، با دلهای تازه و لباسهای کهنه. در میان اهل آسمان شناخته شوید و در میان زمینیان پنهان باشید.»١٣
توصیه توأمان به ویژگیهایی مثل «ینابیع الحکمة» و «مصابیح الهدی» از یک سو و «أحلاس البیوت» از سوی دیگر به این معناست که دوری از شهرت نباید در وظیفه هدایتگری خللی ایجاد نماید، و اهل ایمان نمیتوانند نسبت به جامعه بیتفاوت باشند.
در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است:
«طُوبَى لِكُلِّ عَبْدٍ نُوَمَةٍ لَايُؤْبَهُ لَهُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَايَعْرِفُهُ النَّاسُ يَعْرِفُهُ اللّه مِنْهُ بِرِضْوَانٍ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى يَنْجَلِي عَنْهُمْ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ وَ يُفْتَحُ لَهُمْ بَابُ كُلِّ رَحْمَةٍ لَيْسُوا بِالْبُذُرِ الْمَذَايِيعِ وَ لَا الْجُفَاةِ الْمُرَاءِين؛ خوشا به حال بنده گمنامی که به او اعتنا نمیشود. مردم را میشناسد، اما مردم او را نمیشناسند. خدا او را به رضایت خویش میشناسد. آنها چراغهای هدایت هستند. هر فتنه تاریکی از آنها برداشته و درِ هر رحمتی برای آنها باز میشود. نه پرگو و خبرپخش کن هستند و نه بدرفتار و ریاکار.»١۴
از این رو، ولیّ خدا در همان حال که در جهت گمنام ماندن و در معرض شهرت قرار نگرفتن تلاش وافر مینماید، خداوند متعال برای او رسالتی اجتماعی تعریف میکند و او را چراغ هدایت و چشمه حکمت قرار میدهد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز پیش از بعثت مبارکش، به عنوان «گمنامترین اشخاص قریش» توصیف شده است: «وَ اللّه مَا فِي قُرَيْشٍ أَخْمَلُ ذِكْراً مِنْهُ؛ در میان قریش، گمنامتر از او نبود.»١۵
این احادیث نشان میدهد که پرهیز علمای دینی از شهرت و شناخته شدن، نه تنها مانع هدایت و ارشاد مردم نمیشود، بلکه زمینه را برای وسیعترین و دقیقترین هدایتها فراهم میکند. گفتنی است که این قاعده در زمان غیبت که فتنههای تاریک و گمراه کننده زیاد است بهطور خاص جریان دارد، و بیشتر مورد تأکید اهل بیت علیهمالسلام قرار گرفته است. عبداللّه بن عمرو نقل میکند:
«بَيْنَا نَحْنُ حَوْلَ رَسُولِ اللّه إِذْ ذَكَرَ الْفِتْنَةَ أَوْ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ الْفِتْنَةُ قَالَ فَقَالَ إِذَا رَأَيْتَ النَّاسَ (مَرِجَتْ عُهُودُهُمْ وَ حُقِّرَتْ أَمَانَتُهُمْ) وَ كَانُوا هَكَذَا وَ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ كَيْفَ أَفْعَلُ عِنْدَ ذَلِكَ جَعَلَنِيَ اللّه فِدَاكَ قَالَ الْزَمْ بَيْتَكَ وَ أَمْسِكْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ وَ خُذْ مَا تَعْرِفُ وَ ذَرْ مَا تُنْكِرُ وَ عَلَيْكَ بِأَمْرِ خَاصَّةِ نَفْسِك وَ ذَرْ عَنْكَ أَمْر الْعَامَّةِ؛ اطراف رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نشسته بودیم که ایشان یا کس دیگری حرف از فتنه زد. در این هنگام، ایشان فرمود: وقتی که دیدی پیمانهای مردم نابسامان گردید و امانتهایشان کمارزش شمرده شد و اینگونه شدند _حضرت انگشتان دو دست مبارکش را در هم فرو کرد_ [هنگام فتنه است]. من ایستادم و گفتم: در چنین شرایطی چه باید بکنم؛ خدا مرا فدای شما گرداند؟ حضرت فرمود: در خانهات بمان و زبانت را نگه دار و آنچه را پسندیده و آشناست، بگیر و آنچه را نامأنوس و ناپسند است، رها کن. به اصلاح امور شخصی خود بپرداز و در کار عموم مردم دخالت نکن.»١۶
همچنین در روایتی عجیب از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است:
«يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ الْعَافِيَةُ فِيهِ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي اعْتِزَالِ النَّاسِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الصَّمْتِ؛ زمانهای برای مردم فراخواهد رسید که اگر عافیت ده جزء باشد، نه جزء آن در کنارهگیری از مردم و یک جزء آن در سکوت است.»١٧
از امام باقر علیهالسلام نقل شده است:
«إنَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام يَقُولُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ فِيهِ أَحْسَنُهُمْ حَالًا مَنْ كَانَ جَالِساً فِي بَيْتِهِ؛ امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید زمانهای برای مردم خواهد آمد که نیکوترین وضعیت را کسی خواهد داشت که در خانهاش بنشیند.»١٨
و در روایتی از امام صادق علیهالسلام در مورد آخرالزمان صراحتاً امر شده است که:
«الْزَمْ بَيْتَكَ وَ كُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ وَ اسْكُنْ مَا سَكَنَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَكَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَيْنَا ولو عَلَى رِجْلِكَ؛ در خانهات بمان و زیراندازی از زیراندازهای آن باش و تا شب و روز ساکن است، تو نیز ساکن باش؛ اما هرگاه به تو خبر رسيد كه سفیانی قیام کرده است، به سوی ما کوچ کن، ولو با پای پیاده.»١٩
با در نظر گرفتن این روایات، حکمت پرهیز شدیدی که ولیّ صالح خدا، آیت اللّه بهجت قدسسره، از شهرت داشت تا حدودی روشن میگردد. و از آنجا که اراده خداوند متعال بر این است که اولیای خود را چراغ هدایت امت قرار دهد، حکمت اقبال عمومی و محبت مردم به معظّم له، در عین مکتوم ماندن بسیاری از مقامات الهی ایشان و دوری کامل از رسانههای جمعی، آشکار میشود.
۴. ر.ک: كافی، ج١، ص۵٠۶؛ کشف الغمة، ج٢، ص۴١٧؛ الإرشاد فی معرفه حجج اللّه علی العباد، ج٢، ص٣٢۵؛ دلائل الإمامة، ص۴٢٨.
۵. کافی، ج٢، ص٢٣٧ و ج١، ص٣١.
۶. مجموعه ورام، ج١، ص١٨٢.
٧. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص١۵؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج٢، ص١٨٣؛ التحصين فی صفات العارفين، ص١٨.
٨. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص٣٢٠.
٩. امالی مفيد، ص٢٠٩.
١٠. شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج٢، ص١٨٣.
١١. کافی، ج٨، ص١٢٨.
١٢. التحصين، ص١١.
١٣. منیة المرید، ص١٣۵.
١۴. کافی، ج٢، ص٢٢۵.
١۵. کمال الدین، ج١، ص١٩٠.
١۶. التحصين، ص١٠.
١٧. التحصین، ص١٨.
١٨. همان.
١٩. كافی، ج٨، ص٢۶۵.
جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانهای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوتها و فیلمهای بیانات حضرت آیتالله بهجت، که قابلیت دسترسی به آنها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:
ویژهنامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)