صفحه اصلی

در حال بارگیری...

کرامات علما

بیانات

خدایا، اولاد پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را دل‌آزرده کردم

مرحوم آخوند فاضل اردکانی خیلی با دست بوسیدن مخالف بود، سیدی آمد و به ایشان گفت: شخصی سفارش کرده که از جانب او دستتان را ببوسم، ایشان هم به او و هم به واسطه بد گفت و سخت ناراحت شد بعد که غضبش فرو نشست، گفت: «خدایا، اولاد پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را ناراحت کردم، دلش را آزردم.» سپس دستش را دراز ک...
بیانات

الآن ظهر شده است!

پیرمردی که چشم‌هایش متراخم بود، در عراق، حرف‌هایی می‌زد که هنوز صحبت از آن مطالب نه در ایران بود و نه در عراق، از جمله می‌گفت: حکومت پادشاهی عراق، جمهوری می‌شود، در صورتی که هنوز اسمش هم نبود. و او این حرف را گویا در زمان حیات فیصل اول می‌گفت. همچنین درحالی‌که با هم در حرم پشت سر حضرت نشسته بودیم و ...
بیانات

هیچ‌سنخیتی با آن‌ها نداریم

آقایی مکاسب می‌گفته است: شخص جنبی وارد محل درس می‌شود. استاد می‌فرماید: امروز دیگر درس نمی‌گویم و شاید علتش را بیان کرده بود. مرحوم وحید بهبهانی بعد از درس به یکی از شاگردان خود فرمود: بمان. سپس به ایشان فرمود: بعد از این بدون غسل در مجلس درس حاضر مشو. زیر فرشی که نشسته‌ای پول حمام است، بردار و برو ...
بیانات

بهترین راه تحصیل مقامات و کرامات

آیا می‌شود کار ما درست شود و به مقام کمال و معرفت برسیم، بدون اینکه از دنیا و از زندگی اجتماعی و از صنعت و حرفه خود دست برداریم و به غارها و بیابان‌ها برویم و همیشه در آنجا با عزلت و کناره‌گیری از مردم و جامعه مشغول به عبادات معهوده و اوراد و ادعیه مأثوره باشیم؟...
بیانات

آن‌ها آینده را می‌دیدند و ما از گذشته خبر نداریم!

درباره آقایی که کرامت‌های بسیار از او نقل می‌کردند، گفته‌اند: در مسافرتی وقتی به نزدیک اصفهان رسید، شب بود و هوا تاریک، فرمود: من در این شهر بسترهای فحشا می‌بینم. صبح شد، وارد شهر شدند، فرمود: وقت سحر بساط عیش فلان و فلان را می‌دیدم. تا اینکه داخل شهر رفتند و... آری، آنها آینده را می‌دیدند، ولی ما گ...
بیانات

به حدی مجذوب شدم که نزدیک بود مسلمان شوم!

جوانی نصرانی می‌گوید داخل حُجاج شدم و اعمال آنها را به‌جا آوردم تا اینکه به بقیع رسیدم. تعجب می‌کنم در بقیع با اینکه به ظاهر جز خاک و خرابه چیز دیگری نبود، به‌حدی مجذوب شدم که نزدیک بود مسلمان شوم! آیا ما که مسلمانیم، نباید مجذوب آنها و مشاهد مشرفه‌شان شویم؟! عجایب و غرایب از افراد گرفتار و مبتلا بر...
بیانات

پس از نیم یا سه ربع ساعت می‌میرم!

کاتبی کاغذنویس گفت: نیم یا سه ربع ساعت دیگر می‌خواهم بمیرم. گفتند: تو که سالم هستی. گفت: کار به این حرف‌ها نداشته باشید. سرانجام همان‌طور که گفته بود شد و بعد از نیم یا سه ربع ساعت، خمیازه‌ای کشید و خوابید و به رحمت خدا رفت. بنده از دو سه نفر از مشایخ خود شنیده‌ام که از وقت وفات خودشان خبر داده‌اند،...
بیانات

آقای حاج شیخ به ما ملحق شدند!

از آقای سید جمال‌الدین گلپایگانی رحمه‌الله نقل کرده‌اند که فرمود: در قنوت نماز وتر، مرحوم آقا ضیا عراقی را دیدم که فرمود: آقای حاج شیخ [محمدحسین غروی اصفهانی] به ما ملحق شد، و این درست در همان شبی بود که فردای آن مرحوم اصفهانی فوت شدند. مرحوم آقا ضیا یک هفته پیش از مرحوم حاج شیخ فوت کرده بودند. سؤال...
بیانات

سنگ‌های مرمر بسیار عالی از زیر خاک بیرون آمد

همچنین زمانی شیخ عبدالحسین تهرانی رحمه‌الله به سامرا رفت و دستور داد تا قسمتی از وسط مسجد متوکل را که دیوارها و آثار آن تا به حال باقی است حفر کنند. حفر کردند. سنگ‌های مرمر بسیار خوب و عالی بیرون آمد، سپس دستور داد حرم حضرت امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام یا دیوارهای آن را با آن سنگ‌ها، سنگ‌کاری...
بیانات

استخاره حضرت آیت‌الله بهجت با قرآن

مرحوم همدانی در علم و عمل از بزرگان بود. با یکی از آقازاده‌ها به خدمت ایشان رفتیم؛ آن آقازاده بنده را به ایشان معرفی کرد. ایشان دوبار فرمود: اگر ایران رفتی، برگرد به نجف. و اسم شهری را هم ذکر فرمودند. بعد ما به قم آمدیم. نمی‌دانم گذرنامۀ برگشتن میسور نشد، یا استخاره کردیم و دیگر به نجف برنگشتیم. برا...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها