صفحه اصلی

در حال بارگیری...

کرامات علما

بیانات

ای کاش آن آب دهان را به صورت من می‌انداختند!

بعد به خدمت مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری رحمه‌الله جریان فحش و ناسزا و آب دهان انداختن به رویم را برای ایشان نقل کردم، ایشان فرمودند: ‌ای کاش آن فحش‌ها و اذیت‌ها را به من می‌کردند، ‌ای کاش آن آب دهان را به‌صورت من می‌انداختند. وقتی که آقا چنین فرمودند، حالت آرامش در من پیدا شد، ولی بعد از آن دیگر ...
بیانات

خداوندا، من از تو پول می‌خواهم

شخصی می‌گفت: برای خرید سیگار از خانه بیرون آمدم درحالی‌که یک قَران (هزار دینار سابق) همراه من بود، با صد دینار آن سیگار خریدم و بقیه را که نهصد دینار بود در جیب دیگر گذاشتم. وقتی که وارد حجره شدم، کسی از بالا صدا زد: اخوی! از آن نهصد دینار که در آن جیب دیگر داری، برای اهل‌بیت برادرت نان بخر که ندارن...
بیانات

فهمیدم توسّلم مستجاب شد

کار به جایی رسیده که در ابتلائات هم حال دعا کردن نداریم. در حدود سی چهل سال پیش جوان شکسته‌بندی در قم نقل کرد که روزی زن مُحجبه‌ای به درِ مغازه من آمد و اظهار داشت که استخوان پایم از جا در رفته و می‌خواهم آن را جا بیندازی، ولی در بازار نمی‌شود؛ چون می‌ترسم صدایم را افراد نامحرم بشنوند، اگر اجازه می‌...
بیانات

سوار بر شیر به سوی کربلا!

آقا شیخ علی زاهد قمی با آقای اشرفی رحمهماالله به کربلا مشرف می‌شدند، آقای اشرفی از ایشان سؤال می‌کند که آیا در این مدت که به کربلا می‌رفتید، چیز عجیبی مشاهده کرده‌اید؟ ایشان صحبت که نمی‌کرد، ولی دفترچه‌ای از جیبش بیرون آورد و به ایشان داد که در آن نوشته بود: مردی صالح مقید بود که شب‌های پنجشنبه از ن...
بیانات

عَلِی خَیرُ الْبَشَر، وَ مَنْ أَبی فَقَدْ کفَر

مرحوم میرزای نوری در سامرا دستور فرموده بود برای دو شبِ پنجشنبه و جمعه، صد نفر از طلاب را دعوت کنند، ولی اشتباهاً همه صد نفر را برای یک شب دعوت کرده بودند، و غذا به اندازه پنجاه نفر تدارک دیده بودند؛ لذا به خانه مرحوم آخوند ملا فتح‌علی سلطان آبادی رفتند و ایشان را از ماجرا باخبر نمودند. ایشان فرموده...
بیانات

الآن، آقای حجّت قدس‌سره به رحمت خدا رفت!

زمانی که آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی قدس‌سره به نجف آمده بود، ثروتی نداشت و اهل آن هم نبود که به خانه آقایان مراجع و اینجا و آنجا برود؛ لذا روزی صبح زود با حال گرسنگی از خانه بیرون می‌آید و مقداری اسفناج یا چیز دیگر از در دکان سبزی‌فروشی برمی‌دارد و به منزل می‌برد و می‌خورد و در اثر آن اسهال می‌گیر...
بیانات

بله، مؤمنان هم علم غیب می‌دانند!

آقا سید مرتضی کشمیری رحمه‌الله از کسانی بود که تظاهر به غیب‌گویی می‌نمود. شخصی می‌گفت: «پشت سر سید می‌رفتم، به ذهنم خطور کرد که مگر کسی غیر از امام معصوم علیه‌السلام هم غیب می‌داند. در این هنگام، سید رحمه‌الله برگشت و به من گفت: «نَعَمْ، أَلْمُؤْمِنُونَ یعْلَمُونَ!؛ آری، مؤمنان هم [علم غیب] می‌دانند...
بیانات

خدایا! لالش کن

آقایی می‌گفت: یک نفر سنی در مجلسی، علیه شیعه حرف‌ها می‌زد، و ممکن نبود با او محاجه کنم؛ لذا بر او نفرین کردم و گفتم: خدایا! لالش کن! ـ گویا این بزرگوار بسیار به دعا اعتقاد داشته است ـ می‌گوید: دیدم فوراً ساکت شد و گفت: نَسیتُ (فراموش کردم) و آنچه می‌خواستم بگویم، گفتم! در محضر بهجت، ج۲، ص۱۱۱ ...
بیانات

آیا پشت بام را هم گشته‌اید؟!

اظهار اخبار غیبی در نظر آقا سید مرتضی کشمیری رحمه‌الله بسیار چیز عادی بود. فرزند ایشان نقل می‌کند که چیزی در منزل گم شده بود، هر کجا را می‌گشتیم پیدا نمی‌شد. ایشان وارد خانه شد، فرمود: دنبال چه می‌گردید؟ عرض کردیم: فلان چیز گم شده است، هرکجا را می‌گردیم پیدا نمی‌شود. فرمود: پشت بام را هم گشته‌اید؟! ...
بیانات

بلکه اهل مجلس را می‌شناسم و...

اطلاع از موت، اگر لازمه‌اش این باشد که انسان برای مرگ مهیا شود و دیون و حقوق را تدارک کند و بپردازد، خوب است. یکی از طلاب را دیدند که خیلی گریه می‌کند، به او گفتند: چرا این همه گریه می‌کنی؟ گفت: در درس سید بحرالعلوم رحمه‌الله بودم، روایتی خواند که در سندش راوی‌ای به نام احمد‌بن‌محمد بود، من گفتم: مح...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها