حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی در دوم محرم ١٢٩۶در کاظمین بهدنیا آمد. پدر او کمپانی تجاری داشت و به همین علت آیتالله غروی، به «کمپانی» مشهور شد. ایشان را جامعیتی بود که موجب میشد استعدادها و سلایق گوناگون مطلوب خود را در ایشان بیابند؛
وی چنان بود که اگر کسی به فعالیتهای علمیاش توجه میکرد، تصور م...
حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی در سال ١٢٨۴ هـ.ق در فلاورجان اصفهان دیده به جهان گشود. مسیر علم و تحصیل را از زادگاهش آغاز کرد و پس از هجرت به شهر اصفهان، نزد اساتید بزرگ آن زمان، تحصیلات خود را تکمیل نمود؛ میرزا جهانگیرخان قشقایی، سید محمدباقر درچهای و آخوند کاشی از اساتید بنام وی بودند.
مدارج ...
معمولاً بزرگان وصیتنامههای مفصّلی دارند و در آن نصایحی به بازماندگان میکنند؛ ولی پدرم وصیتنامۀ آنچنانی نداشتند. در چند سطر وصیت کرده بودند که از ثلث اموالشان مراسم روضه برپا شود، و همچنین از سال بهتکلیفرسیدنشان قضای روزههایشان گرفته شود. با اینکه خودشان قضای عباداتشان را در زمان حیات انجام ...
آقا دستی به سر بچه کشیدند و به پدرش گفتند:
«برای تفریح، او را به جاهای خوش آبوهوا و امامزادههای اطراف ببرید.»
پدر بچه لبخندی زد و گفت:
«پسرش دائم برای مسابقات بینالمللی دعوت میشود؛ و هر ماه یک کشور است؛ و آبوهوایش حسابی عوض میشود!»
آقا فرمودند:
«آنها که کار است و زحمت؛ باید بازی و تفریح...
از مسجد که بیرون میآمدیم، میایستاد و برای مردم دعا میکرد.
دورش را میگرفتند و شلوغ میشد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور میشد.
به همراهان سفارش میکرد: «مراقب آنهایی که پشت سر میآیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُلشان بدهید یا داد بزنید...»
یکبار زنجیری بین او و مردم ز...
آمده بودند و از او «استاد» میخواستند.
میگفتند: «طی این مرحله بیهمرهیِ خضر نمیشود؛ استادی به ما معرفی کنید.»
گفت: «استاد شما، معلومات شماست. به آنچه یقین دارید، عمل کنید؛ هرجا یقین ندارید، توقف کنید تا برایتان روشن شود.»
بعد هم حدیث رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم را گواه آورد که: «مَنْ عَمِلَ ...
آمده بود و با اصرار میگفت: «آقا، دستورالعمل بدهید!»
پاسخی نشنید.
باز تکرار کرد: «به من یک دستورالعملی بدهید!»
آقا با تندی گفت: «دستورالعمل؟! دستورالعمل؟! دستورالعمل که چیزی نیست؛ کو عملکننده آقا؟!»
مرد، باز خواستهاش را تکرار کرد.
اینبار آقا گفت: «یک حرفی به شما میزنم که اگر هزار سال هم بگردید،...
چه بخواهیم از خدا؟ باید از خدا بخواهیم عقل سلیم و قلب سلیم [را]. عقل را بخواهیم.
العقلُ و الایمانُ و الحیاءُ/ إخوَةُ صِدقٍ ما لَهم جفاءُ؛ [این سه] از هم جدا نمیشوند.
...
ازش خواسته بودند که باز هم نصیحتشان کند.
کاغذ کوچکی فرستاد و گفت: «برای آنها که موعظه خواستهاند، این را بخوانید.»
نوشته بود: «آقا! حرفهای قبلی عمل شد، که بقیهاش را میخواهید...؟!»
به شیوه باران، ص٢٧
...