حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی در سال ١٢٨۴ هـ.ق در فلاورجان اصفهان دیده به جهان گشود. مسیر علم و تحصیل را از زادگاهش آغاز کرد و پس از هجرت به شهر اصفهان، نزد اساتید بزرگ آن زمان، تحصیلات خود را تکمیل نمود؛ میرزا جهانگیرخان قشقایی، سید محمدباقر درچهای و آخوند کاشی از اساتید بنام وی بودند.
مدارج بالایی از علوم اسلامی را در اصفهان طی کرده بود، ولی شوق بیش از این او را راهی عتبات عالیات کرد. در نجف اشرف در درسهای میرزا حبیبالله رشتی، آخوند خراسانی و آیتالله یزدی (صاحب عروه) نشست و از آن اساتید بهرهها برد.
حضرت آیتالله بهجت ـکه در درس حج ایشان شرکت داشتـ درباره استاد چنین میگفت: «حافظه آقا سید ابوالحسن اصفهانی رحمهالله معلوم نیست نظیر داشته باشد. ایشان بر تمام ابواب فقه اشراف و احاطه داشت، بهگونهایکه بیمطالعه درس خارج میگفت و تا آخر میرساند. این شوخی نیست!»
از ویژگیهای بارز ایشان رسیدگی و دلسوزی نسبت به عموم شیعیان و بهویژه طلاب بود؛ تاآنجاکه آنان را بر خود ترجیح میداد. حضرت آیتالله بهجت قدسسره میفرمود: «مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی دیده بود طلبهای غمناک و گرفته است. علتش را پرسیده بود، آن طلبه گفته بود که از کثرت عایله و فشار مخارج زندگی است و مرحوم سید فرموده بود: برو فلان جا لحافی برای فروش گذاشتهام که پولش را بگیرم، تو برو پولش را بگیر و مصرف کن؛ زیرا تو از من مستحقتری».
سید همواره در فکر اعتلای شیعه در جهان بود و برای این کار بینش و بصیرتی خاص داشت و بهویژه در برخورد با مخالفان و استعمارگران تصمیمهای سرنوشتسازی میگرفت که موجب سربلندی شیعیان میشد. خلق و خوی سید یادآور اخلاق اجداد بزرگوارش بود. سعه صدر، سخاوت، صبر و حلم در رفتار او جلوهگر بود. دشواریهای زندگی او را از پا درنمیآورد و از ابتدای طلبگی تا هنگام وفات، با فقر و تنگدستی مأنوس شده بود. درباره شدت فقر او در دوران طلبگی نقل کردهاند که روزی از کنار خرابهای میگذشت، رو به عالمی که همراهش بود کرد و گفت: «من پانزده روز با خانواده در این خرابه زندگی کردم؛ زیرا صاحبخانه گفته بود که راضی نیستم دیگر در اینجا بمانی».
درباره شدت فقر او در دوران طلبگی نقل کردهاند که روزی از کنار خرابهای میگذشت، رو به عالمی که همراهش بود کرد و گفت: «من پانزده روز با خانواده در این خرابه زندگی کردم؛ زیرا صاحبخانه گفته بود که راضی نیستم دیگر در اینجا بمانی».
مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی حلم و عفو و گذشت کمنظیری داشت. در زمان اقتدار و مرجعیت جهانیاش، فرزند او را به قتل رساندند، ولی بزرگوارانه بر این مصیبت صبر کرد و حتی قاتل فرزندش را هم بخشید.
قوت علمی و حافظه ایشان نیز زبانزد بود. حضرت آیتالله بهجت ـکه در درس حج ایشان شرکت داشتـ درباره استاد چنین میگفت: «حافظه آقا سید ابوالحسن اصفهانی رحمهالله معلوم نیست نظیر داشته باشد. ایشان بر تمام ابواب فقه اشراف و احاطه داشت، بهگونهایکه بیمطالعه درس خارج میگفت و تا آخر میرساند. این شوخی نیست!».
پس از وفات شیخ احمد کاشفالغطا، بسیاری از مردم و طلاب برای تقلید به ایشان مراجعه کردند و پس از وفات آیتالله نایینی در سال ١٣۵۵ هـ.ق مرجع اول جهان تشیع شد. پس از به عهده گرفتن این مسئولیت مهم، باوجود اشتغالات و مراجعات فراوانی که داشت، بسیار اهل عبادت بود. بنا بر فرمایش حضرت آیتالله بهجت قدسسره تا دوران پیری که شاید بیش از هشتاد سال داشت، هنگامی که طلاب در مسجد کوفه در ایام بیض ماه رجب اعتکاف میکردند، ایشان در حجرهای در همسایگی آنان اعتکاف مینمود و عمل امداوود را ـ که بسیار طولانی است ـ انجام میداد و حتی روزه هم میگرفت، ولی اطرافیانش بهخاطر پیری و ضعف حال، مانع ادامه روزه ایشان میشدند.
حضرت آیتالله اصفهانی رحمهالله پشتوانه مستحکمی برای شیعیان جهان به شمار میآمد و بهسبب اقتدار و نفوذی که پیدا کرده بود، مانع بسیاری از ظلم و ستمهایی شد که از سوی ظالمان و حاکمان بر شیعیان میگذشت. از خصوصیات مهم ایشان آن است که با رفتارهای هوشمندانه موجب شد که بسیاری از منحرفان به مذهب شیعۀ دوازدهامامی هدایت شوند. آن عالم پرهیزکار پس از هشتادویک سال عمر پربرکت در روز دوشنبه نهم ذیالحجه ١٣۶۵در کاظمین درگذشت.