رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم:...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
شهیدین رحمهماالله عمر کم و کوتاهی داشتند و معذلک چقدر عمرشان برکات داشت و چه تألیفات نافع و سودمندی از خود بهجا گذاشتند.
آنها برای ما حجتند، تا عمر خود را به غفلت و بطالت نگذرانیم.
البته توفیق، چیز دیگری است که خداوند متعال نصیب هر کس نمیکند....
یک بنده خدایی از استادهای حوزه آمد و پرسید:
شما در دیدارهایتان با امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، سؤالهای علمی هم میپرسید؟
[آیتالله بهجت قدسسره] جواب داد:
ما از اساتیدمان هم سؤال نکردیم! آنها خودشان میدانستند سؤال ما چیست و جواب را میدادند...
رد پای سپید، ص۵۵
...
مرحوم آیت الله مصباح یزدی:
مرحوم آقا مصطفی [خمینی] رضواناللهعلیه از پدرشان مرحوم امام اعلیاللهمقامه نقل میکرد:
«آقا معتقدند جناب آقای بهجت دارای مقامات معنوی بسیار ممتازی هستند.»
از جمله مطالبی که از پدرشان دربارهی آقای بهجت نقل میکردند این بود که:
ایشان(آیتاللّٰه بهجت)، دارای موت اختیا...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
سید مرتضی رحمهالله مقام زعامت و ریاست فاطمیین را به عهده داشته و شخصیت او به حدی بوده که گاهی به خانهی او پناهنده میشدند.
در میان علمای خاصه بیش از شیخ مفید و خواجه نصیر طوسی رحمهمالله تقیه میکرد.
این سه شخصیت (سید مرتضی، شیخ مفید و خواجه نصیر طوسی رحمهم الله) خی...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
به یکی از علمای عامه گفته شد: اختلاف ما با شما بر سر صحابۀ پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است؛ ولی لزوم مودّت و محبت و دوستی اهلبیت علیهمالسلام مورد توافق فریقین (شیعه و سنی) است.
بنابراین، ما میگوییم: اگر صحابه در واقع، مودّت و دوستی اهلبیت علیهمالسلام را دارا باشن...
علمایی که در زمان ما بودند، بلکه قدری هم جلوتر از زمان ما بودند، بععضی [از مردم] از اینها اِعانه میخواستند برای عیدالزهرا؛ بعضی [از علما] نمیدادند، بعضیها هم میدادند....
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
در محضر استادمان آیتالله قاضی بودیم.
ایشان فرزندان زیادی داشتند؛ چون چند عیال داشتند؛
بچهها میآمدند، میگفتند: پول بدهید!
ایشان میفرمودند: نیست!
در آخر که بچهها رفتند، آقای قاضی فرمودند: من اگر بخواهم، طلا هم حاضر میشود! استاد من هم میتوانست این کار را بکند، ولی...