صفحه اصلی

در حال بارگیری...

به شیوۀ باران

شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٧ تیر ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
هم‌سایه بودیم. همسرم فوت شده بود؛ اقوام از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند و چند روز مهمان داشتیم. سر و صدای مهمان‌ها تا خانۀ هم‌سایه‌ها می‌رفت؛ مخصوصاً خانۀ آقا که دیوارهایش خیلی کوتاه بود. یک روز آقای بهجت آمد دم در؛ مقدار قابل توجهی هم پول داد دستم. بعدها که دست و بالم بازتر شد، خواستم پول را برگرد...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢۴ خرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
با احمد رفیق بودیم؛ اما چندسالی بود که به‌خاطر  یک اختلاف مالی، میانۀ‌مان شکرآب شده بود.  هر کدام‌ حق را به خودمان می‌دادیم.  گرۀ دعوا که کور شد، برای قضاوت رفتیم پیش آقای بهجت. اول احمد حرف‌هایش را زد، بعد هم من از سیر تا پیاز ماجرا را گفتم. این میان، احمد برای کاری از اتاق بیرون رفت.  حرف‌های من ک...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ۱۷ خرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
سوز سرما، دانه‌های ریز برف را با خودش این‌طرف و آن‌طرف می‌برد. روی سنگ‌فرش‌های صحن، لایۀ نازک یخ نشسته بود. خواستیم برویم حرم. گفتند: «حرم را بسته‌اند و فقط صحن باز است.» آقا که شنید، گفت: «حرم را بسته‌اند؛ درِ عبادت را که نبسته‌اند!» همان‌جا در ایوان صحن، توی سرما نشست. دعا و نمازش در حرم دو ساعت ط...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٠ خرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
توی همه این سال‌ها یکی‌دو بار بیشتر نگفت «من»؛ یک بارش وقتی بود که امام خمینی قدس‌سره از دنیا رفته بود؛ رهبر معظم انقلاب آمد و از سنگینی بار امانتی که دستش داده‌اند، حرف زد. آیت‌الله بهجت بعد از چند لحظه سکوت، سر بلند کرد و گفت: «الحمدلله شما به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه می‌رسید، طبق موازین عمل کن...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٣ خرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
گفته بود: «توی حرم که مشغول نماز و دعا هستم، هر کس می‌آید کنار  سجّاده‌ام، منتظر می‌نشیند تا سؤالی کند یا حرفی بزند، از همان لحظه‌  او را هم در آن نماز و دعا شریک می‌کنم.»   به شیوه باران، ص٣٠ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٧ اردیبهشت ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
وسط نماز جماعت هفت‌هشت نفرۀ‌مان، صدای مهیبی بلند شد؛ شعله‌های زرد و نارنجی از داخل بخاری نفتی زبانه کشید. دست‌پاچه و هراسان نماز را شکستیم و پریدیم بیرون. آتش فرونشست. آقا آرام نشسته بود آن جلو... رسیده بود به سلام آخر نماز...   به شیوه باران، ص٣١ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٠ اردیبهشت ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد. دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد. به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند،  باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم ز...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٣ اردیبهشت ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
رفته بودم بگویم برای مریض ما دعا کند. دیدم عده‌ای دارند  سؤال‌های علمی می‌پرسند. گفتم: «حالا این وسط من وقتش را بگیرم و بگویم برای فلانی دعا کن؟» خواستم حرفم را قورت بدهم که نگاهم به نگاهش افتاد؛ با مِنّ و مِن گفتم: «آقا! مریض داریم؛ دعایش می‌کنید؟» گفت: «من همۀ مریض‌ها را دعا می‌کنم؛ حتی برای مسلما...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ۶ اردیبهشت ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
ازش خواسته بودند که باز هم نصیحت‌شان کند. کاغذ کوچکی فرستاد و گفت: «برای آن‌ها که موعظه خواسته‌اند، این را بخوانید.» نوشته بود: «آقا! حرف‌های قبلی عمل شد، که بقیه‌اش را می‌خواهید...؟!»   به شیوه باران، ص٢٧ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٣٠ فروردین ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
برای او که شیوۀ معمولش سکوت و کم‌گویی بود، «نگاه» می‎شد کبوتر نامه‌بر. به تک‌تک آدم‌هایی که می‌آمدند مسجد، نگاه می‌کرد. با نگاه سلام‌ می‌داد، دل‌جویی می‌کرد. آن‌هایی را که ته صف و یا کُنجی نشسته بودند و چندان به چشم  نمی‌آمدند هم می‌دید. نیازمندها را رصد می‌کرد؛ به اطرافیانش می‌گفت: «آن آقا را می‌بی...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها