صفحه اصلی

در حال بارگیری...

به شیوۀ باران

شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٨ اردیبهشت ماه ١۴٠٠

بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت
توی همه این سال‌ها یکی‌دو بار بیشتر نگفت «من»؛ یک بارش وقتی بود که امام خمینی قدس‌سره  از دنیا رفته بود؛ رهبر معظم انقلاب آمد و از سنگینی بار امانتی که دستش داده‌اند، حرف زد. آیت‌الله بهجت بعد از چند لحظه سکوت، سر بلند کرد و گفت: «الحمدلله شما به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه می‌رسید، طبق موازین عمل ک...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢١ اردیبهشت ماه ١۴٠٠

بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
ازش خواسته بودند که باز هم نصیحت‌شان کند. کاغذ کوچکی فرستاد و گفت: «برای آن‌ها که موعظه خواسته‌اند، این را بخوانید.» نوشته بود: «آقا! حرف‌های قبلی عمل شد، که بقیه‌اش را می‌خواهید...؟!» به شیوه باران، ص٢٧ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١۴ اردیبهشت ماه ١۴٠٠

بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
رفته بودم بگویم برای مریض ما دعا کند. دیدم عده‌ای دارند  سؤال‌های علمی می‌پرسند. گفتم: «حالا این وسط من وقتش را بگیرم و بگویم برای فلانی دعا کن؟» خواستم حرفم را قورت بدهم که نگاهم به نگاهش افتاد؛ با مِنّ و مِن گفتم: «آقا! مریض داریم؛ دعایش می‌کنید؟» گفت: «من همۀ مریض‌ها را دعا می‌کنم؛ حتی برای مسلما...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٧ اردیبهشت ماه ١۴٠٠

بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد. دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد. به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند،  باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم ز...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت استغفار قیمتی‌تر از جواهر و مروارید

از حضرت آیت‌الله العظمی بهجت قدس‌سره درخواست کردم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید!»   گفتند: ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوه‌های دنیا  و مروارید همه دریاها قیمتی‌تر باشد؟   گفتم: بله! و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛ که گفتند: استغفار... استغفار... استغفار!   اگر بدانید در این استغفار چه گ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه 31 فروردین ماه 1400

بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
برای او که شیوۀ معمولش سکوت و کم‌گویی بود، «نگاه» می‎شد کبوتر نامه‌بر. به تک‌تک آدم‌هایی که می‌آمدند مسجد، نگاه می‌کرد. با نگاه سلام‌ می‌داد، دل‌جویی می‌کرد. آن‌هایی را که ته صف و یا کُنجی نشسته بودند و چندان به چشم  نمی‌آمدند هم می‌دید. ▪️نیازمندها را رصد می‌کرد؛ به اطرافیانش می‌گفت: «آن آقا را می‌...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢۴ فروردین ماه ١۴٠٠

بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
بچه‌ها را که می‌دید، گل از گلش می‌شکفت. یک‌جوری با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کرد. به بچه‌های ٧-٨  ساله به‌اندازۀ مردهای بزرگ احترام می‌گذاشت؛  «شما» خطاب‌شان می‌کرد. به بچه‌ای که کنار پدرش نشسته بود و با کنجکاوی و بازی‌گوشی  داشت نگاهش می‌کرد، به شوخی می‌گفت: «شما پدر ایشونید یا ایشون  بابای شمان؟!» به...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٧ فروردین ماه ١۴٠٠

بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
آمده بود و با اصرار می‌گفت: «آقا، دستورالعمل بدهید!» ▪️پاسخی نشنید. باز تکرار کرد: «به من یک دستورالعملی بدهید!» ▪️آقا با تندی گفت: «دستورالعمل؟! دستورالعمل؟! دستورالعمل که  چیزی نیست؛ کو عمل‌کننده آقا؟!» مرد، باز خواسته‌اش را تکرار کرد. ▪️این‌بار آقا گفت: «یک حرفی به شما می‌زنم که اگر هزار سال هم ب...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت با بچه‌ها همان‌طور رفتار کنید که توقع دارید خدا با شما رفتار کند!

بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
بچه‌ها توی خانه بازی‌گوشی و شیطنت می‌کردند. گاهی درمانده می‌شدیم. از آیت‌الله بهجت قدس‌سره پرسیدم: «با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟» گفت: «همان‌طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها  هم همان‌طور رفتار کنید. این‌طور اگر نگاه کنید، دیگر  زدن ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٣ فروردین ماه ١۴٠٠

بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آقا
داشت می‌رفت مکه، و می‌خواست آنجا هرطور شده امام زمان  عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را ببیند. رفته بود[محضر آیت‌الله بهجت قدس‌سره] دستورالعمل بگیرد که چه کند برای رسیدن به این آرزو؟ منتظر بود بشنود که فلان‌ذکر را این‌قدر بار تکرار کن؛ یا فلان‌نماز را این تعداد شب بخوان. آقا اما فقط گفته بود: «تا ما چقد...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها