گویا خوابیم! آیا نمیشود از این خواب بیدار شویم! چه خوب است در هر شهر و ده و مجتمعی، مهمانخانههای مجانی برای فقرا و مساکین باز شود؛ مثلاً اگر صدهزار نفر روزی حداقل یک تومان بدهند تا برای فقرا صرف شود، خدا میداند چقدر افراد را میتوان با آن تأمین کرد! در عربهای بادیهنشین و دهات و روستاهای عراق و نیز بین نجف وکربلا قبلاً در هر یک فرسخ و یا کمتر و بیشتر، یک مُضیف (مهمانخانه عمومی و مجانی) بود که از رهگذران و زائران پذیرایی میکردند؛ حتی اگر انسان در آنجا یک وعده نهار یا شام نمیخورد، ناراحت میشدند. هرکس به اندازه وسع خود، مُضیف خود را اداره میکرد؛ بعضی گوسفند میکشتند، عدهای مرغ وخروس و… .
از مکارماخلاق هرچه به ما به ارث رسیده بود، از دست دادیم. به فکر جمعآوری پول و مال و لوازم غیرضروری زندگی شدیم و دست از انفاقات برداشتیم. شخصی میگفت: عمویم یا پدرم در عشار نزدیکی بصره، در محلی مُضیف دارد. هر سال صد طغار جو برای مخارج مُضیف کنار میگذارد؛ بهطوریکه اگر محصولش هشتاد طغار باشد، بیست طغار تهیه میکند و به آن اضافه میکند، هرچند قرض بگیرد. اگر گوشت یا خرما و یا ماست و یا دوغ هم بود، به آن ضمیمه میکند. بنده یکی دو مرتبه به این مُضیفها رفتهام. صاحب یکی از مضیفها اهل علم بود، و یکی دیگر نبود و وضع مضیف او هم مثل مضیف اولی خوب نبود؛ پسری داشت به نام عبدالله.
آیا اگر در همه بلاد اسلامی اینگونه مهمانخانهها برقرار میبود، مرام کمونیستی میتوانست در آنها رخنه کند؟! آیا اگر خمس و زکاتها داده میشد، وضع مسلمانان اینگونه بود؟! در روایت است که: «إِنَّهُ لَوْ کانَ الْعَدْلُ، مَا احْتَاجَ هاشِمِیّ وَ لا مُطَّلِبِی إِلی صَدَقَةٍ؛ اگر عدل و داد اجرا میشد [و خمس اموال به سادات داده میشد]، هیچکس از خاندان هاشم و مطّلب به زکات نیازمند نمیشدند».١
از بعضی از آخوندهای عرب شنیدم که میگفتند: گاهی اتفاق میافتاد که شخصی یک سال در این مُضیفها میماند! آری، ما جهالت عمدی داریم و نمیدانیم از روی عمد است و یا از روی مصلحت. بعضی بهحدی باحیا هستند که با همه ناداری و بیچارگی حاضر نیستند نیاز خود را اظهار کنند. آیا نباید همسایهها و همکارها به اینگونه افراد رسیدگی کنند و از حال آنها اطلاع داشته باشند؟!