چه بکنیم از بی علمی، چه بکنیم از ضعف در ایمان، از ضعف در تدین، ... چه بکنیم از این ضعفها؟! چه بکنیم از این ضعفهای اختیاری؟! نمیرویم دنبال تحصیلات علمیه، نمیرویم که بفهمیم که خب عمل چطور بر ما آسان بشود؟ اختیارا نمیرویم! اگر غیراختیاری باشد حالا، خدا میبخشد ما را، اما اختیاری را چه بکنیم؟
چهکار بکنیم از ضعف ما در علم و عمل، چه کار بکنیم که این ضعف ما به اختیار ماست. خودمان نمیرویم دنبال تقویت.
تقویت علمیه، همین است که عرض کردم؛ درس خواندن و درس گفتن، که هیچکس از آن مستغنی نیست؛ مگر انبیا و اوصیا، که صحبت درس در آنها نیست، ما هیچ ربطی به آنها نداریم. ماهنوز؛ شاگردان آنها؛ سلمان و ابوذر و اینها؛ بالای سرما قرار دارند و ما مقامات آنها را هنوز خبرنداریم ونمیدانیم چیست.[چه رسد به مقام انبیاء و اوصیاء]
مبادا در خودمان یک خیالهای شیطانی بکنیم! ما رعیت هستیم و در رعیت هم، رعیتِ رعیت هستیم. ما اگر اعتراف به مقام سلمان و ابوذر و مقداد و عمار نداشته باشیم، اعتراف به مافوق آنها (بالاترازآنها که انبیاء و اولیاء هستند) داریم؟ نه! دروغ است!
[ اینکه فکر کنیم بدون اعتراف وشناخت به مقام امثال سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، توانستهایم شناختی از مقامات انبیاء و اولیاء داشته باشیم دروغ است!]
ما از سلمان و ابوذر و مقداد، یقینا! عقبتر هستیم، [مثلا یکی] دلیلش این است که سلمان به زهیر گفت: «إذا أدرکتُم سید شباب أهل الجنة فکونوا أشُدُّ فَرحا» .. از این غنیمتی که تحصیل کردی...
حالا تا زمان قیام سیدالشهدا چقدر طول دارد؟! زمان سلمان تا آن زمان؟! حالا از کجا او(زهیر) موفق بشود به این کار؟ هفتاد و دو تن[اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام] بیشتر نبودند! چطور [سلمان] از بین همه مردم او (زهیر) را جزو هفتاد و دوتن حساب کرده بود و دید(متوجه شد)؟
آنها کجا و ما کجا ؟! ما خیلی دوریم از آنها !!
ما کجا میرسیم به سلمان و ابوذر و مقدادشون، ما خاک پای اونها نمیشویم ..