صفحه اصلی

در حال بارگیری...

سیره تربیتی

شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٢ اردیبهشت ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
آمده بودند و از او «استاد» می‌خواستند. می‌گفتند: «طی این مرحله بی‌همرهیِ خضر نمی‌شود؛ استادی به ما معرفی کنید.» گفت: «استاد شما، معلومات شماست. به آنچه یقین دارید، عمل کنید؛ هرجا یقین ندارید، توقف کنید تا برای‌تان روشن شود.» بعد هم حدیث رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را گواه آورد که: «مَنْ عَمِلَ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت بروید پیش پدرتان...!

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
مادرم که به رحمت خدا رفت، پدرم تنها شد.  کاری هم نمی‌توانستم بکنم. چون من ساکن آن شهر نبودم. به آقا ماجرا را گفتم. گفتند: «بروید پیش پدرتان. مشکلی نیست. از همانجا درستان را ادامه دهید. ولو با یک نوار صوتی»....
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ۵ اردیبهشت ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
برای او که شیوۀ معمولش سکوت و کم‌گویی بود، «نگاه» می‌شد کبوتر نامه‌بر. به تک‌تک آدم‌هایی که می‌آمدند مسجد، نگاه می‌کرد. با نگاه سلام‌ می‌داد، دل‌جویی می‌کرد. آن‌هایی را که ته صف و یا کُنجی نشسته بودند و چندان به چشم  نمی‌آمدند هم می‌دید. نیازمندها را رصد می‌کرد؛ به اطرافیانش می‌گفت: «آن آقا را می‌بی...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٩ فروردین ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
ازش خواسته بودند که باز هم نصیحت‌شان کند. کاغذ کوچکی فرستاد و گفت: «برای آن‌ها که موعظه خواسته‌اند، این را بخوانید.» نوشته بود: «آقا! حرف‌های قبلی عمل شد، که بقیه‌اش را می‌خواهید...؟!» به شیوه باران، ص٢٧   ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت اسمش را محمدحسن بگذارید!

به مناسبت ولادت باسعادت کریم اهل‌بیت علیهم‌السلام ، امام حسن مجتبی علیه‌السلام
یکی از دوستان می‌گفت: نزدیک ماه رمضان همسرم باردار بود و من می‌خواستم به مسافرت بروم.  برای خداحافظی و التماس دعا خدمت آقای بهجت رسیدم. ایشان برایم دعا کردند و فرمودند: «در این ماه خدا پسری به شما عطا خواهد کرد، اسمش را  محمدحسن بگذارید.» بنده به ایشان چیزی نگفتم و ایشان هیچ اطّلاعی نداشتند که همسرم...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١۵ فروردین ماه ١۴٠٢

بچه‌ها را که می‌دید، گل از گلش می‌شکفت. یک‌جوری با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کرد. به بچه‌های ٧-٨  ساله به‌اندازۀ مردهای بزرگ احترام می‌گذاشت؛  «شما» خطاب‌شان می‌کرد. به بچه‌ای که کنار پدرش نشسته بود و با کنجکاوی و بازی‌گوشی  داشت نگاهش می‌کرد، به شوخی می‌گفت: «شما پدر ایشونید یا ایشون  بابای شمان؟!» به...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٨ فروردین ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
آمده بود و با اصرار می‌گفت: «آقا، دستورالعمل بدهید!» پاسخی نشنید. باز تکرار کرد: «به من یک دستورالعملی بدهید!» آقا با تندی گفت: «دستورالعمل؟! دستورالعمل؟! دستورالعمل که  چیزی نیست؛ کو عمل‌کننده آقا؟!» مرد، باز خواسته‌اش را تکرار کرد. این‌بار آقا گفت: «یک حرفی به شما می‌زنم که اگر هزار سال هم بگردید،...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت چهارشنبه ٢ فروردین ماه ١۴٠٢

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
آقا سرش را بالا گرفت و پرسید: «امسال جایی تشریف نمی‌برید؟» هرسال ماه رمضان به خانۀ مادرش در اردبیل می‌رفت؛ اما امسال  نمی‌خواست برود. جواب داد: «ان‌شاءالله قصد دارم قم بمونم و از معنویات اینجا بهره‌مند بشم.» آقا نگاه نافذی به او کرد: «عوض اون چیزی که می‌رفتید و به‌دست  می‌آوردید، جایگزینش رو در قم د...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٣ اسفند ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
در سال آخر، وسط درس حالش بد می‌شد. یک روز سرفه‌های پی‌درپی امانش نمی‌دادند. جعبۀ دستمال‌کاغذی روی میز  تمام شد و سرفۀ او نه! به نزدیکانش می‌گفتیم: «این‌قدر سختش است، بهتر نیست نیاید  و استراحت کند؟» می‌گفتند: «راضی‌اش می‌کنیم.» فردا باز دیدیم سر ساعت آمده... شرمنده می‌شدیم؛ کتاب‌مان را محکم‌تر توی د...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت دوشنبه ١۵ اسفند ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
این طرف حیاط، کنار حوض یک درخت انار بود. کنار انار، بوتۀ گل محمدی. آن‌طرف حیاط هم یک درخت خرزهرۀ بزرگ که مدام گل‌برگ‌هاش می‌ریخت؛ و یک نفر باید هر روز جارو ‌به‌دست، به داد حیاط می‌رسید. جمعه بعد از روضه داشت کنار حوض وضو می‌گرفت. گفتم: «آقا! اجازه بدهید این خرزهره را ببُریم. درخت میوه که نیست؛  فقط ...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها