انسان باید بداند که فقط و فقط باید به دفتر شرع نگاه کند که چه میگوید؟ در این دنیا چه کاری باید بکند، چه کاری نباید بکند؟ باید بداند که ما مهمان خدا هستیم، سر سفره او نشستهایم. او ما را میبیند، میداند ما چه کار میکنیم، میداند که ما قصد داریم چه بکنیم، قصد ما را بهتر از خود ما میداند. ما چیزهایی را قصد میکنیم، این قصدهای ما گاهی واقعیت پیدا میکند و گاهی هم واقعیت پیدا نمیکند. چیزهایی که فکر میکنیم واقعیت پیدا میکند واقعیت پیدا نمیکند و چیزهایی که فکر میکنیم واقعیت پیدا نمیکند واقعیت پیدا میکند. خدا تا این اندازه مطلع است. مطلع بودن خداوند، مطلب روشنی است، اما ملائکه و پیامبران هم همه جا، در راست و چپ و این طرف و آن طرف، مطلع هستند. بنابراین نمیتوان کاری را از خدا مخفی کرد، خدا میبیند و میداند. او قادر هم هست، برخی کارها را دوست دارد و برخی کارها را دوست ندارد. این دوست داشتن و نداشتن هم برای خود ماست، وگرنه برای خدا که فرقی ندارد.
گاهی انسان یا غیر انسان! هر موجود مکلّفی! شقاوتش به حدّی میرسد که اصلاً گویا این مطالب به گوشش نخورده است که خدایی داریم، بیناست، شنواست، داناست، قادر و رحیم و کریم است
حال اگر اینگونه هست، برای مراقبه به مطلب بیشتری نیاز داریم؟ همینقدر که بدانیم خدا میداند، از ظاهر ما، از باطن ما، از خلوتی که کردهایم اطلاع دارد، وقتی جلوی مردم هستیم مطلع است، حرف میزنیم مطلع است، ساکت هستیم مطلع است، همینکه بدانیم صاحب این خانه و صاحب این عالم از تکتک افراد خبر دارد، از تمام افعال و نیّتها خبر دارد، نیّتهای خیر را مینویسد، نیّتهای شر را نمینویسد، تا زمانی که عمل شر انجام نشود نمینویسد، عمل شر هم که محقّق شد صبر میکند تا ببیند آیا توبه میکند یا نه؟ آیا برمیگردد یا نه؟ همینکه انسان بداند خدا میداند دیگر کار تمام است، نباید معطّل شد، همه چیز تا آخر معلوم است، اینکه چه باید بکند و چه نباید بکند، از چه چیزی سود میبرد و از چه چیزی زیان میبیند. حال که میدانیم خدا میبیند، آیا میتوانیم درحالیکه سر سفره او نشستهایم با یکدیگر نزاع بکنیم؟ مثلاً آن غذا را من زودتر دیدهام باید من بخورم، من اول آن را برداشتم من باید این غذا را بخورم، بر سر این مسائل دعوا کنیم و جنگ کنیم؟ تمام این جنگهایی که حکومتها دارند همینطور است، سر سفره کریم نشستهایم، او هم میبیند، دستور هم معلوم است که چیست؟ چه چیزی را میپسندد و چه چیزی را نمیپسندد، آزار به ناحق را نمیپسندد، احسان به حق را میپسندد، همه اینها را میداند و ما هم میدانیم که او این دستور را داده است و اینها را میداند و میبیند. حالا آیا این کار را میکنیم؟ آیا ما حاضریم جلوی یک نفر آدم عادی معصیت او را بکنیم؟ بااینکه او یک شخص عادی است، حتی شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد و او نتواند به من آسیبی بزند، اما همینقدر که به ما بدبین میشود، با ما بد میشود، اگر یک وقتی فرصت پیدا کرد به ما ضربه میزند، ملاحظه او را میکنیم. اما خدا که این جور نیست، خدا قادر و عالم است، و دستور هم داده و میداند چهکسی میداند و چهکسی نمیداند، با این اوصاف میتوانیم همه اینها را جلوی او مخفی کنیم؟ اگر آشکار کنیم هیچ اتفاقی نمیافتد؟ نمیتواند کاری بکند؟ آیا اینطور است؟ گاهی انسان یا غیر انسان! هر موجود مکلّفی! شقاوتش به حدّی میرسد که اصلاً گویا این مطالب به گوشش نخورده است که خدایی داریم، بیناست، شنواست، داناست، قادر و رحیم و کریم است، او کسی است که اگر یک سر سوزنی در راه او صرف شود مزدش را میدهد.
سخن دوست، ص۷۴