شهر بیپزشک
طبیبی به شهری وارد شد و دید هیچکس برای طبابت نزد او نمیآید. تفحص کرد و دید یکی از اهالی آن شهر به دیگری میگوید: جدم سیرنشده دست از غذا برمیداشت و دیگری به او میگفت: پدرم گرسنه نشده غذا نمیخورد. طبیب از اینجا علت تندرستی آنها را فهمید و… .
در محضر بهجت، ج۲، ص۲۴۹
...