صفحه اصلی

در حال بارگیری...

نمــاز

دوازده چیز نماز را باطل می‌کند و آنها را «مُبطِلات» می‌گویند:

١ـ از بین رفتن یکی از شروط در اثناء نماز؛

٢ـ باطل شدن وضو یا غسل در اثناء نماز، عمداً یا سهواً؛

٣ـ گذاشتن دست‌ها روی هم عمداً با قصد اینکه جزء نماز است؛

۴ـ گفتن «آمین» عمداً بعد از حمد؛

۵ـ برگرداندن عمدی تمام بدن به پشت سر (روی برگرداندن از قبله)؛

۶ـ حرف زدن عمدی؛

٧ـ خندیدن عمدی (قهقهه کردن)؛

٨ـ برای امور دنیا با صدای بلند عمداً گریه کردن؛

٩ـ کار زیادی که صورت نماز را به‌هم بزند؛

١٠ـ خوردن و آشامیدن در بین نماز؛

١١ـ شک در رکعت‌های نماز دو یا سه رکعتی؛

١٢ـ کم و زیاد کردن رُکن نماز عمداً یا سهواً؛

و تفصیل موارد ذکر شده به ترتیب در مسائل بعدی ذکر می‌شود.

اول: آنکه در بین نماز یکی از شرط‌های آن از بین برود؛ مثلاً در بین نماز بفهمد مکانش غصبی است.

دوم: آنکه در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری، چیزی که وضو یا غسل را باطل می‌کند، پیش آید؛ مثلاً بول از او بیرون آید. ولی کسی که نمی‌تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، اگر در بین نماز بول یا غائط از او خارج شود، چنانچه به دستوری که در احکام وضو گفته شد، عمل نماید نمازش باطل نمی‌شود. و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی که به وظیفه مستحاضه عمل کرده باشد، نمازش صحیح است.

سوم: آنکه مثل بعضی از کسانی که شیعه نیستند، دست‌ها را روی هم بگذارد و قصدش این باشد که این کار جزء نماز است یا انجام دادن آن لازم است، در غیر این صورت اگر عمداً این کار را بکند، از روی احتیاط نمازش را باید دوباره بخواند.

«٩٢٨» هرگاه برای ادب دست‌ها را روی هم بگذارد، بنابر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخواند، ولی اگر از روی فراموشی یا ناچاری یا برای کار دیگر مثل خاراندن دست و مانند آن، دست‌ها را روی هم بگذارد بنابر اظهر اشکال ندارد.

چهارم: بنابر احتیاط آنکه بعد از خواندن حمد، آمین بگوید و گفتن آن حرام است، ولی اگر اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمی‌شود.

پنجم: آنکه عمداً با تمام بدن به پشت سر، یعنی بیش از سمت راست و چپ، توجه کند و اگر فقط با صورت به طرف راست یا چپ توجه کند، نمازش باطل نمی‌شود، و اگر عمداً با تمام بدن به راست یا چپ و یا فقط با صورت به پشت سر توجه نماید، بنابر اظهر و احوط نمازش باطل است. و اگر سهواً و یا از روی فراموشی باشد، مانعی ندارد در اولی و محل احتیاط است در دومی.

ششم: آنکه عمداً کلمه‌ای بگوید که دو حرف یا بیشتر داشته، ولی بی‌معنا باشد و یا اینکه یک حرف یا بیشتر بوده، ولی معنا داشته باشد.

«٩٢٩» سرفه کردن، آروغ زدن و آه کشیدن در نماز اشکال ندارد، ولی گفتن آخ و آه و مانند اینها که دو حرف است، اگر عمدی باشد نماز را باطل می‌کند. ولی اگر بگوید: «آه مِنْ ذُنُوبی» اشکال ندارد.

«٩٣٠» اگر کلمه‌ای را به قصد ذکر بگوید، مثلاً به قصد ذکر بگوید «اللّه اکبر»، و در موقع گفتن آن صدا را بلند کند که چیزی را به دیگری بفهماند، اشکال ندارد؛ ولی اگر به قصد اینکه چیزی را به کسی بفهماند کلمه‌ای را، مناسب مقصودش بگوید، اگرچه قصد ذکر هم داشته باشد، نماز باطل می‌شود.

«٩٣١» قرآن یا دعا خواندن در نماز اشکال ندارد، مگر چهار آیه‌ای که سجده واجب دارند ـ و در مسئله ٨٩٨ گذشت ـ یا اینکه دعا خواندن به‌طوری‌که به نظم واجب در قرائت و یا ذکر واجب صدمه بزند و یا نفرین بر مؤمن باشد که در این صورت نماز باطل خواهد بود.

«٩٣٢» دعا یا ذکر خداوند متعال به هر لغتی که مخصوص نمازگزار باشد، در بین نماز، اگرچه به عربی نباشد، مانعی ندارد، ولی خلاف احتیاط است، حتی در قنوت. ولی بنابر احتیاط واجب ذکرهای مستحبی رکوع، سجود و تشهد را به غیر عربی نخواند.

«٩٣٣» اگر چیزی از حمد و سوره و ذکرهای نماز را عمداً یا احتیاطاً چند مرتبه بگوید، اشکال ندارد، مگر اینکه به نظم واجب دیگر، مثل قرائت و یا ذکر واجب صدمه بزند.

«٩٣۴» در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید مثل سلام او جواب بدهد. بنابراین اگر گفت: «سلام علیکم» جواب بگوید: «سلام علیکم» و اگر گفت: «السلام علیک»، باید در جواب بگوید: «السلام علیک».

«٩٣۵» انسان باید جواب سلام را در نماز و غیر نماز فوراً بگوید، و اگر عمداً یا از روی فراموشی جواب سلام را به‌قدری طول دهد که اگر جواب بگوید جواب آن سلام حساب نشود، چنانچه در نماز باشد نباید جواب بدهد؛ و در غیر نماز، دیگر جواب دادن واجب نیست.

«٩٣۶» باید جواب سلام را طوری بگوید که سلام‌کننده بشنود، ولی اگر سلام‌کننده کر باشد، چنانچه انسان به‌طور معمول جواب او را بدهد کافی است.

«٩٣٧» نمازگزار می‌تواند به جای رد سلام، جواب سلام را به قصد دعاء بگوید.

«٩٣٨» اگر زن یا مرد نامحرم یا بچه ممیز، یعنی بچه‌ای که خوب و بد را می‌فهمد و به معنای سلام آگاه است، به نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید جواب او را بدهد.

«٩٣٩» اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد معصیت کرده، ولی نمازش صحیح است.

«٩۴٠» اگر کسی به نمازگزار غلط سلام کند، به‌طوری‌که سلام حساب نشود، جواب او واجب نیست، مگر اینکه احتمال بدهد که سلام‌کننده نمی‌تواند به‌طور صحیح سلام دهد، که در این صورت ردّ سلام واجب است.

«٩۴١» جواب سلام کسی که مسلمان نیست، در نماز، واجب نیست، بلکه جایز هم نیست، ولی در غیر نماز ممکن است جواب به لفظ سلام فقط یا علیک فقط، جایز باشد، مگر اینکه مصلحتی در کار باشد که در این صورت با قصد قرآن خواندن، «سلامٌ علیک» یا «سلامٌ علیکم» می‌گوید که در این صورت جایز و گاهی خوب و گاهی واجب می‌شود.

«٩۴٢» اگر کسی به عدّه‌ای سلام کند، جواب سلام او بر همه آنان واجب است، ولی اگر یکی از آنان جواب دهد کافی است.

«٩۴٣» سلام کردن مستحب است و خیلی سفارش شده است که سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و کوچک‌تر به بزرگ‌تر سلام کند.

«٩۴۴» اگر به عده‌ای سلام کند و کسی که بین آنها مشغول نماز است شک کند که سلام‌کننده قصد سلام کردن به او را هم داشته یا نه، نباید جواب بدهد و همچنین است اگر بداند که او را هم قصد کرده، ولی دیگری جواب سلام را بدهد؛ اما اگر بداند که او را هم قصد کرده یا اینکه به‌وسیله‌ای بفهمد که فقط او را قصد کرده است و دیگری جواب ندهد، باید جواب او را بگوید. ولی اگر بچه ممیزی هم جواب سلام را داد بنابر اظهر از نمازگزار و دیگران ساقط می‌شود.

«٩۴۵» اگر دو نفر با هم در یک زمان به یکدیگر سلام کنند، بر هر یک واجب است جواب سلام دیگری را بدهد، ولی احتمال دارد که بر هیچ کدام رد سلام واجب نباشد؛ و اگر کسی به یکی از دو نفر بدون تعیین سلام کرد، جواب سلام بر هیچ کدام واجب نیست و در حال نماز جایز نیست.

هفتم: از مبطلات نماز، عمداً قهقهه کردن (یعنی خندیدن شدید) است، ولی اگر سهواً یا از روی فراموشی قهقهه کرد، نمازش صحیح است؛ و اگر کسی با صدا بخندد، ولی به حدّ قهقهه نرسد، در صورتی که مقدمه خندیدن به اختیار و توجه او بوده است، بنابر اظهر نمازش باطل است، وگرنه باطل بودن نماز مطابق احتیاط است که نماز را تمام کرده و بعد از روی احتیاط دو مرتبه اعاده نماید.

«٩۴۶» اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود، نمازش صحیح است.

هشتم: آنکه برای کار دنیا عمداً با صدا گریه کند، ولی اگر برای کار دنیا بی‌صدا گریه کند اشکال ندارد؛ و اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است.

نهم: از مبطلات نماز کار زیادی است که نزد افراد متشرعه صورت نماز را به‌هم بزند، مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها، کم باشد یا زیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی. ولی کاری که صورت نماز را به‌هم نزند، مثل کشتن عقرب، حفظ کردن مال، ساکت کردن و بغل کردن و شیر دادن بچه، و اشاره کردن با دست، اشکال ندارد.

«٩۴٧» اگر در بین نماز به‌قدری ساکت بماند که نگویند نماز می‌خواند، نمازش باطل است.

دهم: از مبطلات نماز، خوردن و آشامیدن است که اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد که نگویند نماز می‌خواند، نمازش باطل می‌شود.

«٩۴٨» اگر عمداً در نماز چیز کمی بخورد، به‌طوری‌که موالات یعنی پی‌درپی آوردن کارهای نماز به‌هم نخورد و از صورت نمازگزار هم خارج نشود، بنابر احتیاط واجب، نمازش را باید دو مرتبه بخواند، ولی اگر سهواً باشد، بنابر اظهر نماز صحیح است.

«٩۴٩» اگر در بین نماز، غذایی را که لای دندان‌ها مانده فرو ببرد، نمازش باطل نمی‌شود؛ و همچنین اگر قند یا شکر و مانند اینها در دهان مانده باشد و در حال نماز کم‌کم آب شود و فرو رود بنابر اظهر نماز اشکال پیدا نمی‌کند.

یازدهم: از مبطلات نماز شک در رکعت‌های نماز دو رکعتی یا سه رکعتی، یا در دو رکعت اول نمازهای چهار رکعتی است.

دوازدهم: آن است که رکن نماز را عمداً یا سهواً کم یا زیاد کند، یا چیزی از واجبات را که رکن نیست، عمداً کم یا زیاد نماید.

«٩۵٠» اگر بعد از نماز شک کند که در بین نماز کاری که نماز را باطل می‌کند، انجام داده یا نه، نمازش صحیح است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3843 | پیوند ثابت

«١٠٢١» سجده و تشهدی را که انسان فراموش کرده و بعد از نماز قضای آن را به‌جا می‌آورد، باید تمام شرایط نماز مانند پاک بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرط‌های دیگر را داشته باشد.

«١٠٢٢» اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد کاری کند که اگر عمداً یا سهواً در نماز اتفاق بیفتد، نماز باطل می‌شود، مثلاً پشت به قبله نماید، باید قضای سجده و تشهد را به‌جا آورد و بنابر احتیاط نمازش را اعاده نماید.

«١٠٢٣» اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید که یک سجده از رکعت آخر را فراموش کرده، باید سجده را نه به قصد ادا و نه به قصد قضا، به‌جا آورد، و ما بعد آن را که تشهد و سلام است انجام دهد، و بنابر احتیاط واجب دو سجده سهو برای سجده فراموش شده و دو سجده سهو برای زیاد شدن تشهد و سلام به‌جا آورد، و اگر تشهد رکعت آخر را فراموش کرده باشد و بعد از سلام یادش بیاید، در صورتی که چیزی که نماز را باطل کند انجام نداده باشد، بنابر احتیاط واجب آن تشهد را نه به قصد ادا و نه قضا به‌جا آورد و سلام را هم بگوید و سپس دو سجده سهو به قصد وظیفه فعلیه انجام دهد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3859 | پیوند ثابت

«۶۵۰» خانه کعبه که در مکه معظمه می‌باشد قبله است، و باید روبه‌روی آن نماز خواند و همین‌قدر که گمان بکند روبه‌روی قبله است و گمان او عقلایی باشد، کافی است، اگرچه در صورت امکان، احتیاط مستحب در تحصیل علم و یا اطمینان به قبله است و همچنین اگر بتواند گمان قوی‌تری پیدا کند؛ در صورتی که مشکل نباشد احتیاط مستحب در تحصیل آن است.

«۶۵۱» نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش شده را باید رو به قبله به‌جا آورد.

«۶۵۲» نماز مستحبی را می‌شود در حال راه رفتن و سواری و در کشتی خواند و اگر انسان در این دو حال، نماز مستحبی بخواند، لازم نیست رو به قبله باشد حتی در تکبیرةالاحرام بنابر اظهر؛ گرچه احتیاط مستحب این است که موقع گفتن تکبیرةالاحرام و بلکه در بقیه نماز نیز رو به قبله باشد. ولی در حال کار کردن در منزل علی‌الاحوط قبله باید در نماز مستحبی مراعات شود.

«۶۵۳» نماز واجب را هنگام ناچاری و وقتی که ضرورتی از پیاده شدن جلوگیری کند، می‌تواند در حال سواری بخواند، ولی اگر کسی می‌داند که در آخر وقت می‌تواند بدون اینکه دچار سختی شود، نمازش را در حال استقرار به‌جا آورد، بنابر اظهر واجب است نماز را تأخیر بیندازد.

«۶۵۴» کسی که می‌خواهد نماز بخواند، می‌تواند به گفته دو شاهد عادل که از روی نشانه‌های حسی شهادت می‌دهند یا به قول کسی که از روی قاعده علمی قبله را می‌شناسد و مورد اطمینان است عمل کند و می‌تواند به گمانی که از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهای آنان یا از راه‌های دیگر پیدا می‌شود، عمل نماید، حتی اگر از گفته فاسق یا کافری که به‌واسطه قواعد علمی قبله را می‌شناسد گمان به قبله پیدا کند کافی است.

«۶۵۵» کسی که گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قوی‌تری پیدا کند می‌تواند بنابر اظهر به گمان خود عمل نماید، ولی اگر مشکل نباشد احتیاط در تحصیل علم و یا گمان قوی‌تر است؛ مثلاً اگر میهمان از گفته صاحب‌خانه گمان به قبله پیدا کند، ولی بتواند از راه دیگر گمان قوی‌تری پیدا کند، بنابر احتیاط گمان قوی‌تر را تحصیل می‌نماید.

«۶۵۶» اگر برای پیدا کردن قبله وسیله‌ای ندارد، یا با اینکه کوشش کرده، گمانش به طرفی نمی‌رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد باید از روی احتیاط چهار نماز به چهار طرف بخواند، اگرچه بعید نیست فقط یک نماز به یکی از چهار طرف که بخواند کافی باشد و سه نماز دیگر مستحب و از روی احتیاط باشد؛ و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، باید به اندازه‌ای که وقت دارد نماز بخواند، مثلاً اگر فقط به اندازه یک نماز وقت دارد، باید یک نماز به هر طرفی که می‌خواهد بخواند. و در مواردی که نماز متعدد می‌خواند باید نمازها را طوری بخواند که یقین کند یکی از آنها رو به قبله بوده، یا اگر از قبله کج بوده به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسیده است.

«۶۵۷» اگر یقین یا گمان کند که قبله در یکی از دو طرف است، باید به هر دو طرف نماز بخواند.

«۶۵۸» کسی که می‌خواهد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را بخواند می‌تواند بنابر اظهر نماز ظهر را به یک طرف بخواند بعد نماز عصر را به همان طرف بخواند و بعد همین‌طور به طرف‌های دیگر، و لازم نیست ظهر را به چهار طرف بخواند و بعد شروع در نماز عصر کند.

«۶۵۹» اگر در بین نماز فهمید که از قبله منحرف است، پس اگر انحراف در بین طرف راست و چپ او بوده و قبله در جهت پشت قرار نگرفته باشد، به طرف قبله متوجه می‌شود و بقیه نمازش را می‌خواند و صحیح است؛ ولی اگر پشت به قبله بوده و یا کاملاً به طرف راست یا چپ بوده، نماز را قطع می‌کند و دوباره رو به قبله نماز می‌خواند.

«۶۶۰» کسی که یقین به قبله ندارد اگر بخواهد غیر از نماز کاری کند که باید رو به قبله انجام داد، مثلاً بخواهد سر حیوانی را ببرد، باید به گمان عمل نماید و اگر گمان ممکن نیست به هر طرف که انجام دهد صحیح است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3812 | پیوند ثابت

واجبات نماز یازده چیز است: اول. نیّت؛ دوم. قیام؛ سوم. تکبیرةالاحرام یعنی گفتن «اللّه اکبر» در اول نماز؛ چهارم. رکوع؛  پنجم. سجود؛  ششم. قرائت؛ هفتم. ذکر؛ هشتم. تشهد؛ نهم. سلام؛ دهم. ترتیب؛ یازدهم. موالات؛ یعنی پی‌درپی بودن اجزای نماز.

«۷۷۸» بعضی از واجبات نماز رکن است، یعنی اگر انسان آنها را به‌جا نیاورد، یا در نماز اضافه کند، عمداً باشد یا اشتباهاً، نماز باطل می‌شود. و بعضی دیگر رکن نیست، یعنی اگر عمداً کم یا زیاد شود، نماز باطل می‌شود و چنانچه اشتباهاً کم یا زیاد گردد، نماز باطل نمی‌شود.

و ارکان نماز پنج چیز است: اول. نیّت؛ دوم. تکبیرةالاحرام؛ سوم. قیام در موقع گفتن تکبیرةالاحرام و قیام متصل به رکوع، یعنی ایستادنِ پیش از رکوع؛ چهارم. رکوع؛ پنجم. دو سجده.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3828 | پیوند ثابت

«٩۵١» در نماز چند چیز مکروه است: گرداندن صورت به مقدار کم به طرف راست یا چپ؛ بستن چشم‌ها؛ گرداندن چشم به چپ و راست؛ فوت کردن محل سجده؛ خمیازه کشیدن؛ بازی کردن با ریش یا دست؛ داخل هم کردن انگشتان؛ آب دهان انداختن؛ گرفتن آب بینی و خلط سینه؛ نگاه کردن به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتری و هرکار دیگری که خضوع و خشوع را از بین ببرد.

«٩۵٢» موقعی که انسان خوابش می‌آید و نیز موقع خودداری کردن از بول و غائط، نماز خواندن مکروه است. و غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتاب‌های مفصّل ذکر شده است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3844 | پیوند ثابت

«١٠٢۴» هرگاه چیزی از واجبات نماز را عمداً کم یا زیاد کند، اگرچه یک حرف آن باشد، نماز باطل است.

«١٠٢۵» اگر در بین نماز بفهمد وضو یا غسلش باطل بوده، یا بدون وضو یا غسل مشغول نماز شده، باید نماز را به‌هم بزند و دوباره با وضو یا غسل بخواند و اگر بعد از نماز بفهمد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل به‌جا آورد و اگر وقت گذشته قضا نماید.

«١٠٢۶» اگر بعد از رسیدن به رکوع یادش بیاید که دو سجده از رکعت پیش فراموش کرده، نمازش باطل است، و اگر پیش از رسیدن به رکوع یادش بیاید، باید برگردد و دو سجده را به‌جا آورد و برخیزد و حمد و سوره یا تسبیحات را بخواند و نماز را تمام کند.

«١٠٢٧» اگر پیش از گفتن «السلام علینا» و «السلام علیکم» یادش بیاید که دو سجده رکعت آخر را به‌جا نیاورده، باید دو سجده را به‌جا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

«١٠٢٨» اگر پیش از سلام نماز یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر از آخر نماز نخوانده، باید مقداری را که فراموش کرده به‌جا آورد.

«١٠٢٩» اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر از آخر نماز را نخوانده، چنانچه کاری انجام داده که اگر در نماز عمداً یا سهواً اتفاق بیفتد نماز را باطل می‌کند، مثلاً پشت به قبله کرده، نمازش باطل است، و در غیر این صورت باید فوراً مقداری که فراموش کرده به‌جا آورد.

«١٠٣٠» هرگاه بعد از سلام عملی انجام دهد که اگر در نماز عمداً یا سهواً اتفاق بیفتد، نماز را باطل می‌کند، مثلاً پشت به قبله نماید، و بعد یادش بیاید که دو سجده آخر را به‌جا نیاورده نمازش باطل است، بلکه اگر پیش از انجام کاری هم که نماز را باطل می‌کند، یادش بیاید، دو سجده‌ای را که فراموش کرده به‌جا می‌آورد و دوباره تشهد می‌خواند و نماز را سلام می‌دهد و برای سلامی که اول گفته است دو سجده سهو به‌جا می‌آورد و بنابر احتیاط واجب باید نماز را اعاده کند.

«١٠٣١» اگر بفهمد نمازش را پیش از وقت خوانده، یا پشت به قبله یا با انحراف بیشتر از طرف راست و طرف چپ قبله به‌جا آورده، باید دوباره بخواند؛ و اگر وقت گذشته در صورتی که قبل از وقت خوانده باید قضا کند و اگر پشت به قبله خوانده، بنابر احوط قضا نماید.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3860 | پیوند ثابت

«۶۶۱» مرد باید در حال نماز، اگرچه کسی او را نمی‌بیند عورتین خود را بپوشاند. و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

«۶۶۲» زن در موقع نماز، باید تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشاند، حتی اگر کسی او را نبیند، ولی پوشاندن صورت و دست‌ها تا مچ و پاها تا مچ پا لازم نیست، ولی احتیاط در این است که صورت بیش از آنچه شستن آن در موقع وضو واجب است در حال نماز باز نباشد و همچنین کف پا و درون دست نیز باز نباشد. اما برای آنکه یقین کند که مقدار واجب را پوشانده است، باید مقداری از اطراف صورت و قدری پایین‌تر از مچ را هم بپوشاند.

«۶۶۳» موقعی که انسان نماز احتیاط می‌خواند و یا قضای سجده فراموش شده یا تشهد فراموش شده را به‌جا می‌آورد، باید خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

«۶۶۴» اگر انسان عمداً در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است.

«۶۶۵» اگر در بین نماز بفهمد که عورتش پیداست، باید آن را بپوشاند بدون اینکه پوشاندن عورت زیاد طول بکشد، ولی احتیاط در آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند، ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در نماز عورت او پیدا بوده، نمازش صحیح است.

«۶۶۶» انسان می‌تواند در نماز، خود را به علف و برگ درختان بپوشاند، ولی احتیاط در آن است موقعی خود را با اینها بپوشاند که چیز دیگری نداشته باشد.

«۶۶۷» اگر غیر از گِل هیچ چیز ندارد که در نماز خود را بپوشاند واجب نیست خود را با گِل بپوشاند ولی بنابر احتیاط برای اینکه رکوع و سجود به‌جا آورد خود را با گِل بپوشاند با عدم مشقّت.

«۶۶۸» تهیه ساتر برای نماز واجب است، اگرچه به خریدن باشد و یا اجاره‌ای که مضرّ به حالش نباشد؛ و اگر مضر به حالش باشد یا موجب خواری و تحمّل منّت باشد لازم نیست؛ و احوط تأخیر نماز است تا آخر وقت برای تهیه ساتر، مگر آنکه از تهیه آن تا آخر وقت مأیوس باشد.

«۶۶۹» کسی که می‌خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف هم نداشته باشد و احتمال ندهد که تا آخر وقت چیزی پیدا کند که خود را با آن بپوشاند، در صورتی که نامحرم او را می‌بیند باید نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر کسی او را نمی‌بیند، ایستاده نماز بخواند و جلوی خود را با دست بپوشاند و اگر در رکوع و سجود بیشتر عورت او دیده شود می‌تواند رکوع و سجود را در حال قیام با اشاره انجام دهد و برای سجود سر را قدری پایین‌تر آورد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3813 | پیوند ثابت

«۷۷۹» انسان باید نماز را به نیّت قُربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم به‌جا آورد و لازم نیست نیّت را از قلب خود بگذراند یا مثلاً به زبان بگوید که «چهار رکعت نماز ظهر می‌خوانم قُربةًالی‌اللّه»، بلکه همین‌قدر که انگیزۀ انسان از این کار، نماز خواندن برای خدا باشد در تحقّق نیّت کافی است. ولی بهتر و افضل این است که نیّت نماز را از قلب خود بگذراند، مگر اینکه نزدیک به حدّ وسوسه برسد.

«۷۸۰» اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت کند که چهار رکعت نماز می‌خوانم و معین نکند ظهر است یا عصر و تصمیم هیچ کدام از این دو را نداشته باشد، نماز او باطل است. و نیز کسی که مثلاً قضای نماز ظهر بر او واجب است، اگر در وقت نماز ظهر بخواهد نماز قضا یا نماز ظهر را بخواند، باید نمازی را که می‌خواند، در نیت معین کند؛ بنابر احوط.

«٧٨١» انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد، پس اگر در بین نماز به‌طوری غافل شود که اگر بپرسند چه می‌کنی؟ نداند چه بگوید، نمازش باطل است.

«٧٨٢» انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس کسی که ریا کند، یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش بنابر احوط باطل است، خواه فقط برای مردم باشد، یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.

«٧٨٣» اگر قسمتی از نماز را هم برای غیر خدا به‌جا آورد، نماز باطل است، چه آن قسمت، واجب باشد، مثل حمد و سوره و چه مستحب باشد، مانند قنوت، و چه از افعال نماز باشد یا از قبیل دعا و ذکر باشد، مگر اینکه از چیزهایی باشد که شرط صحیح بودن نماز است، ولی قصد قربت در انجام آن لازم نیست، مثل پوشاندن عورت.

«٧٨۴» اگر کسی مثلاً خواست نماز ظهر بخواند، ولی موقع شروع در نماز اشتباهاً به جای لفظ ظهر لفظ عصر به زبان او آمد یا اینکه در قلبش به جای ظهر مثلاً عصر اشتباهاً خطور کرد، ولی انگیزه او از این عمل نماز ظهر بود، مانعی ندارد و نماز او صحیح است.

«٧٨۵» عدول نیت از نافله به فریضه و بالعکس جایز نیست و در صورت عدول در مورد اول، نماز نه نافله حساب می‌شود و نه فریضه، ولی در مورد دوّم بعضی از موارد استثنا شده است، چنانچه در مسائل نماز جماعت خواهد آمد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3829 | پیوند ثابت

شک‌های نماز ٢٣ قسم است: هشت قسم آن شک‌هایی است که نماز را باطل می‌کند و به شش قسم آن نباید اعتنا کرد و نُه قسم دیگر آن صحیح است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3845 | پیوند ثابت

مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط، شکسته به‌جا آورد؛ یعنی دو رکعت بخواند:

١ـ آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد؛

٢ـ از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛

٣ـ در بین راه از قصد خود برنگردد؛

۴ـ قبل از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود یا جایی که می‌خواهد ده روز یا بیشتر در آنجا بماند نگذرد؛

۵ـ برای کار حرام سفر نکند؛

۶ـ از صحرانشین‌هایی نباشد که در بیابان‌ها گردش می‌کنند؛

٧ـ شغل او مسافرت نباشد؛

٨ـ از شهر خارج شده به حد ترخُّص برسد.

تفصیل شروط ذکر شده در مسائل بعدی بیان می‌شود.

شرط اول: آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد.

«١٠٣٢» کسی که مجموع مسافت رفت و برگشت او هشت فرسخ است، و بخواهد همان روز که رفته است برگردد، باید نماز را شکسته بخواند. و همچنین اگر رفت و برگشت در شب یا در روز و شب باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٣٣» اگر مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ باشد، ولی همان روز که رفته نمی‌خواهد برگردد، باید نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید، و اگر رفت و برگشت به‌تنهایی هشت فرسخ یا بیشتر باشد، و در بین راه و مقصد، قصد ماندن ده روز نکرده باشد، باید نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید.

«١٠٣۴» اگر علم یا اطمینان داشته باشد و یا دو نفر عادل بگویند که سفر او هشت فرسخ است، باید ترتیب اثر بدهد و نماز را شکسته بخواند، بلکه کافی بودن مطلق گمان، اگرچه اطمینان نداشته باشد، خالی از وجه نیست، و اگر برای او سؤال کردن مشکل نیست و حرج ندارد باید بنابر احتیاط سؤال کند.

«١٠٣۵» اگر دو نفر عادل بگویند سفر هشت فرسخ است و دو نفر عادل دیگر بگویند نیست، بنابر احوط باید قول دوم را بگیرد و نماز را تمام بخواند و اگر شکسته خوانده اعاده کند، حتی اگر بعداً هم معلوم شود که هشت فرسخ بوده، مگر اینکه نماز اول را با قصد قربت خوانده باشد که در این صورت همان نماز کافی است.

«١٠٣۶» کسی که یقین دارد سفرش هشت فرسخ نیست، یا شک دارد که هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد که سفر او هشت فرسخ بوده، اگرچه کمی از راه باقی باشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده دوباره شکسته به‌جا آورد.

«١٠٣٧» اگر طفل ممیزی که قصد سفر دارد در بین راه بالغ شود، در صورتی که مجموع حرکت از ابتدای سفر هشت فرسخ باشد، واجب است از زمان بلوغ نماز را شکسته بخواند.

«١٠٣٨» اگر دو همسفر یکی معتقد به مقدار مسافت شرعی، یعنی هشت فرسخ است و دیگری معتقد است که هشت فرسخ نیست، باید هر کدام به وظیفه خود عمل کند و بنابر احتیاط واجب هیچ کدام به دیگری اقتدا نکند.

«١٠٣٩» اگر بین دو محلی که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت‌وآمد کند به‌نحوی که به حدّ ترخّص برگردد، اگرچه روی هم رفته هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴٠» اگر محلی دو راه داشته باشد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهی که هشت فرسخ است، به آنجا برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر از راه دیگر بدون قصد برگشت برود، باید تمام بخواند.

«١٠۴١» اگر شهر دیوار دارد، باید ابتدای مسافت را از دیوار شهر حساب کند، و اگر دیوار ندارد، باید از خانه‌های آخر شهر حساب نماید.

شرط دوم: از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگر به جایی که کمتر از هشت فرسخ است مسافرت کند و بعد از رسیدن به آنجا قصد کند جایی برود که با مقداری که آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا چهار فرسخ برود و به وطنش یا به جایی که می‌خواهد ده روز بماند برگردد باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٢» کسی که نمی‌داند سفرش چند فرسخ است، مثلاً برای پیدا کردن گمشده‌ای مسافرت می‌کند و نمی‌داند که چه مقدار باید برود تا آن را پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند، ولی در برگشتن، چنانچه تا وطنش یا جایی که می‌خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند، و نیز اگر در بین رفتن مثلاً قصد کند که چهار فرسخ برود و برگردد، چنانچه رفت و برگشت هشت فرسخ شود، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٣» مسافر در صورتی باید نماز را شکسته بخواند که تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسی که از شهر بیرون می‌رود و مثلاً قصدش این است که اگر رفیق پیدا کند، سفر هشت فرسخی برود، چنانچه اطمینان دارد که رفیق پیدا می‌کند، باید نماز را شکسته بخواند و اگر اطمینان ندارد باید تمام بخواند و احتمال دارد که مطلق گمان کافی باشد.

«١٠۴۴» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، مانند نوکری که با آقای خود مسافرت می‌کند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴۵» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر بداند یا گمان داشته باشد، بلکه اگر احتمال نیز بدهد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می‌شود و برمی‌گردد، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴۶» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر نداند که آن دیگری قصد هشت فرسخ را دارد یا نه، بنابر احوط باید تحقیق کند و اگر تحقیق ممکن نیست، باید نماز را تمام بخواند، و اگر معلوم شد که از اول قصد هشت فرسخ را داشته بنابر اظهر باید نماز را شکسته بخواند، و احوط جمع بین شکسته و تمام است، مگر اینکه مسافت باقیمانده هشت فرسخ باشد که در این صورت باید شکسته بخواند.

شرط سوم: در بین راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، یا مردّد شود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴٧» اگر برای رفتن به محلی حرکت کند و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای دیگری برود، چنانچه از محل اولی که حرکت کرده تا جایی که می‌خواهد برود، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٨» اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه، و در موقعی که مردّد است راه نرود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٩» اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه، و در موقعی که مردّد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد که هشت فرسخ دیگر برود یا چهار فرسخ رفته و برگردد و یا اینکه تصمیم بگیرد بقیه راه را برود و باقیمانده سفر او هشت فرسخ باشد یا چهار فرسخ باشد، ولی بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۵٠» اگر در حال سفر بعد از گذشتن از حدّ ترخص مانعی برای مسافرت پیش بیاید، تا وقتی که تصمیم او بر سفر باقی است و مشروط به تحقق امر دیگر نیست، باید نماز را شکسته بخواند، ولی اگر از تصمیم سفر برگردد و یا بخواهد در همان مکان ده روز بماند باید نماز را تمام بخواند.

شرط چهارم: قبل از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود نگذرد، یا نخواهد ده روز یا بیشتر در جایی بماند، پس کسی که می‌خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۵١» کسی که نمی‌داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش می‌گذرد یا نه، یا ده روز در محلی می‌ماند یا نه، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۵٢» کسی که می‌خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند، و نیز کسی که مردّد است که از وطنش بگذرد یا ده روز در محلی بماند، اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر باقیمانده راهش هشت فرسخ باشد، یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط پنجم: برای کار حرام سفر نکند، و اگر برای کار حرامی مانند دزدی سفر کند، باید نماز را تمام بخواند، و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آنکه برای او ضرر داشته باشد، یا زن بدون اجازه شوهر و فرزند با وجود نهی پدر و مادر سفری بروند که بر آنان واجب نباشد، ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخوانند.

«١٠۵٣» کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام هم سفر نمی‌کند، اگرچه در سفر، معصیتی انجام دهد، مثلاً ـ نعوذباللّه ـ غیبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر مقصود از سفر هم طاعت و هم معصیت باشد اگر هر دو قصد مستقل باشد باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر مقصود اصلی طاعت است و معصیت مقصود فرعی و تبعی است، نماز را شکسته می‌خواند.

«١٠۵۴» اگر مخصوصاً برای آنکه کار واجبی را ترک کند، مسافرت نماید نمازش تمام است، پس کسی که بدهکار است، اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبکار هم مطالبه کند، چنانچه در سفر نتواند بدهی خود را بدهد و مخصوصاً برای فرار از دادن بدهی مسافرت نماید، باید نماز را تمام بخواند. ولی مسافرت برای ترک روزه، حرام نیست.

«١٠۵۵» اگر سفر او سفر حرام نباشد، ولی حیوان سواری یا مرکب دیگری که سوار است غصبی باشد، و یا اینکه در زمین غصبی سفر می‌کند، بنابر اظهر نمازش تمام است.

«١٠۵۶» کسی که با ظالم مسافرت می‌کند اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظالم باشد، باید نماز را تمام بخواند، و اگر ناچار باشد یا مثلاً برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت کند، نمازش شکسته است.

«١٠۵٧» اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت کند، حرام نیست و باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۵٨» اگر برای لهو و خوش‌گذرانی به شکار رود نمازش تمام است و چنانچه برای تهیه معاش به شکار رود، نمازش شکسته است و اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود، پس اگر از کسانی می‌شود که شغلشان در مسافرت کردن است، نمازش تمام است و روزه می‌گیرد، وگرنه احتیاط واجب در جمع بین شکسته و تمام است، ولی روزه را افطار می‌کند.

«١٠۵٩» کسی که سفرش برای معصیت است، اگر در بین راه توبه کرده، در صورتی که باقیمانده سفر به اندازه مسافت شرعی باشد، نمازش شکسته است و اگر توبه نکرده و پس از ارتکاب معصیت و یا بدون آن برگشت در صورتی که بقیه سفر به اندازه مسافت شرعی باشد، بنابر اظهر نماز را شکسته می‌خواند.

«١٠۶٠» اگر قسمتی از سفر برای کار حرام و قسمتی دیگر برای کار غیر حرام باشد آن قسمت سفر که برای غیر حرام است ملاک شروع مسافت شرعی برای شکسته بودن نماز است.

شرط ششم: از صحرانشین‌هایی نباشد که در بیابان‌ها گردش می‌کنند و هر جا آب و خوراک برای خود و حیواناتشان پیدا کنند می‌مانند و بعد از چندی به جای دیگر می‌روند. و صحرانشین‌ها در این مسافرت‌ها باید نماز را تمام بخوانند.

شرط هفتم: شغل او مسافرت نباشد، بنابر این شتردار و راننده و چوبدار و کشتیبان و مانند اینها، اگرچه برای بردن اثاثیه منزل خود مسافرت کنند، نمازشان تمام است.

«١٠۶١» کسی که شغلش مسافرت است اگر برای کار دیگری، مثلاً برای زیارت یا حج مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند، ولی اگر مثلاً راننده، عده‌ای را برای زیارت با اتومبیل خود ببرد و در ضمن خودش هم زیارت کند، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۶٢» مسافرت‌هایی که همیشه لازمه شغل انسان است، مثل سفر برای پیدا کردن منزل قبل از حرکت کاروان، مانند همان شغل است، به‌خلاف مسافرت‌های اتفاقی که نماز در آن شکسته است.

«١٠۶٣» کسی که در مقداری از سال شغلش مسافرت است، مثل راننده‌ای که فقط در تابستان یا زمستان اتومبیل خود را کرایه می‌دهد، در سفری که مشغول به کارش است، اگر به او راننده گفته می‌شود، باید نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.

«١٠۶۴» در کثیرالسفر لازم نیست که انسان سفرهای متعدد داشته باشد، بلکه یک سفر طولانی که بیشتر سال را فرا گیرد مثل سفرهای متعدد است؛ پس همین که بگویند فلانی راننده است و یا شغلش سفر است، اگرچه در یک سفر طولانی و بدون تکرار و تعدّد باشد کافی است.

«١٠۶۵» راننده و دوره‌گردی که در دو سه فرسخی شهر رفت‌وآمد می‌کند، چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخی برود، ولی این سفر جزء شغل او باشد، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۶۶» کسی که شغلش مسافرت است، اگر در وطن یا غیر وطن خود ده روز بماند، در سفر اولی که بعد از ده روز می‌رود، مانند سفر اولی است که این شغل را در ابتدا شروع کرده بود و بنابراین تا زمانی که این سفر، عرفاً شغل او حساب نمی‌شود، باید نماز را شکسته بخواند. بلی ماندن ده روز متصل در غیر وطن، باید با قصد اقامه باشد، ولی در وطن اگرچه بدون قصد هم باشد، همین حکم را دارد.

«١٠۶٧» کسی که در شهرها سیاحت می‌کند و برای خود وطنی اختیار نکرده، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۶٨» کسی که شغلش مسافرت نیست، اگر مثلاً در شهری یا در دهی جنسی دارد که برای حمل آن مسافرت‌های پی‌درپی می‌کند، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط هشتم: به حد ترخُّص برسد، یعنی از وطنش یا جایی که قصد کرده ده روز در آنجا بماند، به‌قدری دور شود که دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، ولی باید در هوا غبار یا چیز دیگری نباشد که از دیدن دیوارو شنیدن اذان جلوگیری کند، و لازم نیست به‌قدری دور شود که مناره‌ها و گنبدها را نبیند، یا دیوارها هیچ پیدا نباشد، بلکه همین‌قدر که دیوارها کاملاً معلوم نباشد، کافی است.

«١٠۶٩» کسی که به سفر می‌رود اگر به جایی برسد که اذان را نشنود، ولی دیوار شهر را ببیند، یا دیوارها را نبیند و صدای اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند.

«١٠٧٠» اگر کسی بدون قصد سفر تا حد ترخّص رفته و از آنجا قصد سفر کرده، همین که از آن محل شروع به حرکت کرد، به‌طوری که عرفاً بگویند سفرش را آغاز کرده، باید نمازش را شکسته بخواند و در این صورت دیگر خروج از حد ترخصِ آن محل اعتباری ندارد و ابتدای مسافت شرعی را هم باید از همانجا  حساب کرد؛ و همچنین اگر درجایی بود که نه وطن او بود و نه قصد ماندن ده روز را در آنجا داشت و نه سی‌ویک روز به‌طور تردید در آنجا مانده بود و در عین حال نمازش در آن شهر یا محل تمام بود، مثل اینکه به دنبال گمشده‌ای، بدون قصد سفر به آنجا رسیده بود و از آنجا قصد سفر کرد، خروج از حد ترخّصِ آن محل اعتباری ندارد و همین که مسافت شرعی را عرفاً شروع کرد، نمازش را شکسته می‌خواند.

«١٠٧١» اگر مسافر به اجبار یا به اختیار خود بدون اینکه از قصد سفر برگردد، به کمتر از حد ترخص برگشت، نمازش در آنجا تمام است، ولی اگر برگشتن او به کمتر از حدّ ترخص نبود نماز شکسته است، مگر آنکه از قصد سفر برگردد.

«١٠٧٢» مسافری که به وطن خود برمی‌گردد، برای اینکه نماز را تمام بخواند بنابر احتیاط باید هم دیوار وطن را ببیند و هم اذان آنجا را بشنود، اگرچه اظهر کفایت شنیدن اذان است. ولی مسافری که می‌خواهد ده روز در محلی بماند، اگر به جایی برسد که دیوار آن محل را ببیند و صدای اذانش را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند.

«١٠٧٣» هرگاه شهری در بلندی باشد که از دور دیده شود، یا به‌قدری گود باشد که اگر انسان کمی دور شود دیوار آن را نبیند، کسی که از آن شهر مسافرت می‌کند، وقتی به اندازه‌ای دور شود که اگر آن شهر در زمین هموار بود، دیوارش از آنجا دیده نمی‌شد، باید نماز خود را شکسته بخواند، و نیز اگر پَستی و بلندی خانه‌ها بیشتر از معمول باشد، باید ملاحظه معمول را بنماید.

«١٠٧۴» در شهرهای بزرگی، مثل تهران، همین که عرفاً صدق کند کسی که در آن شهر زندگی می‌کند، به‌راحتی می‌تواند در نواحی مختلف شهر رفت‌وآمد کند بدون اینکه عرف او را مسافر حساب کند، بنابر اظهر آن شهر حکم شهرهای دیگر را دارد.

«١٠٧۵» اگر از محلی مسافرت کند که خانه و دیوار ندارد، وقتی به جایی برسد که اگر آن محل دیوار داشت از آنجا دیده نمی‌شد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٧۶» اگر به‌قدری دور شود که اذان خانه‌ها را نشنود، ولی اذان شهر را که معمولاً در جای بلند می‌گویند بشنود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٧٧» اگر به جایی برسد که اذان شهر را که معمولاً در جای بلند می‌گویند نشنود، ولی اذانی را که در جای خیلی بلند می‌گویند بشنود، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٧٨» اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان، غیر معمول باشد، در محلی باید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسط دیوار خانه‌ها را نبیند و گوش متوسط صدای اذان معمولی را نشنود.

«١٠٧٩» مسافری که در سفر از وطن خود عبور می‌کند، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٨٠» مسافری که در بین مسافرت به وطنش رسیده، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا چهار فرسخ برود و برگردد، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٨١» محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد، پس وطن انسان بنابر اقوی جایی است که عرفاً آنجا را وطن شخص بدانند و لازم نیست در آنجا ملکی داشته باشد و یا اینکه شش ماه آنجا زندگی کرده باشد، بلکه همین‌قدر که عرفاً آنجا وطن او به حساب بیاید کافی است.

«١٠٨٢» کسی که در دو محل زندگی می‌کند، مثلاً شش ماه در شهری و شش ماه دیگر در شهری دیگر می‌ماند، هر دو وطن اوست؛ و نیز اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار کرده باشد، همه آنها وطن او حساب می‌شود. و زن در صورتی که زندگیش در این‌گونه وطن به همراه شوهرش است در مسئله وطن تابع شوهر خواهد بود. و در صورتی که فاصله بین دو وطن به اندازه مسافت شرعی باشد، نمازش در آن فاصله شکسته است و در غیر این صورت نمازش تمام است.

«١٠٨٣» غیر از وطن اصلی و وطن غیر اصلی که ذکر شد در جاهای دیگر اگر قصد اقامت ده روز نکند، نمازش شکسته است، ولی اگر جایی وطن او بوده و در آنجا شش ماه به قصد وطن بودن مانده است و ملک هم داشته و حالا اعراض کرده است، احتیاط کردن در جمع بین نماز قصر و تمام و همچنین گرفتن روزه و قضای آن خوب است، و همین احتیاط جاری است اگر در جایی شش ماه بدون قصد وطن بودن بماند و ملکی داشته باشد.

«١٠٨۴» اگر به جایی برسد که وطن او بوده و از آنجا صرف نظر کرده، نباید نماز را تمام بخواند، مگر اینکه قبلاً شش ماه با داشتن ملک در آنجا مانده باشد که خوب است احتیاط مسئله قبلی رعایت شود، اگرچه وطن دیگر هم برای خود اختیار نکرده باشد.

«١٠٨۵» مسافری که قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلی بماند، یا می‌داند که بدون اختیار ده روز در محلی می‌ماند، در آن محل باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٨۶» مسافری که می‌خواهد ده روز در محلی بماند، لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد، و همین که قصد کند از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم بماند، باید نماز را تمام بخواند، و همچنین اگر مثلاً قصدش این باشد که از ظهر روز اول تا ظهر روز یازدهم بماند، باید نماز را تمام بخواند، و احوط این است که جبران کمبود را از شب یازدهم حساب نکند.

«١٠٨٧» مسافری که می‌خواهد ده روز در محلی بماند، اگر از اول قصد داشته باشد که در بین ده روز به اطراف آنجا برود، چنانچه جایی که می‌خواهد برود از مقدار ترخص دورتر نباشد، باید در همه ده روز نماز را تمام بخواند، و اگر از مقدار ترخص دورتر باشد، ولی کمتر از مقدار مسافت، یعنی چهار فرسخ شرعی باشد، چنانچه قسمت عمده روز را در محل اقامت باشد کافی است و نمازش تمام است و عرفاً صدق اقامت ده روز در آنجا می‌کند.

«١٠٨٨» مسافری که تصمیم ندارد ده روز در جایی بماند، مثلاً قصدش این است که اگر رفیقش بیاید یا منزل خوبی پیدا کند، ده روز بماند، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٨٩» اگر مسافر قصد کند ده روز در محلی بماند، چنانچه پیش از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن منصرف شود، یا مردّد شود که در آنجا بماند یا به جای دیگر برود،باید نماز را شکسته بخواند، و اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن منصرف شود یا مردّد شود، تا وقتی در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند. و بنابر اظهر چه این نماز چهار رکعتی را به‌طور ادا خوانده باشد یا قضای یک نماز چهار رکعتی باشد که در همان محل از او فوت شده باشد؛ ولی فقط گذشتن وقت نماز چهار رکعتی کافی نیست، مثل اینکه در تمام وقت حائض یا بی‌هوش یا در حال جنون باشد، و اگر قبل از قضای نمازش از نیت عدول کرده، باید نمازش را شکسته بخواند.

«١٠٩٠» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر روزه بگیرد و بعدازظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه یک نماز چهار رکعتی خوانده باشد، روزه‌اش صحیح است و تا وقتی در آنجا هست باید نمازهای خود را تمام بخواند و اگر یک نماز چهار رکعتی نخوانده باشد، روزه آن روزش صحیح است، اما نمازهای خود را باید شکسته بخواند و روزهای بعد هم نمی‌تواند روزه بگیرد.

«١٠٩١» اگر مسافر به نیت اینکه نماز را شکسته بخواند، مشغول نماز شود و در بین نماز تصمیم بگیرد که ده روز یا بیشتر بماند، باید نماز را چهار رکعتی تمام نماید. و اگر بعد از سلام نماز از نیت خود برگشت، بنابر اظهر این برگشت از نیت بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی تأثیری ندارد، و بقیه نمازهایش نیز تمام است.

«١٠٩٢» مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر در بین نماز چهار رکعتی از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول رکعت سوم نشده،باید نماز را دو رکعتی تمام نماید و بقیه نمازهای خود را شکسته بخواند. و اگر داخل رکوع رکعت سوم شده و قبل از سلام نماز از قصد اقامت منصرف شود، احتیاط در تمام کردن آن نماز و اعاده آن به‌صورت شکسته است و در بقیه مدتی که در آنجا می‌ماند، بنابر احتیاط نمازها را هم شکسته و هم تمام می‌خواند.

«١٠٩٣» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتی مسافرت نکرده باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.

«١٠٩۴» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، باید روزه واجب را بگیرد و می‌تواند روزه مستحبی هم بگیرد و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.

«١٠٩۵» مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود و به محل اقامت خود برگردد، تا وقتی که سفر شرعی جدیدی را آغاز نکرده، باید نماز را تمام بخواند. حتی اگر طوری خارج شود که به اقامه او صدمه بزند، مثل اینکه یک روز آنجا بماند، تا وقتی که قصد سفر جدید شرعی نکرده، نماز تمام است.

«١٠٩۶» مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جای دیگری که کمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند، باید در رفتن و در جایی که قصد ماندن ده روز کرده، نمازهای خود را تمام بخواند، ولی اگر جایی که می‌خواهد برود، هشت فرسخ یا بیشتر باشد باید موقع رفتن نمازهای خود را شکسته بخواند و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز کرد نمازش را تمام بخواند.

«١٠٩٧» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردّد باشد که به محل اولش برگردد یا نه، یا به کلی از برگشتن به آنجا غافل باشد، یا بخواهد برگردد، ولی مردّد باشد که ده روز در آنجا بماند یا نه، یا آنکه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد، باید در طول مدتی که می‌رود و برمی‌گردد و بعد از برگشتن، نمازهای خود را تمام بخواند.

«١٠٩٨» اگر به خیال اینکه رفقایش می‌خواهند ده روز در محلی بمانند، قصد کند که ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بفهمد که آنها قصد نکرده‌اند، اگرچه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتی که در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٩٩» اگر مسافر بعد از رسیدن به هشت فرسخ، سی روز در محلی بماند و در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سی روز، اگر چه مقدار کمی در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند.

«١١٠٠» مسافری که می‌خواهد نُه روز یا کمتر در محلی بماند، اگر بعد از آنکه نُه روز یا کمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نُه روز دیگر یا کمتر بماند، و همین‌طور تا سی روز، روز سی‌ویکم باید نماز را تمام بخواند.

«١١٠١» مسافری که سی روز مردّد بوده، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که سی روز در یک جا بماند، پس اگر مقداری از آن را در جایی و مقداری را در جای دیگر بماند، بعد از سی روز هم باید نماز را شکسته بخواند، مگر اینکه قسمت عمده روز را در جایی بماند و بقیه روز را در جای دیگری که کمتر از چهار فرسخ شرعی است، به‌طوری‌که عرفاً صدق کند سی روز یک جا مانده است، که در این صورت بعد از سی روز مثل محل اقامت، نماز را در آنجا تمام می‌خواند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3861 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها