از بحرین برای اطراف ممالک اسلامی نوشته و فرستاده شد که بنای حسینیه چطور است؟
از عربستان جواب دادند: «مَنْ بَنی بِنآءً لِلْحُسَینِ، فَقَدْ بَنی بِناءً فِی نارِ جَهَنمَ!؛ هر کس بنایی برای حسین بسازد، قطعاً بنایی در آتش جهنم ساخته است!».
ولی مصریها در جواب نوشتند: «مَنْ بَنی بِنآءً لِلْحُسَینِ، فَقَدْ...
آقایی میفرمود: فلان آقا که در علم کیمیا وارد است و الآن هم زنده است، به من فرمود که برو از دکان عطاری چند نمونه داروی گیاهی را خریداری کن و بیاور تا من در مقابل دید شما عملیاتی انجام دهم و علم کیمیا را به شما تعلیم کنم. ولی من حال خریدن و میل به یاد گرفتن را نداشتم! بار دیگر مرا دید و دوباره فرمود:...
یکی از رفقای جلسه اظهار داشت که در محلی بسیار باران باریده و سبب جاریشدن سیل و از بین رفتن کشت و مزارع شده است. حضرت استاد ـ مدظله ـ فرمودند: «إِن اللهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتی یغَیرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ خداوند هرگز اوضاع قومی را تغییر نمیدهد، تا اینکه خود آنان آنچه را که دارند تغییر دهند»....
عدهای از جنیان شخصی را برای اجرای عقد نکاح با خود بردند، پس از پایان مراسم میخواستند به او شیرینی بدهند، مقداری طول کشید تا اینکه قدری نُقل برای او آوردند و گفتند: از فلان مغازه قنادی آوردهایم. دیروز بهعنوان فلان مقدار نُقل برای شخصی کشید، ولی فلان مقدار از وزن آن را کم کشید و ما به اندازه کسر ت...
نقل میکنند: یک زن مسیحی در تبریز مسلمان شد، و علت گرایش او به اسلام، اشتیاق به معنویتِ اذان بود. اذان مجذوبیت تکوینی دارد. اما چون از دین خود خارج شده بود، اموالش را مصادره کردند، البته این امر در زمان ناصرالدین شاه بود و شاه توانست مقداری از اموال مصادرهشده او را بهواسطه خروج از دین مسیحیت، برای...
آقای طباطبایی رحمهالله تمام لیالی ماه رمضان را احیا میکردند صیفاً و شتاءً. ایشان میفرمودند: از زمانی که در تبریز بودیم ـ ظاهراً آنجا کوتاهی شب بیشتر از جاهای دیگر است (بهحسب فصول) ـ همچنین میفرمودند: در نجف یک مرتبه، روز بیدار شدیم و فقط توانستیم با عجله ظهرَین (نماز ظهر و عصر) را بخوانیم.
در م...
کشتهشدن مرحوم شیخ فضلالله نوری مثل توپ در نجف صدا کرد، و علیه مرحوم آخوند خراسانی تمام شد. اگر این قضیه نبود، ریاست مطلقه و مرجعیت عامه مانند میرزای شیرازی بزرگ رحمهالله به ایشان میرسید. لذا وقتی بعد از قتل مرحوم نوری نزد مرحوم آخوند آمدند، فرمود: دنیای مرا از بین بردید، آیا میخواهید آخرتم را ه...
حدود ده سال پیش [از انقلاب] شخصی گاه به منزل بعضی از رفقای بیبضاعت و مستضعف میرفت و چند ورق سفید به اندازه ده تومانی میپیچید و هر کدام را لای ورقی از قرآن قرار میداد، سپس قرآن را روی هم میگذاشت و دو رکعت یا بیشتر١ نماز میخواند، سپس قرآن را باز میکرد و دیده میشد که کاغذها به اسکناسهای ده توم...
یکی از عجایب و کرامات عبدالله، پدر بزرگوار رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و برادر ابوطالب، این بود که با آن زیبایی و جوانی، از کوچهای در مکه عبور میکرد، جمیلهای بسیار وجیهه و زیبا او را به خود در برابر صد شتر دعوت نمود، آن هم فقط برای یک بار، ولی عبدالله سلاماللهعلیه گفت: «وَلَک مِأَةُ بَعِی...