صفحه اصلی

در حال بارگیری...

خاطرات اطرافیان

شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١ شهریور ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
آقا! می‌خواهم درس‌های حوزه را شروع کنم؛ یک دعایی بفرمایید. خب حالا می‌خواهی چه کار کنی؟ می‌خواهم صرف‌ونحو بخوانم دیگر! بعدش می‌خواهی چه کار کنی؟ خُب بعدش لمعه و این‌ها. بعد می‌خواهی چه کار کنی؟ خُب آقا، مثل بقیه، مکاسب و رسائل و کفایه را شروع می‌کنم. بعد می‌خواهی چه کار کنی؟ درس خارج بخوانم. بعدش می...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢۵ مرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
نماز که تمام می‌شود، عدۀ زیادی به‌دنبال آقا راه می‌افتند. وقتی به سر کوچه می‌رسیم، مردی نزدیکم می‌شود و می‌پرسد: «شما با آقا آشنا هستید؟» سر تکان می‌دهم. می‌گوید: از مشهد آمده و پولی برایش نمانده. می‌خواهد واسطه شوم تا آقا کمکش کند. می‌گویم: «من نمی‌تونم بگم. ولی اگه حرفت حقیقت داشته باشه، آقا خودشو...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١٨ مرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
صبح جمعه، وقتی مجلس روضه در خانه برگزار می‌شد، همان جلوی در می‌نشست. هر کس وارد می‌شد جلوی پای او می‌ایستاد و با خوش‌رویی از او استقبال می‌کرد؛ فرقی نداشت چه کسی باشد. اگر کودک بود، برایش دعایی می‌خواند و نوازشش می‌کرد. گاه می‌گفت روضۀ علی‌اصغر علیه‌السلام بخوانند. یک روز جمعه، در بین روضه در باز شد...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ١١ مرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
روضه‌خوان از مصائب کربلا می‌خواند. بندۀ خدایی هم از تهران آمده بود؛ نشسته بود کنار آقا و زیر لب مدام به روضه اشکال می‌گرفت. می‌گفت: «اینجا را دارد اشتباه می‌گوید... این‌طور که می‌گوید، نبوده»؛ آقای بهجت سر  بلند کرد و گفت: «چی می‌گی آقا؟! از این بدتر کردند!  بدتر هم کردند...»   به شیوه باران، ص۴٧ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت روضه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

به مناسبت شهادت عقیله‌ی بنی‌هاشم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها
این‌بار هم [حضرت آیت‌الله بهجت] مثل خیلی وقت‌های دیگر پول(نذری) دادند و فرمودند: روضه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بخوان. دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار می‌گویید روضۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بخوان، چی هست در این روضه؟ فرمودند: به برکت این توسل، خیلی‌ها حوائجشان را گرفته‌اند...   ردپای سپید، ص۴٧،(...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ۴ مرداد ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
صورتش پر از خاک بود.خیلی از بچه‌ها شهید شده بودند. امید به پیروزی نداشت و این را باید از بقیه مخفی می‌کرد. همه، حواس‌شان به او بود. فرماندۀ لشکر بود. رفت توی سنگر، گوشی را برداشت. هنوز خوابم نبرده بود. به عقربه‌های ساعت خیره شده بودم. تلفن زنگ زد. این وقت شب؟! گوشی را برداشتم. صیاد شیرازی بود. می‌گف...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت برای بازی آفریده نشده‌ایم!

به‌خاطر زیادی درس‌وبحث خسته شده بودیم. با دوستان‌مان رفتیم حرم حضرت امیر علیه‌السلام و در آنجا نشستیم به گفت‌وگو.  دیدم آقا وارد حرم شد. کمی دورتر از ما ایستاد و با انگشت به من اشاره کرد. فهمیدم کار خصوصی دارد. از دوستانم فاصله گرفتم و رفتم سمت‌شان. آقا آهسته در گوشم گفت:  «مٰا لِلَّعْبِ خُلِقْنٰا؛ ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٨ تیر ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
توی خانه جوجه داشتیم. از آن جوجه‌های بازی‌گوشِ پُر سروصدا. همۀ روز حواسش به آب و غذای‌شان بود. شب که می‌شد، دلواپس گرما و سرمای‌شان... می‌پرسید: «روی‌شان را پوشاندید؟ سردشان نشود یک‌وقت!» می‌گفتم: «پوشاندیم.» باز انگار مطمئن نمی‌شد، پا می‌شد می‌رفت سر می‌زد تا مطمئن شود.   به شیوه باران، ص٣٢   ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢١ تیر ماه ١۴٠١

خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
می‌خواست از طرف آقای بهجت، به طلبه‌های نجف شهریه بدهد. آقا وقتی شنید، گفت شرط دارد: اول اینکه «ایشان این اقدامش با  رضایت قلبی باشد؛ نه به‌خاطر رودربایستی...» دوم اینکه «از من اسمی  نبرند. شهریه را از طرف «اهل علمی از قم» بدهند!» بندۀ خدا گفته بود: «این شدنی نیست؛ محل سؤال و ابهام می‌شود.» ▫️آقا با ...
چند رسانه‌ای

گزیده‌ای از مستند: «آن مردِ بسیار»

حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره به روایت فرزند
داستان شنیدنی زائری که به حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها متوسل شد و از دست آیت‌الله بهجت قدس‌سره حاجتش برآورده گردید... از زبان حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت   ...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها