به حُکمِ «أَلْحِکمَةُ ضآلةُ الْمُؤْمِنِ، فَلْیأْخُذْها وَلَوْ مِنَ الْکافِرِ؛ حکمت، گمشده مؤمن است، لذا مؤمن باید آن را ولو از کافر فرا گیرد»١ با تأمل در احوال دیگران، حتی کافران، برای انسان تنبه حاصل میشود.
نقل شده که دو نفر مرد و زن از کفار محض، با یکدیگر مواعده خلاف دین و شرع میگذارند و جای خلوتی پیدا میکنند، بهگونهایکه هیچ مانعی وجود نداشته است. بااینوجود یکی از آنها (مرد یا زن) مطلع میشود که روی صورت بُت آنها باز است و مثلاً ما را نگاه میکند. لذا بلند میشود و جامهای بر صورت بت میاندازد تا به اصطلاح آنها را نبیند.
این داستان چقدر عبرت است برای مؤمن! آن کافر صورت بتی را که هیچ نمیداند، میپوشاند؛ بنابراین ما اگر خدا را همهجا حاضر و ناظر ببینیم، چگونه باید باشیم؟! از نگاه یک انسان عادی هراس داریم، و بهخاطر عدم اطلاع افراد معمولی در را میبندیم، بلکه از طفل حیا میکنیم؛ چه رسد به نظر خدا. با توجه به «فَلْیأْخُذْها وَ لَوْ مِنَ الْکافِرِ» از این ماجرا باید عبرت بگیریم که در برابر ذاتی که حیلولت و جدایی او از ما محال است و در همهجا حاضر و بر ما ناظر است، چگونه باید باشیم و مرتکب معاصی نشویم؟! هر قدر این درک حضور تقویت شود، انسان محفوظتر و مأمونتر است؛ و هر قدر تضعیف شود، مصونیت و مأمونیت او کمتر است.