شهر قم، یکی از شهرهایی است که همواره مورد عنایت و توجه اهلبیت علیهمالسلام بوده است؛ تاآنجاکه اهل قم را دعا کردهاند و از خدا خواستهاند که آنها را از فتنهها محفوظ بدارند.[١] وقتی پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در شب معراج، از این سرزمین عبور میکرد، شیطان را در آنجا دید و به او فرمان داد که از این سرزمین بیرون شود و فرمود: «اهل قم شیعه من و شیعه وصی من، علیبنابیطالب، هستند». این فرمایش امام صادق علیهالسلام است که درباره ایشان فرموده: «هُمْ أَهْلُ رُكُوعٍ وَ سُجُودٍ وَ قِيَامٍ وَ قُعُودٍ هُمُ الْفُقَهَاءُ الْعُلَمَاءُ الْفُهَمَاءُ هُمْ أَهْلُ الدِّرَايَةِ وَ الرِّوَايَةِ وَ حُسْنِ الْعِبَادَةِ؛[٢] آنان اهل رکوع و سجود و قیام و قعود هستند، آنان فقیه و عالم و فهمیدهاند، آنان اهل فهم و نقل روایات و اهل عبادت کردنهای نیکو هستند ».
عالم بزرگ، میرداماد، معتقد است که روایاتی که از طریق ابراهیمبنهاشم میرسد صحیح است و شأن او اجل از آن است که نیازمند توثیق و تأیید دانشمندان رجال باشد، بلکه دیگران نیازمند آن هستند که از سوی او مورد تأیید قرار گیرند؛ همانطور که امثال شیخ صدوق و مفید و طوسی نیازمند تأیید دیگران نیستند.
از آن زمان تاکنون، بهروشنی، فرمایش امام صادق علیهالسلام را لمس کردهایم و دیدهایم که شهر قم، یکی از مراکز اصلی ترویج معارف اهلبیت علیهمالسلام بوده است و عالمان بسیاری در این شهر نشو و نما یافتهاند؛ افرادی چون زکریابنآدم و عالمان خاندان اشعری. هماکنون نیز این شهر پایگاه جهان تشیع بهشمار میرود و مأوای پارسایان خردمند است.
از پیشتازان ترویج علوم امامان معصوم علیهمالسلام در شهر قم، ثقۀ صالح،[٣] علیبنابراهیم قمی است. پدر ایشان، ابراهیمبنهاشم، از اعاظم فقهای شهر قم بود؛ از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهماالسلام؛ البته شاید امامان قبل و بعد ایشان را هم درک کرده باشد.[۴] او اصالتاً کوفی بود، ولی با فراگیری علوم و روایات معصومین علیهمالسلام، به قصد نشر احادیث ایشان، به شهر قم سفر کرد[۵] و شیخ اهل قم و چهره سرشناس آنان گردید. میگویند: «او اولین کسی است که احادیث کوفیان را در قم منتشر ساخت».[۶]
عالم بزرگ، میرداماد، معتقد است که روایاتی که از طریق ابراهیمبنهاشم میرسد صحیح است و شأن او اجل از آن است که نیازمند توثیق و تأیید دانشمندان رجال باشد، بلکه دیگران نیازمند آن هستند که از سوی او مورد تأیید قرار گیرند؛ همانطور که امثال شیخ صدوق و مفید و طوسی نیازمند تأیید دیگران نیستند.[٧]
علیبنابراهیم کودکی خود را در دامان چنین پدری گذراند و احادیث بسیاری از او فراگرفت. احادیثی که بعدها جزو مهمترین روایات شیعه شد و صاحبان کتابهای معتبری مانند کافی و تهذیب، از این روایات بهرهمند شدند. خود نیز از اصحاب امام عسکری علیهالسلام بود.[٨] در کتابهای روایی ٧١۴٠ روایت از علیبنابراهیم ثبت شده است؛ مجموعهای گرانبها از معارف ناب اهلبیت عصمت علیهمالسلام. او اکثر این روایات را از پدرش نقل میکند.[٩] از تاریخ ولادت و وفات علیبنابراهیم، تاریخ دقیقی در دست نیست، ولی از آنچه شیخ صدوق نقل کرده روشن میشود که در سال ٣٠٧ هـ.ق زنده بوده است.[١٠]
علیبنابراهیم به سبب کثرت تبحرش در احادیث، استاد مشایخ قم شناخته میشد. او محضر راویان بزرگی از شیعه را درک کرده بود و افراد مهمی هم از محضر او استفاده کردند که یکی از آنها، ثقةالاسلام کلینی، صاحب کتاب «کافی» است.
علیبنابراهیم به سبب کثرت تبحرش در احادیث، استاد مشایخ قم شناخته میشد. او محضر راویان بزرگی از شیعه را درک کرده بود و افراد مهمی هم از محضر او استفاده کردند که یکی از آنها، ثقةالاسلام کلینی، صاحب کتاب «کافی» است.[١١]
علیبنابراهیم در زمان خود سرآمد فقها بود و در علوم دیگری همچون تاریخ، حدیث و تفسیر، تبحر فراوان داشت. او در مباحث گوناگون دارای تألیف است و از جمله کتابهایش میتوان به این موارد اشاره کرد: التفسیر الناسخ و المنسوخ، اختیار القرائات و روایاته، الانبیاء، المغازی، التوحید و الشرک، الشرایع، فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام.[١٢] مشهورترین اثر او کتابی است که در تفسیر قرآن که به «تفسیر قمی» معروف شده است. علیبنابراهیم در تفسیر خود با استفاده از روایات، به شرح و توضیح آیات پرداخته است. این اثر بعدها جانمایه کتابهای تفسیری مهمی چون تفسیر برهان و تفسیر صافی شد.
بسیاری از روایاتی که اکنون در بین ما مشهور و رایج است، از احادیثی است که علیبنابراهیم ناقل آنها بوده است؛ از جمله این حدیث است که امام باقر علیهالسلام فرموده: «كُلُّ ذَنْبٍ يُكَفِّرُهُ الْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الدَّيْنَ لَا كَفَّارَةَ لَهُ إِلَّا أَدَاؤُهُ أَوْ يَقْضِيَ صَاحِبُهُ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي لَهُ الْحَقُّ؛ کشته شدن در راه خداوند عزوجل موجب بخشیده شدن تمام گناهان است، جز بدهی به مردم که هیچ کفارهای ندارد، مگر آنکه پرداخت شود، یا آنکه اولیاء او، از طرف او بدهیاش را بدهند، یا آنکه بدهی بر عهده اوست، آن را ببخشد».[١٣]