صفحه اصلی

در حال بارگیری...
یادنامه

زندگی‌نامه کوتاه از علامه حلی

حسن بن یوسف بن مطهر از بزرگان شهر حله بود. حله در بین قرن‌های ششم تا دهم، مهد پرورش عالمان و مجتهدانی بود که هر یک حق عظیمی بر ما شیعیان دارند، استوانه‌هایی از علم و عمل مانند سیدبن‌طاووس.

یکی از برجسته‌ترین‌های این دیار، علامه حلی است که توفیقات علمی‌اش موجب شگفتی است.

ایشان از نظر حجم تألیفات کم‌نظیر است. حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره می‌فرمود: «عمر مرحوم علامه را بر کتاب‌هایش تقسیم کردند، دیدند هر روز هفتاد سطر نوشته است».

حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره می‌فرمود: «عمر مرحوم علامه را بر کتاب‌هایش تقسیم کردند، دیدند هر روز هفتاد سطر نوشته است»

نمی‌توان این تخمین را دور از واقع دانست؛ چراکه حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره نقل می‌کردند: «مرحوم علامه حلی نُه دوره فقه نوشته است و مؤلفاتش تکراری نیست، بلکه هر کدام فواید و اختصاصاتی دارد».

این تنها کتاب‌های فقهی اوست. علامه در علوم مختلف زمان خود صاحب نظر و تألیف بود، علومی مانند فلسفه، منطق، کلام، اصول و ادبیات.[١]

در برخی کتاب‌ها ١٢٠ اثر از علامه ثبت شده است.[٢] بسیاری از کتب ایشان موجود است و تعدادی از آنها احتمالاً یا از بین رفته یا در کتابخانه‌ها خاک می‌خورد و زنده کردن دوباره آنها نیازمند همتی والاست. یکی از مسائلی که موجب افزایش تألیفات علامه شده بود، این است که ایشان از همان سنین نوجوانی نوشتن را آغاز کرد. وقتی از نوشتن کتب حکمت فارغ شد،‌ از عمرش ٢۶ سال هم نگذشته بود.[٣]

خاندان مطهر، حقیقتاً مطهر و پاک و پربرکت بودند. پدر علامه شیخ سدیدالدین یوسف، از عالمان بزرگ زمانش بود و حق استادی بر علامه دارد. اما دایی علامه، شهرتش بیشتر است: «محقق حلی»، صاحب کتاب «شرایع‌الاسلام»، کتابی که سال‌هاست در حوزه‌های علمیه مطالعه می‌شود و محور بسیاری از تحقیقات و تألیفات است. علامه مدتی نزد دایی خود کسب علم کرد. عطش آموختن آن‌چنان در علامه زیاد بود که به یکی دو استاد اکتفا نکرد و در محضر عالمان بزرگ دیگری حاضر شد،‌ افرادی مانند سیدبن‌طاووس و خواجه نصیرالدین طوسی. حتی نزد علمای اهل‌سنت هم رفت و مطالبی را نیز از آنان فرا گرفت. به همین سبب بود که بر علوم فقهی و کلامی اهل‌سنت بسیار مسلط بود و در مناظرات، بر عالمان بزرگ سنی مذهب چیره می‌شد و حقانیت تشیع را اثبات می‌کرد.

علامه پرسید: آیا در زمان غیبت می‌توان به محضر حضرت صاحب‌الأمر علیه‌السلام رسید؟ در این هنگام تازیانه‌ علامه از دستش افتاد. آن بزرگوار خم شد و تازیانه او را برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: «چگونه نشود صاحب‌الزمان را دید، درحالی‌‌که اکنون دست او در دست توست»

یکی از بزرگ‌ترین خدمات علامه،‌ شیعه کردن سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) بود. این کار سبب شد که سلطان محمد، تشیع را دین رسمی ایران قرار دهد و فرمان داد که سکه به نام اهل‌بیت علیهم‌السلام ضرب کنند و خطبه به نام ایشان بخوانند.[۴]

علامه مرد علم و عمل بود. هر شب جمعه راهی کربلا می‌شد و فرسخ‌ها راه طی می‌کرد تا به زیارت مولایش، حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام برسد. حکایت تشرف او به محضر مولایمان حضرت مهدی سلام‌الله‌علیه مربوط به یکی از این سفرهاست.

نقل شده که علامه در یکی از سفرهایش بر الاغ خود سوار بود و تنها به‌سوی کربلا حرکت کرد، شخصی همراه و هم‌صحبت علامه شد. علامه او را فردی عالم یافت و مطالبی را با ایشان مطرح کرد. در این بین سؤالی پرسید و جوابی شنید که مطابق نظرش نبود. آن جواب را رد کرد و گفت: مطابق این نظر، روایتی نداریم، ولی آن بزرگوار فرمود: «در کتاب تهذیب شیخ طوسی، در فلان صفحه و فلان سطر، روایت آن آمده است».

علامه پرسید: آیا در زمان غیبت می‌توان به محضر حضرت صاحب‌الأمر علیه‌السلام رسید؟ در این هنگام تازیانه‌ علامه از دستش افتاد. آن بزرگوار خم شد و تازیانه او را برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: «چگونه نشود صاحب‌الزمان را دید، درحالی‌‌که اکنون دست او در دست توست».[۵]

علامه حلی در ٢٩ رمضان ۶۴٨ هـ.ق به دنیا آمد و در ٢١ محرم ٧٢۶ هـ.ق از دنیا رفت.[۶] مقبره او در حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در ایوان طلا قرار دارد.

منبع: سالنامه العبد ١٣٩۴ - اردیبهشت
 
 

١. ریاض العلماء،

٢. ریحانةالادب، ج ۴، ص ١٧٨.

٣. ریحانة‌الادب، ج ۴، ص ١٧٣ به نقل از خطبه کتاب «منتهی».

۴. ریحانةالادب، ج ۴، ص ١٧٢.

۵. قصص العلماء، ص ٣۵٩.

۶. ریحانةالادب، ج ۴، ص ١٧٩.

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها