لینک دانلود صوت مداحی و سخنرانی مراسم
حجتالاسلاموالملسلمین ابوترابی فرد ضمن تجلیل از مقام معنوی حضرت آیتالله بهجت اعلیالله مقامه به بیان نکات مهمی درباره ابعاد شخصیت این فقیه عارف پرداختند.
ایشان با اشاره به دغدغه آیتالله بهجت در عمل به وظیفه؛ ضمن اشاره به خاطرهای از معظمله فرمودند: یک دفعه که در حرم مطهر حضرت معصومه سلامالله علیها خدمت حضرت آیتالله بهجت بودیم، ایشان فرمودند: «انسان هر روز باید ببیند امروز وظیفهاش چیست، آن را انجام بدهد!». یعنی مبادا خیال کنید محمد تقی بهجت براساس عادت هر شب ساعتها قبل از طلوع فجر برمیخیزد و اقامه نماز میکند و تا طلوع آفتاب [عبادت میکند] و بعد هم به زیارت حرم مطهر میرود. [مبادا خیال کنید] آن رابطه مستحکم با خدای متعال از روی عادت است. چه افتخاری بالاتر از این؟ چند نفر را میشناسید در عمرشان یک نگاه به نامحرم، یک استماع غیبت [مرتکب نشدهاند]؟
روزی حضرت آیت الله بهجت در جلسه درس، در همان خانه محقری که داشتند فرمودند:« اگر مردم بدانند در این خانه به من چه میگذرد با جرثقیل من را از این خانه بیرون میبرند!»
حجتالاسلاموالملسلمین ابوترابی با اشاره به زهد آیتالله بهجت فرمودند: روزی در جلسه درس در همان خانه محقری که داشتند فرمودند: «اگر مردم بدانند در این خانه به من چه میگذرد با جرثقیل من را از این خانه بیرون میبرند!»
ایشان ضمن بیان اهمیت مراقبه در سیره آیتالله بهجت فرمودند: روزی بعد از درس آقا از اتاق محل درس بیرون رفتند و در هم بسته شد. بعد از رفتن ایشان یکی از افرادی که هم او به آقا علاقه داشت و هم آقا به ایشان، بهعنوان مزاح مطلبی را بیان کرد. بنده بعید میدانم که [با آن فاصله] ایشان آن مطلب را شنیده باشند. دیدیم در باز شد. ایشان برگشتند و با صورتی برافروخته فرمودند: «آنچه من دارم برای رفتن به جهنم کافی است، احتیاج به بار اضافه ندارد!».
این چه مراقبهای است؟! بهجت با این مراقبه بهجت شد!!
آیتالله بهجت برگشتند و با صورتی برافروخته فرمودند: «آنچه من دارم برای رفتن به جهنم کافی است، احتیاج به بار اضافه ندارد!».
این چه مراقبهای است؟! بهجت با این مراقبه بهجت شد.
حجتالاسلام و المسلمین ابوترابی در خاطره دیگری فرمودند: روزی در مسجد فاطمیه خدمت ایشان رسیدم. ایشان از من خواستند دقایقی [برای سخنرانی] مزاحم حضار شوم. به نظرم رسید در عرایضم به نکتهای اشاره کنم که اگر خطا است ایشان تصحیح کنند. [معروف بود که] شاگردان آیتالله قاضی اعلیالله مقامه درباره آیتالله بهجت میفرمودند ایشان قبل از بلوغ اهل مراقبه بودهاند و در طول عمر مبارکشان مرتکب هیچ گناهی نشدهاند. لذا بنده در آن جلسه عرض کردم: عالم بزرگواری که در محضرشان هستیم افتخارشان این نیست که در طول عمر مبارکشان قبل از بلوغ تا امروز هیچ گناهی نکردهاند، افتخارشان این است که در این دوران مراقب بودهاند لحظهای از یاد خدا غافل نباشند.
آیتالله بهجت میفرمودند:« خواب اولیای خدا ساعاتی نیست که از دست رفته باشد».
علامه محمدحسین طهرانی مطلبی در کتاب روح مجرد از مرحوم آقای قوچانی -از شاگردان و وصی آقای قاضی- نقل میکنند: در حجره از آقای بهجت که خواب بود سؤالاتی میکردیم و ایشان در همان خواب جواب میدادند، و وقتی در بیداری از ایشان [درباره آن] سؤال میکردیم عبور میکردند.
حضرت آیتالله بهجت همیشه در محضر خدا بودند. میفرمودند: «مَن أخلَصَ للهَ أربَعینَ صَباحاً جَرتْ یَنابِیعُ الحِکمة مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِه»، خب حالا اگر [ایشان به جای چهل روز،] هشتاد سال اینطور بودهاند چه میشود؟! اصلاً قابل تصور نیست.
آقای ابوترابی با اشاره به دوری ایشان از عجب و غرور فرمودند: انسان [بهطور طبیعی] بهگونهای است که وقتی یک سانتیمتر –آنهم به زعم خود- به خدا نزدیک میشود، فکر میکند صد متر نزدیک شده است، اما آیتالله بهجت در بلندترین قله کمال قرار داشت، و خودش را در قعر دره میدید. روزی به حقیر فرمودند: «بعضی میآیند و از من نصیحت میخواهند، من به آنها میگویم ببینید محمد تقی بهجت چه میکند، شما آن کارها را نکنید. مبادا محمد تقی بهجت شوید!». به نظرم مرادشان بعضی از خواص [و بزرگان] بود که ایشان را اهل نصیحت میدیدند، چون خیلیها را اهل نصیحت نمیدیدند. [گاهی] میفرمودند: «[برخی] درخواست نصیحت میکنند و بعد میگویند التماس دعا». خیلی ناراحت میشدند و میفرمودند «مگر نگفتم چه کن، یعنی چه التماس دعا؟ برو عمل کن.»
روزی به حقیر فرمودند: «بعضی میآیند و از من نصیحت میخواهند، من به آنها میگویم ببینید محمد تقی بهجت چه میکند، شما آن کارها را نکنید. مبادا محمد تقی بهجت شوید!». به نظرم مرادشان بعضی از خواص [و بزرگان] بود که ایشان را اهل نصیحت میدیدند، چون خیلیها را اهل نصیحت نمیدیدند.
ایشان فرمودند: وجود افرادی مثل آیتالله بهجت در مدرسه و مکتب امام صادق علیهالسلام دلیل بر حقانیت این مدرسه و مذهب است. راز رشد و اوج گرفتن امثال ایشان در این است که هیچگاه از وضعیت موجود خود راضی نیستند، و هر لحظه در حال حرکتاند، و هر اندازه که اوج میگیرند سوء ظنشان به نفس بیشتر میشود. آقای بهجت میفرمودند: «انسان حاضر است هر چه دارد بدهد، در برابر یک وعده قطعی که هنگام مرگ یک تار موی ایمان داشته باشد.» یعنی ایشان با آن سرمایه معنوی که برای ما قابل تصور نیست نگران بودند که بی ایمان از دنیا بروند. واقعاً نگران بودند و لذا پرخاش میکند که آنچه دارم برای رفتن به جهنم کافی است. این یعنی انسان تربیت یافته در مدرسه قرآن و عترت. حالا ما با ایشان چقدر فاصله داریم؟!
ایشان در پایان با تأکید بر جایگاه نماز در سیره آن عالم وارسته و اینکه یکی از راههای کم کردن این فاصله توجه به نماز است، فرمودند: ایشان از قبل از بلوغ در کربلا در نماز مکاشفاتی داشتند و فکر میکردند، [این حالات را] همه دارند! حالا نمازهای آخر ایشان چه بوده است خدا میداند. قم چه نمازهایی را از دست داده است؟!