صفحه اصلی

در حال بارگیری...

حکایت

بیانات

مرا به امام رضا علیه‌السلام ببخش!

یکی از علمای اهل خراسان که شجاعت و اُبهتی بسیار داشت، می‌خواست با دختر یکی از تجار ایرانی ازدواج کند، با رفت‌وآمد زیاد و نوشتن نامه، از مرحوم آقا سید محمدکاظم یزدی تقاضای کمک کرد. پس از اصرار زیادِ آن آقا، مرحوم سید که صلاح نمی‌دانست به او چیزی بدهد برای او نوشت: مرا به امام رضا علیه‌السلام ببخش! آن...
بیانات

خداوند توفیق دهد تا بفهمیم از چه راهی به هدف برسیم!

رجالی را دیده‌ایم که اهل علم و عمل بودند و ساده و بی‌آلایش زندگی کردند، و در لباس و مسکن و خوراک زاهد بودند. غصه ما برای این است که مثل آنها نیستیم! بزرگانی از علما بوده‌اند که از سهم امام علیه‌السلام استفاده نمی‌کردند. بعضی هم از افاضل علما و صاحب مصنفات بودند، ولی ملبس به لباس اهل علم نبودند....
بیانات

غذای مکروهی خورده بودم...

طلبه‌ای پس از پایان تحصیلات می‌خواست از حوزه علمیه نجف به ایران مسافرت کند، نزد آقا سید محمدکاظم یزدی رحمه‌الله رفت و از ایشان تقاضای اجازه نقل روایت نمود، چند روز طول کشید. آن شیخ می‌گفت: با خود می‌گفتم من که از سید اجازه اخذ وجوهات نخواسته‌ام که به من اجازه نمی‌دهد، تازه معلوم نیست کسی در ایران سی...
بیانات

تندرستی و اعتدال و تنوع در غذا

اعتدال در غذا برای سلامتی مزاج خیلی مفید است. اگر انسان همیشه به نان‌خوردن عادت داشته باشد، بهتر است گاهی برنج بخورد، و اگر همیشه برنج می‌خورد بهتر است گاهی نان و یا آش بخورد و تنوع در غذا داشته باشد. شخصی دندانش درد می‌کرد، نزد طبیب رفت که آن را بکشد، طبیب گفت: اگر سردرد گرفتی، سرت را هم می‌کشی؟! ا...
بیانات

امروز یک عالم، جای صد عالِمِ صد سال قبل است!

آقایی از اهالی مشکین و اردبیل در زمان رضا پهلوی در نجف بود که در مدرسه بادکوبه‌ای‌ها، اسفار و رسائل تدریس می‌کرد، و در همان زمان‌ها به ایران آمد. بعد از مدتی احوالشان را پرسیدم، گفتند: در یکی از روستاهای اطراف مشکین اردبیل ساکن شده است. خدا می‌داند عالمی که آن‌قدر زحمت کشیده بود، با چه وضعیت سختی در...
بیانات

نسبت به علمای معاصر، خاک بود!

مرحوم آقا رضا همدانی با آن همه مقامات علمیه‌اش می‌گویند: بسیار متواضع بود. از بعضی از شاگردانش شنیدم که می‌گفت: با همه متواضع بود، اما نسبت به علمای هم‌ردیف معاصرش خاک بود! مرحوم آقای شیخ‌الشریعة اصفهانی در تشییع جنازه ایشان فرمود: حالا می‌گویم، افقهِ اهل عصرش بود! یعنی حالا و بعد از فوت که دیگر مان...
بیانات

خیال می‌کنید ما از حال شما مطلع نیستیم؟!

آقایی از مدرسین می‌گفت: هر وقت ابتلا و همّ و حزنی در نجف به من دست می‌داد، غسل و طهارت می‌نمودم و به حرم می‌رفتم. گویا به حضرت امیر علیه‌السلام پناه می‌بردم، و برای ابتلا و همّ و حزن من راه چاره و علاجی مشخص می‌شد! حضرت امیرالمؤمنین و نیز هرکدام از ائمه اطهار علیهم‌السلام نسبت به قاصدین و مجاورین و ...
بیانات

ما به اهل‌بیت علیهم‌السلام محتاجیم، نه آنها به ما

ما خیال می‌کنیم که معصومین علیهم‌السلام به زیارت ما محتاجند. در ایام اربعین، کربلا پر از دسته‌جات شیعیان عراق از طوایف مختلف عرب‌ها و کردها می‌شد که یکی از آنها را در ایام سال نمی‌دیدیم، و در شعرهایشان از خاندان مرتضی علیه‌السلام تجلیل و به آنها اظهار محبت و مودّت می‌کردند. اشخاص و جماعت متعدد از سر...
بیانات

آن‌ها آینده را می‌دیدند و ما از گذشته خبر نداریم!

درباره آقایی که کرامت‌های بسیار از او نقل می‌کردند، گفته‌اند: در مسافرتی وقتی به نزدیک اصفهان رسید، شب بود و هوا تاریک، فرمود: من در این شهر بسترهای فحشا می‌بینم. صبح شد، وارد شهر شدند، فرمود: وقت سحر بساط عیش فلان و فلان را می‌دیدم. تا اینکه داخل شهر رفتند و... آری، آنها آینده را می‌دیدند، ولی ما گ...
بیانات

به حدی مجذوب شدم که نزدیک بود مسلمان شوم!

جوانی نصرانی می‌گوید داخل حُجاج شدم و اعمال آنها را به‌جا آوردم تا اینکه به بقیع رسیدم. تعجب می‌کنم در بقیع با اینکه به ظاهر جز خاک و خرابه چیز دیگری نبود، به‌حدی مجذوب شدم که نزدیک بود مسلمان شوم! آیا ما که مسلمانیم، نباید مجذوب آنها و مشاهد مشرفه‌شان شویم؟! عجایب و غرایب از افراد گرفتار و مبتلا بر...

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها