صفحه اصلی

در حال بارگیری...

نمــاز

«۶۶۱» مرد باید در حال نماز، اگرچه کسی او را نمی‌بیند عورتین خود را بپوشاند. و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

«۶۶۲» زن در موقع نماز، باید تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشاند، حتی اگر کسی او را نبیند، ولی پوشاندن صورت و دست‌ها تا مچ و پاها تا مچ پا لازم نیست، ولی احتیاط در این است که صورت بیش از آنچه شستن آن در موقع وضو واجب است در حال نماز باز نباشد و همچنین کف پا و درون دست نیز باز نباشد. اما برای آنکه یقین کند که مقدار واجب را پوشانده است، باید مقداری از اطراف صورت و قدری پایین‌تر از مچ را هم بپوشاند.

«۶۶۳» موقعی که انسان نماز احتیاط می‌خواند و یا قضای سجده فراموش شده یا تشهد فراموش شده را به‌جا می‌آورد، باید خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

«۶۶۴» اگر انسان عمداً در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است.

«۶۶۵» اگر در بین نماز بفهمد که عورتش پیداست، باید آن را بپوشاند بدون اینکه پوشاندن عورت زیاد طول بکشد، ولی احتیاط در آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند، ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در نماز عورت او پیدا بوده، نمازش صحیح است.

«۶۶۶» انسان می‌تواند در نماز، خود را به علف و برگ درختان بپوشاند، ولی احتیاط در آن است موقعی خود را با اینها بپوشاند که چیز دیگری نداشته باشد.

«۶۶۷» اگر غیر از گِل هیچ چیز ندارد که در نماز خود را بپوشاند واجب نیست خود را با گِل بپوشاند ولی بنابر احتیاط برای اینکه رکوع و سجود به‌جا آورد خود را با گِل بپوشاند با عدم مشقّت.

«۶۶۸» تهیه ساتر برای نماز واجب است، اگرچه به خریدن باشد و یا اجاره‌ای که مضرّ به حالش نباشد؛ و اگر مضر به حالش باشد یا موجب خواری و تحمّل منّت باشد لازم نیست؛ و احوط تأخیر نماز است تا آخر وقت برای تهیه ساتر، مگر آنکه از تهیه آن تا آخر وقت مأیوس باشد.

«۶۶۹» کسی که می‌خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف هم نداشته باشد و احتمال ندهد که تا آخر وقت چیزی پیدا کند که خود را با آن بپوشاند، در صورتی که نامحرم او را می‌بیند باید نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر کسی او را نمی‌بیند، ایستاده نماز بخواند و جلوی خود را با دست بپوشاند و اگر در رکوع و سجود بیشتر عورت او دیده شود می‌تواند رکوع و سجود را در حال قیام با اشاره انجام دهد و برای سجود سر را قدری پایین‌تر آورد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3813 | پیوند ثابت

«۷۷۹» انسان باید نماز را به نیّت قُربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم به‌جا آورد و لازم نیست نیّت را از قلب خود بگذراند یا مثلاً به زبان بگوید که «چهار رکعت نماز ظهر می‌خوانم قُربةًالی‌اللّه»، بلکه همین‌قدر که انگیزۀ انسان از این کار، نماز خواندن برای خدا باشد در تحقّق نیّت کافی است. ولی بهتر و افضل این است که نیّت نماز را از قلب خود بگذراند، مگر اینکه نزدیک به حدّ وسوسه برسد.

«۷۸۰» اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت کند که چهار رکعت نماز می‌خوانم و معین نکند ظهر است یا عصر و تصمیم هیچ کدام از این دو را نداشته باشد، نماز او باطل است. و نیز کسی که مثلاً قضای نماز ظهر بر او واجب است، اگر در وقت نماز ظهر بخواهد نماز قضا یا نماز ظهر را بخواند، باید نمازی را که می‌خواند، در نیت معین کند؛ بنابر احوط.

«٧٨١» انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد، پس اگر در بین نماز به‌طوری غافل شود که اگر بپرسند چه می‌کنی؟ نداند چه بگوید، نمازش باطل است.

«٧٨٢» انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس کسی که ریا کند، یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش بنابر احوط باطل است، خواه فقط برای مردم باشد، یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.

«٧٨٣» اگر قسمتی از نماز را هم برای غیر خدا به‌جا آورد، نماز باطل است، چه آن قسمت، واجب باشد، مثل حمد و سوره و چه مستحب باشد، مانند قنوت، و چه از افعال نماز باشد یا از قبیل دعا و ذکر باشد، مگر اینکه از چیزهایی باشد که شرط صحیح بودن نماز است، ولی قصد قربت در انجام آن لازم نیست، مثل پوشاندن عورت.

«٧٨۴» اگر کسی مثلاً خواست نماز ظهر بخواند، ولی موقع شروع در نماز اشتباهاً به جای لفظ ظهر لفظ عصر به زبان او آمد یا اینکه در قلبش به جای ظهر مثلاً عصر اشتباهاً خطور کرد، ولی انگیزه او از این عمل نماز ظهر بود، مانعی ندارد و نماز او صحیح است.

«٧٨۵» عدول نیت از نافله به فریضه و بالعکس جایز نیست و در صورت عدول در مورد اول، نماز نه نافله حساب می‌شود و نه فریضه، ولی در مورد دوّم بعضی از موارد استثنا شده است، چنانچه در مسائل نماز جماعت خواهد آمد.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3829 | پیوند ثابت

شک‌های نماز ٢٣ قسم است: هشت قسم آن شک‌هایی است که نماز را باطل می‌کند و به شش قسم آن نباید اعتنا کرد و نُه قسم دیگر آن صحیح است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3845 | پیوند ثابت

مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط، شکسته به‌جا آورد؛ یعنی دو رکعت بخواند:

١ـ آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد؛

٢ـ از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛

٣ـ در بین راه از قصد خود برنگردد؛

۴ـ قبل از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود یا جایی که می‌خواهد ده روز یا بیشتر در آنجا بماند نگذرد؛

۵ـ برای کار حرام سفر نکند؛

۶ـ از صحرانشین‌هایی نباشد که در بیابان‌ها گردش می‌کنند؛

٧ـ شغل او مسافرت نباشد؛

٨ـ از شهر خارج شده به حد ترخُّص برسد.

تفصیل شروط ذکر شده در مسائل بعدی بیان می‌شود.

شرط اول: آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد.

«١٠٣٢» کسی که مجموع مسافت رفت و برگشت او هشت فرسخ است، و بخواهد همان روز که رفته است برگردد، باید نماز را شکسته بخواند. و همچنین اگر رفت و برگشت در شب یا در روز و شب باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٣٣» اگر مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ باشد، ولی همان روز که رفته نمی‌خواهد برگردد، باید نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید، و اگر رفت و برگشت به‌تنهایی هشت فرسخ یا بیشتر باشد، و در بین راه و مقصد، قصد ماندن ده روز نکرده باشد، باید نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید.

«١٠٣۴» اگر علم یا اطمینان داشته باشد و یا دو نفر عادل بگویند که سفر او هشت فرسخ است، باید ترتیب اثر بدهد و نماز را شکسته بخواند، بلکه کافی بودن مطلق گمان، اگرچه اطمینان نداشته باشد، خالی از وجه نیست، و اگر برای او سؤال کردن مشکل نیست و حرج ندارد باید بنابر احتیاط سؤال کند.

«١٠٣۵» اگر دو نفر عادل بگویند سفر هشت فرسخ است و دو نفر عادل دیگر بگویند نیست، بنابر احوط باید قول دوم را بگیرد و نماز را تمام بخواند و اگر شکسته خوانده اعاده کند، حتی اگر بعداً هم معلوم شود که هشت فرسخ بوده، مگر اینکه نماز اول را با قصد قربت خوانده باشد که در این صورت همان نماز کافی است.

«١٠٣۶» کسی که یقین دارد سفرش هشت فرسخ نیست، یا شک دارد که هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد که سفر او هشت فرسخ بوده، اگرچه کمی از راه باقی باشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده دوباره شکسته به‌جا آورد.

«١٠٣٧» اگر طفل ممیزی که قصد سفر دارد در بین راه بالغ شود، در صورتی که مجموع حرکت از ابتدای سفر هشت فرسخ باشد، واجب است از زمان بلوغ نماز را شکسته بخواند.

«١٠٣٨» اگر دو همسفر یکی معتقد به مقدار مسافت شرعی، یعنی هشت فرسخ است و دیگری معتقد است که هشت فرسخ نیست، باید هر کدام به وظیفه خود عمل کند و بنابر احتیاط واجب هیچ کدام به دیگری اقتدا نکند.

«١٠٣٩» اگر بین دو محلی که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت‌وآمد کند به‌نحوی که به حدّ ترخّص برگردد، اگرچه روی هم رفته هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴٠» اگر محلی دو راه داشته باشد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهی که هشت فرسخ است، به آنجا برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر از راه دیگر بدون قصد برگشت برود، باید تمام بخواند.

«١٠۴١» اگر شهر دیوار دارد، باید ابتدای مسافت را از دیوار شهر حساب کند، و اگر دیوار ندارد، باید از خانه‌های آخر شهر حساب نماید.

شرط دوم: از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگر به جایی که کمتر از هشت فرسخ است مسافرت کند و بعد از رسیدن به آنجا قصد کند جایی برود که با مقداری که آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا چهار فرسخ برود و به وطنش یا به جایی که می‌خواهد ده روز بماند برگردد باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٢» کسی که نمی‌داند سفرش چند فرسخ است، مثلاً برای پیدا کردن گمشده‌ای مسافرت می‌کند و نمی‌داند که چه مقدار باید برود تا آن را پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند، ولی در برگشتن، چنانچه تا وطنش یا جایی که می‌خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند، و نیز اگر در بین رفتن مثلاً قصد کند که چهار فرسخ برود و برگردد، چنانچه رفت و برگشت هشت فرسخ شود، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٣» مسافر در صورتی باید نماز را شکسته بخواند که تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسی که از شهر بیرون می‌رود و مثلاً قصدش این است که اگر رفیق پیدا کند، سفر هشت فرسخی برود، چنانچه اطمینان دارد که رفیق پیدا می‌کند، باید نماز را شکسته بخواند و اگر اطمینان ندارد باید تمام بخواند و احتمال دارد که مطلق گمان کافی باشد.

«١٠۴۴» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، مانند نوکری که با آقای خود مسافرت می‌کند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴۵» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر بداند یا گمان داشته باشد، بلکه اگر احتمال نیز بدهد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می‌شود و برمی‌گردد، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴۶» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر نداند که آن دیگری قصد هشت فرسخ را دارد یا نه، بنابر احوط باید تحقیق کند و اگر تحقیق ممکن نیست، باید نماز را تمام بخواند، و اگر معلوم شد که از اول قصد هشت فرسخ را داشته بنابر اظهر باید نماز را شکسته بخواند، و احوط جمع بین شکسته و تمام است، مگر اینکه مسافت باقیمانده هشت فرسخ باشد که در این صورت باید شکسته بخواند.

شرط سوم: در بین راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، یا مردّد شود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴٧» اگر برای رفتن به محلی حرکت کند و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای دیگری برود، چنانچه از محل اولی که حرکت کرده تا جایی که می‌خواهد برود، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٨» اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه، و در موقعی که مردّد است راه نرود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٩» اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه، و در موقعی که مردّد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد که هشت فرسخ دیگر برود یا چهار فرسخ رفته و برگردد و یا اینکه تصمیم بگیرد بقیه راه را برود و باقیمانده سفر او هشت فرسخ باشد یا چهار فرسخ باشد، ولی بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۵٠» اگر در حال سفر بعد از گذشتن از حدّ ترخص مانعی برای مسافرت پیش بیاید، تا وقتی که تصمیم او بر سفر باقی است و مشروط به تحقق امر دیگر نیست، باید نماز را شکسته بخواند، ولی اگر از تصمیم سفر برگردد و یا بخواهد در همان مکان ده روز بماند باید نماز را تمام بخواند.

شرط چهارم: قبل از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود نگذرد، یا نخواهد ده روز یا بیشتر در جایی بماند، پس کسی که می‌خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۵١» کسی که نمی‌داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش می‌گذرد یا نه، یا ده روز در محلی می‌ماند یا نه، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۵٢» کسی که می‌خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند، و نیز کسی که مردّد است که از وطنش بگذرد یا ده روز در محلی بماند، اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر باقیمانده راهش هشت فرسخ باشد، یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط پنجم: برای کار حرام سفر نکند، و اگر برای کار حرامی مانند دزدی سفر کند، باید نماز را تمام بخواند، و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آنکه برای او ضرر داشته باشد، یا زن بدون اجازه شوهر و فرزند با وجود نهی پدر و مادر سفری بروند که بر آنان واجب نباشد، ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخوانند.

«١٠۵٣» کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام هم سفر نمی‌کند، اگرچه در سفر، معصیتی انجام دهد، مثلاً ـ نعوذباللّه ـ غیبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر مقصود از سفر هم طاعت و هم معصیت باشد اگر هر دو قصد مستقل باشد باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر مقصود اصلی طاعت است و معصیت مقصود فرعی و تبعی است، نماز را شکسته می‌خواند.

«١٠۵۴» اگر مخصوصاً برای آنکه کار واجبی را ترک کند، مسافرت نماید نمازش تمام است، پس کسی که بدهکار است، اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبکار هم مطالبه کند، چنانچه در سفر نتواند بدهی خود را بدهد و مخصوصاً برای فرار از دادن بدهی مسافرت نماید، باید نماز را تمام بخواند. ولی مسافرت برای ترک روزه، حرام نیست.

«١٠۵۵» اگر سفر او سفر حرام نباشد، ولی حیوان سواری یا مرکب دیگری که سوار است غصبی باشد، و یا اینکه در زمین غصبی سفر می‌کند، بنابر اظهر نمازش تمام است.

«١٠۵۶» کسی که با ظالم مسافرت می‌کند اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظالم باشد، باید نماز را تمام بخواند، و اگر ناچار باشد یا مثلاً برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت کند، نمازش شکسته است.

«١٠۵٧» اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت کند، حرام نیست و باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۵٨» اگر برای لهو و خوش‌گذرانی به شکار رود نمازش تمام است و چنانچه برای تهیه معاش به شکار رود، نمازش شکسته است و اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود، پس اگر از کسانی می‌شود که شغلشان در مسافرت کردن است، نمازش تمام است و روزه می‌گیرد، وگرنه احتیاط واجب در جمع بین شکسته و تمام است، ولی روزه را افطار می‌کند.

«١٠۵٩» کسی که سفرش برای معصیت است، اگر در بین راه توبه کرده، در صورتی که باقیمانده سفر به اندازه مسافت شرعی باشد، نمازش شکسته است و اگر توبه نکرده و پس از ارتکاب معصیت و یا بدون آن برگشت در صورتی که بقیه سفر به اندازه مسافت شرعی باشد، بنابر اظهر نماز را شکسته می‌خواند.

«١٠۶٠» اگر قسمتی از سفر برای کار حرام و قسمتی دیگر برای کار غیر حرام باشد آن قسمت سفر که برای غیر حرام است ملاک شروع مسافت شرعی برای شکسته بودن نماز است.

شرط ششم: از صحرانشین‌هایی نباشد که در بیابان‌ها گردش می‌کنند و هر جا آب و خوراک برای خود و حیواناتشان پیدا کنند می‌مانند و بعد از چندی به جای دیگر می‌روند. و صحرانشین‌ها در این مسافرت‌ها باید نماز را تمام بخوانند.

شرط هفتم: شغل او مسافرت نباشد، بنابر این شتردار و راننده و چوبدار و کشتیبان و مانند اینها، اگرچه برای بردن اثاثیه منزل خود مسافرت کنند، نمازشان تمام است.

«١٠۶١» کسی که شغلش مسافرت است اگر برای کار دیگری، مثلاً برای زیارت یا حج مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند، ولی اگر مثلاً راننده، عده‌ای را برای زیارت با اتومبیل خود ببرد و در ضمن خودش هم زیارت کند، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۶٢» مسافرت‌هایی که همیشه لازمه شغل انسان است، مثل سفر برای پیدا کردن منزل قبل از حرکت کاروان، مانند همان شغل است، به‌خلاف مسافرت‌های اتفاقی که نماز در آن شکسته است.

«١٠۶٣» کسی که در مقداری از سال شغلش مسافرت است، مثل راننده‌ای که فقط در تابستان یا زمستان اتومبیل خود را کرایه می‌دهد، در سفری که مشغول به کارش است، اگر به او راننده گفته می‌شود، باید نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.

«١٠۶۴» در کثیرالسفر لازم نیست که انسان سفرهای متعدد داشته باشد، بلکه یک سفر طولانی که بیشتر سال را فرا گیرد مثل سفرهای متعدد است؛ پس همین که بگویند فلانی راننده است و یا شغلش سفر است، اگرچه در یک سفر طولانی و بدون تکرار و تعدّد باشد کافی است.

«١٠۶۵» راننده و دوره‌گردی که در دو سه فرسخی شهر رفت‌وآمد می‌کند، چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخی برود، ولی این سفر جزء شغل او باشد، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۶۶» کسی که شغلش مسافرت است، اگر در وطن یا غیر وطن خود ده روز بماند، در سفر اولی که بعد از ده روز می‌رود، مانند سفر اولی است که این شغل را در ابتدا شروع کرده بود و بنابراین تا زمانی که این سفر، عرفاً شغل او حساب نمی‌شود، باید نماز را شکسته بخواند. بلی ماندن ده روز متصل در غیر وطن، باید با قصد اقامه باشد، ولی در وطن اگرچه بدون قصد هم باشد، همین حکم را دارد.

«١٠۶٧» کسی که در شهرها سیاحت می‌کند و برای خود وطنی اختیار نکرده، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۶٨» کسی که شغلش مسافرت نیست، اگر مثلاً در شهری یا در دهی جنسی دارد که برای حمل آن مسافرت‌های پی‌درپی می‌کند، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط هشتم: به حد ترخُّص برسد، یعنی از وطنش یا جایی که قصد کرده ده روز در آنجا بماند، به‌قدری دور شود که دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، ولی باید در هوا غبار یا چیز دیگری نباشد که از دیدن دیوارو شنیدن اذان جلوگیری کند، و لازم نیست به‌قدری دور شود که مناره‌ها و گنبدها را نبیند، یا دیوارها هیچ پیدا نباشد، بلکه همین‌قدر که دیوارها کاملاً معلوم نباشد، کافی است.

«١٠۶٩» کسی که به سفر می‌رود اگر به جایی برسد که اذان را نشنود، ولی دیوار شهر را ببیند، یا دیوارها را نبیند و صدای اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند.

«١٠٧٠» اگر کسی بدون قصد سفر تا حد ترخّص رفته و از آنجا قصد سفر کرده، همین که از آن محل شروع به حرکت کرد، به‌طوری که عرفاً بگویند سفرش را آغاز کرده، باید نمازش را شکسته بخواند و در این صورت دیگر خروج از حد ترخصِ آن محل اعتباری ندارد و ابتدای مسافت شرعی را هم باید از همانجا  حساب کرد؛ و همچنین اگر درجایی بود که نه وطن او بود و نه قصد ماندن ده روز را در آنجا داشت و نه سی‌ویک روز به‌طور تردید در آنجا مانده بود و در عین حال نمازش در آن شهر یا محل تمام بود، مثل اینکه به دنبال گمشده‌ای، بدون قصد سفر به آنجا رسیده بود و از آنجا قصد سفر کرد، خروج از حد ترخّصِ آن محل اعتباری ندارد و همین که مسافت شرعی را عرفاً شروع کرد، نمازش را شکسته می‌خواند.

«١٠٧١» اگر مسافر به اجبار یا به اختیار خود بدون اینکه از قصد سفر برگردد، به کمتر از حد ترخص برگشت، نمازش در آنجا تمام است، ولی اگر برگشتن او به کمتر از حدّ ترخص نبود نماز شکسته است، مگر آنکه از قصد سفر برگردد.

«١٠٧٢» مسافری که به وطن خود برمی‌گردد، برای اینکه نماز را تمام بخواند بنابر احتیاط باید هم دیوار وطن را ببیند و هم اذان آنجا را بشنود، اگرچه اظهر کفایت شنیدن اذان است. ولی مسافری که می‌خواهد ده روز در محلی بماند، اگر به جایی برسد که دیوار آن محل را ببیند و صدای اذانش را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند.

«١٠٧٣» هرگاه شهری در بلندی باشد که از دور دیده شود، یا به‌قدری گود باشد که اگر انسان کمی دور شود دیوار آن را نبیند، کسی که از آن شهر مسافرت می‌کند، وقتی به اندازه‌ای دور شود که اگر آن شهر در زمین هموار بود، دیوارش از آنجا دیده نمی‌شد، باید نماز خود را شکسته بخواند، و نیز اگر پَستی و بلندی خانه‌ها بیشتر از معمول باشد، باید ملاحظه معمول را بنماید.

«١٠٧۴» در شهرهای بزرگی، مثل تهران، همین که عرفاً صدق کند کسی که در آن شهر زندگی می‌کند، به‌راحتی می‌تواند در نواحی مختلف شهر رفت‌وآمد کند بدون اینکه عرف او را مسافر حساب کند، بنابر اظهر آن شهر حکم شهرهای دیگر را دارد.

«١٠٧۵» اگر از محلی مسافرت کند که خانه و دیوار ندارد، وقتی به جایی برسد که اگر آن محل دیوار داشت از آنجا دیده نمی‌شد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٧۶» اگر به‌قدری دور شود که اذان خانه‌ها را نشنود، ولی اذان شهر را که معمولاً در جای بلند می‌گویند بشنود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٧٧» اگر به جایی برسد که اذان شهر را که معمولاً در جای بلند می‌گویند نشنود، ولی اذانی را که در جای خیلی بلند می‌گویند بشنود، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٧٨» اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان، غیر معمول باشد، در محلی باید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسط دیوار خانه‌ها را نبیند و گوش متوسط صدای اذان معمولی را نشنود.

«١٠٧٩» مسافری که در سفر از وطن خود عبور می‌کند، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٨٠» مسافری که در بین مسافرت به وطنش رسیده، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا چهار فرسخ برود و برگردد، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٨١» محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد، پس وطن انسان بنابر اقوی جایی است که عرفاً آنجا را وطن شخص بدانند و لازم نیست در آنجا ملکی داشته باشد و یا اینکه شش ماه آنجا زندگی کرده باشد، بلکه همین‌قدر که عرفاً آنجا وطن او به حساب بیاید کافی است.

«١٠٨٢» کسی که در دو محل زندگی می‌کند، مثلاً شش ماه در شهری و شش ماه دیگر در شهری دیگر می‌ماند، هر دو وطن اوست؛ و نیز اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار کرده باشد، همه آنها وطن او حساب می‌شود. و زن در صورتی که زندگیش در این‌گونه وطن به همراه شوهرش است در مسئله وطن تابع شوهر خواهد بود. و در صورتی که فاصله بین دو وطن به اندازه مسافت شرعی باشد، نمازش در آن فاصله شکسته است و در غیر این صورت نمازش تمام است.

«١٠٨٣» غیر از وطن اصلی و وطن غیر اصلی که ذکر شد در جاهای دیگر اگر قصد اقامت ده روز نکند، نمازش شکسته است، ولی اگر جایی وطن او بوده و در آنجا شش ماه به قصد وطن بودن مانده است و ملک هم داشته و حالا اعراض کرده است، احتیاط کردن در جمع بین نماز قصر و تمام و همچنین گرفتن روزه و قضای آن خوب است، و همین احتیاط جاری است اگر در جایی شش ماه بدون قصد وطن بودن بماند و ملکی داشته باشد.

«١٠٨۴» اگر به جایی برسد که وطن او بوده و از آنجا صرف نظر کرده، نباید نماز را تمام بخواند، مگر اینکه قبلاً شش ماه با داشتن ملک در آنجا مانده باشد که خوب است احتیاط مسئله قبلی رعایت شود، اگرچه وطن دیگر هم برای خود اختیار نکرده باشد.

«١٠٨۵» مسافری که قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلی بماند، یا می‌داند که بدون اختیار ده روز در محلی می‌ماند، در آن محل باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٨۶» مسافری که می‌خواهد ده روز در محلی بماند، لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد، و همین که قصد کند از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم بماند، باید نماز را تمام بخواند، و همچنین اگر مثلاً قصدش این باشد که از ظهر روز اول تا ظهر روز یازدهم بماند، باید نماز را تمام بخواند، و احوط این است که جبران کمبود را از شب یازدهم حساب نکند.

«١٠٨٧» مسافری که می‌خواهد ده روز در محلی بماند، اگر از اول قصد داشته باشد که در بین ده روز به اطراف آنجا برود، چنانچه جایی که می‌خواهد برود از مقدار ترخص دورتر نباشد، باید در همه ده روز نماز را تمام بخواند، و اگر از مقدار ترخص دورتر باشد، ولی کمتر از مقدار مسافت، یعنی چهار فرسخ شرعی باشد، چنانچه قسمت عمده روز را در محل اقامت باشد کافی است و نمازش تمام است و عرفاً صدق اقامت ده روز در آنجا می‌کند.

«١٠٨٨» مسافری که تصمیم ندارد ده روز در جایی بماند، مثلاً قصدش این است که اگر رفیقش بیاید یا منزل خوبی پیدا کند، ده روز بماند، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٨٩» اگر مسافر قصد کند ده روز در محلی بماند، چنانچه پیش از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن منصرف شود، یا مردّد شود که در آنجا بماند یا به جای دیگر برود،باید نماز را شکسته بخواند، و اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن منصرف شود یا مردّد شود، تا وقتی در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند. و بنابر اظهر چه این نماز چهار رکعتی را به‌طور ادا خوانده باشد یا قضای یک نماز چهار رکعتی باشد که در همان محل از او فوت شده باشد؛ ولی فقط گذشتن وقت نماز چهار رکعتی کافی نیست، مثل اینکه در تمام وقت حائض یا بی‌هوش یا در حال جنون باشد، و اگر قبل از قضای نمازش از نیت عدول کرده، باید نمازش را شکسته بخواند.

«١٠٩٠» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر روزه بگیرد و بعدازظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه یک نماز چهار رکعتی خوانده باشد، روزه‌اش صحیح است و تا وقتی در آنجا هست باید نمازهای خود را تمام بخواند و اگر یک نماز چهار رکعتی نخوانده باشد، روزه آن روزش صحیح است، اما نمازهای خود را باید شکسته بخواند و روزهای بعد هم نمی‌تواند روزه بگیرد.

«١٠٩١» اگر مسافر به نیت اینکه نماز را شکسته بخواند، مشغول نماز شود و در بین نماز تصمیم بگیرد که ده روز یا بیشتر بماند، باید نماز را چهار رکعتی تمام نماید. و اگر بعد از سلام نماز از نیت خود برگشت، بنابر اظهر این برگشت از نیت بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی تأثیری ندارد، و بقیه نمازهایش نیز تمام است.

«١٠٩٢» مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر در بین نماز چهار رکعتی از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول رکعت سوم نشده،باید نماز را دو رکعتی تمام نماید و بقیه نمازهای خود را شکسته بخواند. و اگر داخل رکوع رکعت سوم شده و قبل از سلام نماز از قصد اقامت منصرف شود، احتیاط در تمام کردن آن نماز و اعاده آن به‌صورت شکسته است و در بقیه مدتی که در آنجا می‌ماند، بنابر احتیاط نمازها را هم شکسته و هم تمام می‌خواند.

«١٠٩٣» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتی مسافرت نکرده باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.

«١٠٩۴» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، باید روزه واجب را بگیرد و می‌تواند روزه مستحبی هم بگیرد و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.

«١٠٩۵» مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود و به محل اقامت خود برگردد، تا وقتی که سفر شرعی جدیدی را آغاز نکرده، باید نماز را تمام بخواند. حتی اگر طوری خارج شود که به اقامه او صدمه بزند، مثل اینکه یک روز آنجا بماند، تا وقتی که قصد سفر جدید شرعی نکرده، نماز تمام است.

«١٠٩۶» مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جای دیگری که کمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند، باید در رفتن و در جایی که قصد ماندن ده روز کرده، نمازهای خود را تمام بخواند، ولی اگر جایی که می‌خواهد برود، هشت فرسخ یا بیشتر باشد باید موقع رفتن نمازهای خود را شکسته بخواند و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز کرد نمازش را تمام بخواند.

«١٠٩٧» مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردّد باشد که به محل اولش برگردد یا نه، یا به کلی از برگشتن به آنجا غافل باشد، یا بخواهد برگردد، ولی مردّد باشد که ده روز در آنجا بماند یا نه، یا آنکه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد، باید در طول مدتی که می‌رود و برمی‌گردد و بعد از برگشتن، نمازهای خود را تمام بخواند.

«١٠٩٨» اگر به خیال اینکه رفقایش می‌خواهند ده روز در محلی بمانند، قصد کند که ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بفهمد که آنها قصد نکرده‌اند، اگرچه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتی که در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠٩٩» اگر مسافر بعد از رسیدن به هشت فرسخ، سی روز در محلی بماند و در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سی روز، اگر چه مقدار کمی در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند.

«١١٠٠» مسافری که می‌خواهد نُه روز یا کمتر در محلی بماند، اگر بعد از آنکه نُه روز یا کمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نُه روز دیگر یا کمتر بماند، و همین‌طور تا سی روز، روز سی‌ویکم باید نماز را تمام بخواند.

«١١٠١» مسافری که سی روز مردّد بوده، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که سی روز در یک جا بماند، پس اگر مقداری از آن را در جایی و مقداری را در جای دیگر بماند، بعد از سی روز هم باید نماز را شکسته بخواند، مگر اینکه قسمت عمده روز را در جایی بماند و بقیه روز را در جای دیگری که کمتر از چهار فرسخ شرعی است، به‌طوری‌که عرفاً صدق کند سی روز یک جا مانده است، که در این صورت بعد از سی روز مثل محل اقامت، نماز را در آنجا تمام می‌خواند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3861 | پیوند ثابت

لباس نمازگزار شش شرط دارد:

١ـ آنکه پاک باشد؛

٢ـ آنکه مباح باشد؛

٣ـ آنکه از اجزای مردار نباشد؛

۴ـ آنکه از اجزای حیوان حرام‌گوشت نباشد؛

۵و۶ـ آنکه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابریشم خالص و طلاباف نباشد.
 و تفصیل اینها در مسائل آینده گفته می‌شود.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3814 | پیوند ثابت

«٧٨۶» قیام در موقع گفتن تکبیرةالاحرام بنابر ظاهر و قیام پیش از رکوع که آن را قیام متصل به رکوع می‌گویند، رکن است. ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از رکوع رکن نیست و اگر کسی آن را از روی فراموشی ترک کند، نمازش صحیح است.

«٧٨٧» اگر رکوع را فراموش کند و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید که رکوع نکرده، باید اول بایستد و سپس به رکوع رود و اگر بدون اینکه بایستد، به حال خمیدگی به رکوع برگردد، چون قیام متصل به رکوع را به‌جا نیاورده، نماز او باطل است.

«٧٨٨» موقعی که ایستاده، باید بدن را عمداً حرکت ندهد و به طرفی خم نشود و به جایی تکیه نکند، ولی اگر از روی ناچاری باشد، یا در خم شدن برای رکوع پاها را حرکت دهد اشکال ندارد.

«٧٨٩» اگر موقعی که ایستاده، از روی فراموشی بدن را حرکت دهد، یا به طرفی خم شود، یا به جایی تکیه کند، اشکال ندارد، ولی در قیامِ موقعِ گفتن تکبیرةالاحرام و قیام متصل به رکوع اگر از روی فراموشی هم باشد، بنابر احتیاط واجب، باید نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

«٧٩٠» احتیاط واجب آن است که در موقع ایستادن، هر دو پا روی زمین باشد، ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هر دو پا باشد و اگر روی یک پا هم باشد اشکال ندارد. و اگر ایستادن صدق کرد و از روی فراموشی روی یک پا قرار گرفت، نمازش باطل نیست، گرچه محل احتیاط است.

«٧٩١» کسی که می‌تواند درست بایستد لازم است پاها را طوری گشاد نگذارد که به حال ایستادن معمولی نباشد، ولی اگر بگویند ایستاده است و یا از روی فراموشی پاها را بیش از متعارف باز کرد، نمازش باطل نمی‌شود، گرچه محل احتیاط است.

«٧٩٢» حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد و سایر حالات اشکال ندارد.

«٧٩٣» اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود، باید بنشیند و اگر از نشستن هم به همه اقسامش عاجز شود، باید بخوابد، ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند.

«٧٩۴» انسان تا می‌تواند ایستاده نماز بخواند، نباید بنشیند مثلاً کسی که در موقع ایستادن بدنش حرکت می‌کند، یا مجبور است به چیزی تکیه دهد، یا بدنش را کج کند، یا خم شود، یا پاها را بیشتر از معمول گشاد بگذارد، باید به هر طوری که می‌تواند ایستاده نماز بخواند، ولی اگر به هیچ صورتی نتواند بایستد، باید راست بنشیند و نشسته نماز بخواند.

«٧٩۵» اگر کسی نمی‌تواند هم بایستد و هم رکوع و سجود را انجام دهد، بلکه یا باید بایستد و برای رکوع و سجود اشاره کند و یا بنشیند و رکوع و سجود را بدون اشاره انجام دهد، بنابر اظهر باید صورت اول را اختیار کند.

«٧٩۶» انسان تا می‌تواند بنشیند نباید خوابیده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشیند، باید هر طور که می‌تواند بنشیند و اگر به هیچ صورتی نمی‌تواند بنشیند، باید به پهلوی راست بخوابد، و اگر نمی‌تواند، بنابر احوط به پهلوی چپ بخوابد؛ و اگر آن هم ممکن نیست، به پشت بخوابد به‌طوری‌که کف پاهای او رو به قبله باشد و اگر آن هم ممکن نیست به هرصورتی که ممکن است نماز بخواند، ولی تا حدّ امکان طوری باشد که نزدیک‌تر به نماز کسی که به‌طور عادی ایستاده نماز می‌خواند باشد، وگرنه باید نزدیک‌تر به نماز کسی که ایستاده نمی‌خواند، با رعایت مراتبی که گفته شد باشد.

«٧٩٧» کسی که نشسته نماز می‌خواند، اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد، و رکوع را ایستاده به‌جا آورد، باید بایستد و از حال ایستاده به رکوع رود و اگر نتواند، باید رکوع را هم نشسته به‌جا آورد.

«٧٩٨» کسی که نشسته نماز می‌خواند اگر در بین نماز بتواند بایستد، باید مقداری را که می‌تواند، ایستاده بخواند، ولی تا بدنش آرام نگرفته، باید چیزی نخواند.

«٧٩٩» کسی که خوابیده نماز می‌خواند، اگر در بین نماز بتواند بنشیند، باید مقداری را که می‌تواند، نشسته بخواند؛ و نیز اگر می‌تواند بایستد، باید مقداری را که می‌تواند، ایستاده بخواند، ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند.

«٨٠٠» کسی که می‌تواند بایستد، اگر بترسد که به‌سبب ایستادن مریض شود یا ضرری به او برسد، می‌تواند نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن هم بترسد، می‌تواند خوابیده نماز بخواند.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3830 | پیوند ثابت

شک‌هایی که نماز را باطل می‌کند از این قرار است:

١ـ شک در شماره رکعت‌های نماز دو رکعتی، مثل نماز صبح و نماز مسافر؛ ولی شک در نماز مستحب دو رکعتی و بعضی از نمازهای احتیاط نماز را باطل نمی‌کند.

٢ـ شک در شماره رکعت‌های نماز سه رکعتی.

٣ـ اگر در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر.

۴ـ اگر در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم، شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر، که در این صورت نمازش باطل است و باید اعاده کند، و بهتر آن است که عمل به حکم شک کرده و نماز را اعاده نماید.

۵ـ شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج.

۶ـ شک بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش.

٧ـ شک در رکعت‌های نماز، که نداند چند رکعت خوانده است.

٨ـ شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش، چه پیش از تمام شدن سجده دوم باشد و چه بعد از آن.

«٩۵٣» اگر یکی از شک‌های باطل‌کننده برای انسان پیش آید، بنابر احوط نمی‌تواند نماز را به‌هم بزند، بلکه باید ابتدا قدری فکر کند تا علم یا گمان به یک طرف پیدا کند، ولی اگر بعد از فکر کردن هم شک او از بین نرود به‌هم زدن نماز بنابر اظهر مانعی ندارد، و لازم نیست آن‌قدر صبر کند تا خود از حالت نمازگزار بیرون رود.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3846 | پیوند ثابت

«١١٠٢» مسافر می‌تواند در مسجدالحرام و مسجد النّبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند، و احتیاط در این است که نماز را شکسته بخواند. ولی اگر بخواهد در جایی که اول جزء این مساجـد نبوده و بعد به آنهـا اضافه شده نماز بخواند، احتیاط واجب آن است که شکسته بخواند، و نیز مسافر می‌تواند در حرم اصلی حضرت سید الشهداء علیه السلام نماز را تمام بخواند، ولی اگر در این چهار مکان نماز او قضا شد، بنابر احتیاط واجب به‌طور شکسته قضا نماید، اگرچه در همان مکان باشد.

«١١٠٣» کسی که می‌داند مسافر است و باید نماز را شکسته بخواند، اگر در غیر چهار مکانی که در مسئله پیش گفته شد عمداً تمام بخواند، نمازش باطل است.

«١١٠۴» مسافری که نمی‌داند باید نماز را شکسته بخواند، اگر تمام بخواند و قصد قربت در نماز داشته باشد نمازش صحیح است.

«١١٠۵» مسافری که می‌داند باید نماز را شکسته بخواند اگر بعضی از خصوصیات آن را نداند، مثلاً نداند که در سفر هشت فرسخی باید شکسته بخواند، چنانچه تمام بخواند، در صورتی که وقت باقی است باید بنابر احوط نماز را شکسته بخواند و اگر وقت گذشته به‌طور شکسته قضا نماید.

«١١٠۶» مسافری که می‌داند باید نماز را شکسته بخواند، اگر به گمان اینکه سفر او کمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند، وقتی بفهمد که سفرش هشت فرسخ بوده، نمازی را که تمام خوانده، بنابر احتیاط واجب باید دوباره شکسته بخواند و اگر وقت هم گذشته، قضا نماید.

«١١٠٧» اگر فراموش کند که مسافر است و نماز را تمام بخواند، چنانچه در وقت یادش بیاید، باید شکسته به‌جا آورد، ولی اگر بعد از وقت یادش بیاید، قضای آن نماز بر او واجب نیست.

«١١٠٨» اگر از روی فراموشی نماز را شکسته بخواند با اینکه نمی‌دانست سفرش به اندازه مسافت شرعی هست یا نه، یا اینکه می‌دانست به اندازه مسافت نیست، ولی بعد معلوم شد که به اندازه مسافت بوده، بنابر اظهر اگر نیت قربت داشت، اعاده لازم نیست.

«١١٠٩» مسافری که نماز نخوانده، اگر پیش از تمام شدن وقت به وطنش برسد، یا به جایی برسد که می‌خواهد ده روز در آنجا بماند، بنابر اصح باید نماز را تمام بخواند، و کسی که مسافر نیست، اگر در اول وقت نماز نخواند و مسافرت کند، بنابر اقوی در سفر باید نماز را شکسته بخواند.

«١١١٠» اگر از مسافری که باید نماز را شکسته بخواند، نماز ظهر یا عصر یا عشا قضا شود، باید آن را دو رکعتی قضا نماید، اگرچه در غیر سفر بخواهد قضای آن را به‌جا آورد، و اگر از کسی که مسافر نیست یکی از این سه نماز قضا شود، باید چهار رکعتی قضا نماید، اگرچه در سفر بخواهد آن را قضا نماید.

«١١١١» مستحب است مسافر بعد از هر نمازی که شکسته می‌خواند، سی مرتبه بگوید: «سُبْحانَ اللّه وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلاّ اللّه وَ اللّه اَکبَرْ».

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3862 | پیوند ثابت

«۶۷۰» لباس نمازگزار باید پاک باشد و اگر کسی در حال اختیار با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است، مگر در مواردی که استثنا شده و بعداً خواهد آمد.

«۶۷۱» کسی که از روی تقصیر نمی‌داند با بدن و لباس نجس، نماز باطل است، اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.

«۶۷۲» اگر به‌واسطه ندانستن مسئله از روی تقصیر، چیز نجس را نداند نجس است، مثلاً نداند عرق کافر نجس است، و با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.

«۶۷۳» اگر نداند که بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نمازش صحیح است.

«۶۷۴» اگر فراموش کند که بدن یا لباسش نجس است، و در بین نماز یا بعد از آن یادش بیاید، باید نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نماید.

«۶۷۵» کسی که در وسعت وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز بدن یا لباسش نجس شود و نجس طوری نباشد که نماز با آن بی‌اشکال باشد (که بعداً خواهد آمد) بلکه طوری نجس شود که نماز خواندن با آن صحیح نباشد و پیش از آنکه چیزی از نماز را با نجاست بخواند، ملتفت شود که نجس شده یا بفهمد بدن یا لباسش نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتی که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس یا بیرون آوردن آن، نماز را به هم نمی‌زند، باید در بین نماز بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض نماید یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده، لباس را بیرون آورد. ولی چنانچه طوری باشد که اگر بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض کند یا بیرون آورد، نماز به هم می‌خورد، یا اگر لباس را بیرون آورد، برهنه می‌ماند؛ باید نماز را بشکند و با بدن و لباس پاک نماز بخواند. و همین حکم در مورد کسی که در بین نماز فهمید که قبلاً بدن یا لباسش نجس شده است، ولی تا به حال نمی‌دانسته، در مورد بقیه نماز که می‌خواهد بخواند، بنابر اظهر جاری است.

«۶۷۶» کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز لباس او نجس شود و پیش از آنکه چیزی از نماز را با نجاست بخواند، بفهمد که نجس شده یا بفهمد که لباس او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتی که آب کشیدن یا عوض کردن یا بیرون آوردن لباس، نماز را به‌هم نمی‌زند و می‌تواند لباس را بیرون آورد باید لباس را آب بکشد یا عوض کند یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده، لباس را بیرون آورد و نماز را تمام کند. اما اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی‌تواند آب بکشد یا عوض کند، در صورتی که می‌تواند لباس نجس را کم کند یعنی مقداری که لازم نیست را از بدن بیرون آورد، باید این کار را انجام دهد و در غیر این صورت باید با همان لباس نجس نماز بخواند.

«۶۷۷» کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز بدن او نجس شود و پیش از آنکه چیزی از نماز را با نجاست بخواند ملتفت شود که نجس شده، یا بفهمد بدن او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده یا اینکه در بین نماز بفهمد که قبلاً در حال نماز بدنش نجس شده و تا به حال نمی‌دانسته، در تمامی این موارد در صورتی که آب کشیدن بدن، نماز را به‌هم نمی‌زند، بدن را آب بکشد و اگر نماز را به‌هم می‌زند، باید با همان حال نماز را تمام کند و نماز او صحیح است.

«۶۷۸» کسی که در پاک بودن بدن یا لباس خود شک دارد، چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که بدن یا لباسش نجس بوده، نماز او صحیح است؛ امّا اگر می‌دانسته که قبلاً نجس بوده و بعد شک کرد که پاک شده یا نه و به همان حال نماز خواند و بعد از نماز فهمید که پاک نشده بود، در این صورت نمازش باطل است.

«۶۷۹» اگر لباس را آب بکشد و یقین کند پاک شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاک نشده، نمازش صحیح است و همچنین اگر دیگری لباس او را آب بکشد ـ که این کار را به او واگذار کرده بود ـ و بعد بفهمد که پاک نشده یا اینکه فهمید بدن یا لباسش نجس شده، و همان‌طور نماز خواند و بعد از نماز فهمید که اشتباه کرده و پاک بوده است؛ در تمامی این موارد نمازش صحیح است.

«۶۸۰» اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین کند که از خون‌های نجس نیست، مثلاً یقین کند که خون پشه است، چنانچه بعد از نماز بفهمد از خون‌هایی بوده که نمی‌شود با آن نماز خواند، نمازش صحیح است.

«۶۸۱» اگر یقین کند خونی که در بدن یا لباس او است، خون نجسی است که نماز با آن صحیح است، مثلاً یقین کند خون زخم و دمل است، چنانچه بعد از نماز بفهمد خونی بوده که نماز با آن باطل است، نمازش صحیح است.

«۶۸۲» اگر نجس بودن چیزی را فراموش کند و بدن یا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نمازش صحیح است. ولی اگر بدنش با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد، و بدون اینکه خود را آب بکشد، غسل کند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است، مگر اینکه طوری باشد که به غسل نمودن، بدن نیز پاک شود. و نیز اگر جایی از اعضای وضو با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و پیش از آنکه آنجا را آب بکشد، وضو بگیرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل می‌باشد، مگر اینکه طوری باشد که به وضو گرفتن، اعضای وضو نیز پاک شود.

«۶۸۳» کسی که یک لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب کشیدن یکی از آنها آب داشته باشد، احتیاط در این است که بدن را آب بکشد و با لباس نجس نماز بخواند؛ ولی در صورتی که نجاست یکی از آنها بیشتر باشد، لازم است بنابر احتیاط آن را آب بکشد، بلکه بعید نیست وظیفه‌اش همین باشد.

«۶۸۴» کسی که غیر از لباس نجس، لباس دیگری ندارد و در اثر تنگی وقت یا به‌علت دیگری نمی‌تواند آن را تطهیر کند، باید با آن نماز بخواند و نمازش صحیح است.

«۶۸۵» کسی که دو لباس دارد، اگر بداند یکی از آنها نجس است و نداند کدام است، چنانچه وقت دارد باید با هر دو لباس نماز بخواند، مثلاً اگر می‌خواهد نماز ظهر و عصر بخواند، باید با هر کدام، یک نماز ظهر و یک نماز عصر بخواند، ولی اگر وقت تنگ است، با هر کدام نماز بخواند کافی است.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3815 | پیوند ثابت

«٨٠١» گفتن «اَللّه اَکبَر» در اول هر نماز، واجب و رکن است و باید بنابر احوط حروف «اللّه» و حروف «اکبر» و دو کلمه «اللّه اکبر» را پشت سر هم بگوید و نیز باید کسی که می‌تواند، این دو کلمه را به عربی صحیح بگوید و اگر به عربی غلط بگوید، یا مثلاً ترجمه آن را به فارسی بگوید صحیح نیست.

«٨٠٢» موقع گفتن تکبیرةالاحرام باید بدن آرام باشد و اگر عمداً درحالی‌که بدنش حرکت دارد، تکبیرةالاحرام را بگوید باطل است و همچنین بنابر احتیاط اگر سهواً یا از روی فراموشی باشد نیز باطل است.

«٨٠٣» کسی که لال است یا زبان او مرضی دارد که نمی‌تواند «اَللّه اَکبَر» را درست بگوید، باید به هر طوری که می‌تواند بگوید و اگر هیچ نمی‌تواند بگوید برای تکبیر بنابر احوط با انگشت اشاره کند و اگر می‌تواند، زبانش را هم حرکت دهد.

«٨٠۴» مستحب است موقع گفتن تکبیر اول نماز و تکبیرهای بین نماز، دست‌ها را تا مقابل گوش‌ها یا مقابل صورت یا گونه‌ها یا مقابل پایین گردن، بالا ببرد. و نباید دست‌ها را از مقابل گوش‌ها و سر بالاتر ببرد؛ و مستحب است در نماز جماعت امام تکبیر را بلند و مأموم آهسته بگوید.

کتاب: توضیح‌المسائل | شناسه: 3831 | پیوند ثابت

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها