صفحه اصلی

در حال بارگیری...

یادنامه

شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٧ فروردین ماه ١٣٩٨

بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت
هفت بار رساله‌اش را بی‌اسم چاپ کردیم. راضی نبود اسمش را  بنویسیم. وقتی هم که با اصرار زیاد راضی شد، فقط اجازه داد بنویسند:  «العبد، محمدتقی بهجت»؛ آن هم با اِکراه. کتاب مناسک حج ایشان را که چاپ کردیم، نوشتیم: «آیت‌الله بهجت»؛  خیلی جدی در حضور بزرگان توبیخ‌مان کرد. هنگامی که رساله‌اش چاپ شد؛ یک روز ...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه‌شنبه ٢٠ فروردین ماه ١٣٩٨

خاطرات بر اساس خاطرۀ حاج هادی ابهری؛ به‌نقل از مرحوم شیخ جواد کربلایی
از حرم حضرت امیر علیه‌السلام بیرون آمد، یک یا علی گفت و راه افتاد. تازه به نجف آمده بود. لحظۀ آخر که از حرم خارج می‌شد، رو به گنبد کرد و گفت: «مولا  جان! یک زیبارو به ما نشان نمی‌دهی؟!» چپقش را چاق کرد و رفت به‌سوی بازار. نمی‌دانست کجا می‌رود،  فقط می‌رفت... به مدرسۀ سید که رسید، رفت داخل؛ آنجا کاری...
یادنامه

زندگی‌نامه کوتاه از آیت‌الله سید محمدهادی میلانی رحمه‌الله

میلان از روستاهای اطراف تبریز است. اجداد آیت‌الله سید محمدهادی میلانی که از نسل امام سجاد علیه‌السلام و ساکن مدینه بودند، به درخواست اهالی آن منطقه برای ترویج و تبلیغ دین به آنجا هجرت می‌کنند. آیت‌الله سید محمدهادی میلانی در سال ١٣١٣ق. در آن منطقه متولد شد. ...
خاطرات

اگرچه ناچیز

گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت
راجع به حقوق همسایه‌ها و والدین و... به افراد تذکر می‌داد. به کسانی که یکی از والدینشان را از دست می‌دادند، اصرار داشت که آنها را فراموش نکنند. می‌فرمود: «یاد کردن اینها حتی اگر به چیزهای کوچک باشد، خدا می‌داند آنجا چقدر بزرگ است. شما برایتان کوچک است، ولی برای آنها خیلی بزرگ است. هر چه را به آنها ب...
داستان‌ها

حضرت معصومه علیهاالسلام گله دارند!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
همسرش با عجله وارد اتاق شد و گفت: «صبحانه حاضر است؟ آقای  بهجت آمدند.» زن استکان ها را از چای دم کشیده پر کرد و همراه نان توی سینی گذاشت. حضرت معصومه علیهاالسلام گله دارند که چرا در این مدتی که به قم آمده اید، خدمت ایشان نرسیده اید. توی این فکر بود که آقا اول صبح برای چه کاری آمده اند. چند دقیقه ای...
شبکه‌های اجتماعی

عکس‌نوشت سه شنبه ٢٣ بهمن ماه ١٣٩٧

حضرت آیت الله بهجت قدس سره: زمانی دیدند آخوند ملا علی رحمه الله  از اصفهان بیرون می رود. از علت آن پرسیدند؛ فرمود: با این مردم، دیگر نمی شود زندگی کرد. گفتند: آیا نفْس آخوند ملاعلی را در اصفهان گذاشته ای و می روی، یا او را هم همراه خود می بری؟! کنایه از اینکه تا نفست همراه توست، آسایشی نخواهی داشت و...
خاطرات

مرتبه دوم، پیروزی با ایشان است!

گذری کوتاه بر رویکردهای سیاسی و اجتماعی آیت‌الله بهجت قدس‌سره
در سیاست کاملاً صاحب‌نظر بودند و مطالب را روشن می‌کردند، ولی برای اهلش؛ البته گویا فقط دید ظاهری نبود. اوایل انقلاب با مرحوم امام رحمه‌الله جلساتی داشتند. در ایام مبارزه، مرتباً با هم رفت‌وآمد می‌کردند. مرحوم والد پیشنهاد‌هایی هم برای مبارزه می‌دادند. همچنین می‌گفتند: «مرتبه دوم، پیروزی با ایشان است...
خاطرات

تواضع

گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت
هرچه علم ايشان بالاتر مى‌رفت، ريششان را کوتاه می‌کرد و عمامه‌شان کوچک‌تر مى‌شد. نه‌تنها چهره‌شان را از دیگران ممتاز نمی‌کردند، بلکه ضد این را هم انجام می‌دادند....
داستان‌ها

این‌ها چه کردند با دختر پیغمبر...؟

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
آقا بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راه‌رفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند. احساس کردم در صدای‌شان لرزشی هست. سرم را به سمت‌شان چرخاندم. همان‌طورکه سرشان پایین بود و نماز می‌خواندند، مثل ابر بهار از چشم‌های‌شان اشک می‌بارید. ترسیدم. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است؟ تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار ...
داستان‌ها

باید مواظبِ چشمش باشه، که گناه نکنه!

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره
چند وقت پیش از آقا پرسیدم: «چطور می‌شود امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک کرد؟» گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن زیاد نگاه کنید.» از وقتی این حرف را زدند، قرآن‌خواندن روزانه‌ام ترک نشده بود؛ اما امروز خیلی دلم گرفت....

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها