شخصی میگفت: شهید واحدی [از فدائیان اسلام] را در بالا سر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام در خواب دیدم، از او پرسیدم: در آن عالم چه بر سرت آمد و آنجا چه وضعی داری؟ از جواب خودداری کرد و از من فرار کرد، دنبالش کردم، علیرغم اینکه عادتم این نبود که کسی را دنبال کنم. دنبالش کردم و آن قدر اصرار کردم، و حتی انگشت شصت او را گرفتم تا اینکه بالاخره گفت: فقط همین قدر به تو بگویم، وقتی که میخواستم از دنیا رحلت کنم، صدای فرشتهای را میشنیدم که شعری را به این مضمون برای من میخواند ـ گوینده هم میگفت بنده هم شعر آن ملک را از همان ملک در وقت خواندن او، میشنیدم که مضمونش این بود ـ که: مرحبا به دین محکم و ایمان ثابتت، امروز پاداش نیک ما نسبت به خود را خواهی دید!
معلوم میشود آن عالَم، عالَم اوسعی است، همه حضور است، مثل این جهان چهار دیواری نیست، ماضی و حال و آینده در آنجا یکی است.