میرزای شیرازی رحمهالله در نجف فتوا داد: «بر مسلمان حرام است به حکومت کافر (یعنی بریتانیا) راضی شود». خدا میداند با این فتوا، چقدر استعمار انگلیس شکست خورد. مرحوم میرزا با آن همه نفوذ انگلیس، با این فتوا حکومتش را تحریم کرد؛ «وَلَن یجْعَلَ اللهُ لِلْکـفِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛ هیچگاه خداوند، کافران را بر مؤمنان سلطه نمیدهد».۱
انگلیس خود را کشت تا علما و مراجع را در امر مشروطهخواهی بر لَهِ خود موافق کند. بعد هم با چه زحمت، علما به نجف برگشتند و انگلیس از آنها التزام گرفت که دیگر در سیاست دخالت نکنند!
این حکم و فتوای مرحوم شیرازی نگذاشت که دولت انگلیس مستقیماً و بدون واسطه در شؤون مملکت دخالت کند؛ لذا ناچار شدند بدل اضطراری و مُحَلل درست کنند تا به اسم قیومیت و بهصورت غیرمستقیم بر عراق حکومت کنند و نماینده آنها حافظ منافع، اموال و نفوس آنها باشد. یکی دو سال انتخابات تشکیل دادند. در این جریان نیز مرحوم شیخ شریعت۲، سید یزدی۳، آقا سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی نوشتند و فتوا دادند که: «شرکت در انتخابات حرام است!»، ولی خدا میداند همه را با چه وضع فجیعی از نجف و عراق بیرون کردند و به ایران تبعید نمودند؛ بهحدی که مأمور نگذاشت تا مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی لباسش را بپوشد!
در هر حال، انگلیس خود را کشت تا علما و مراجع را در امر مشروطهخواهی بر لَهِ خود موافق کند. بعد هم با چه زحمت، علما به نجف برگشتند و انگلیس از آنها التزام گرفت که دیگر در سیاست دخالت نکنند! حیات انگلیس بهواسطه آنها و دخالت و سیاست آنها بود، ولی بعدها وقتی به قدرت رسید و از آنها مستغنی شد، التزام گرفت که دیگر در سیاست دخالت نکنند. بااینهمه، مرحوم سید ابوالحسن در قضیه انتخاب و جریان کاندیدا شدن «رشید عالی» با عدهای دیگر از علما مخالفت کرد، ولی بالاخره انگلیس غالب شد! از خواصّ آقا سید ابوالحسن رحمهالله نقل شده که مرحوم سید تا شش ماه در مخاطره و تحت نظر بود.