به گزارش سرویس بینالملل خبرگزاری صدا و سیما، دبیر کل حزبالله لبنان با اشاره به اینکه آیتالله بهجت رحمهالله، پدر معنوی حزبالله بود گفت: ایشان در هفتۀ اول جنگ سیوسه روزه به ما نوید پیروزی دادند.
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در گفتوگوی اختصاصی با شبکۀ تلویزیونی المنار دربارۀ شخصیت و کرامات عارف واصل آیتاللهالعظمی شیخ محمدتقی بهجت رحمهالله و خاطرات خود از ایشان گفت: آشنایی من با ایشان به سال هزارونهصدوهشتادوپنج میلادی برمیگردد که ما در قالب هیئتهایی به جمهوری اسلامی ایران سفر میکردیم و سن من در آن زمان حدود بیستوپنج، شش سال بود. ما در آن زمان در دیدار با مقامات ایران، امور لبنان و منطقه بهخصوص مسائل مقاومت را پیگیری میکردیم.
سید حسن نصرالله افزود: من در آن زمان که بههمراه برخی از مسئولان و سران حزبالله به ایران سفر میکردم، از آنها در سفر اول خواستم که به شهر مقدس قم مشرف شوم. وی گفت: اطلاعات ما در آن زمان از قم بسیار کم بود. آنها به من گفتند که اگر به قم مشرف شدید، حتماً به دیدار آیتالله بهجت هم بروید.
سید حسن گفت: اولین دیدار من با آیتالله بهجت رحمتاللهعلیه بههمراه گروهی از سران حزبالله از جمله سید عباس موسوی رحمتاللهعلیه بود که من در آن زمان از همه کوچکتر بودم. در آن جلسه یکی از همراهان ما از آیتالله بهجت رحمتاللهعلیه دستورالعملهای اخلاقی خواست که ایشان در پاسخ فرمودند: به آنچه که میدانید عمل کنید. از گناه دوری کنید. در اول وقت نماز بهجا بیاورید و ذکر صلوات را زیاد بر زبان بیاورید و بسیار استغفار کنید.
سید حسن نصر الله گفت: ما در ابتدا به عنوان گروهی از مسئولان حزبالله لبنان که با اسرائیل میجنگند، خدمت ایشان میرسیدیم و ما احساس کردیم که ایشان ما را به این دلیل که به این جنبش اسلامی و ایمانی و جهادی وابسته هستیم و به رهبری امام خمینی نیز متعهد هستیم، پذیرفتهاند.
در آن جلسه یکی از همراهان ما از آیتالله بهجت دستورالعملهای اخلاقی خواست که ایشان در پاسخ فرمودند: به آنچه که میدانید عمل کنید. از گناه دوری کنید. در اول وقت نماز بهجا بیاورید و ذکر صلوات را زیاد بر زبان بیاورید و بسیار استغفار کنید.
وی دربارۀ تأثیر آیتالله بهجت بر حزبالله لبنان و نیروهای مقاومت گفت: مسئولان اصلی حزبالله همگیشان هرگاه فرصتی فراهم میشد، خدمت ایشان میرسیدند. البته فرصت دیدار برای جوانان حزبالله و دیدار جمعیت زیاد با ایشان میسر نبود و وقت ایشان و شرایط چنین اجازهای را نمیداد و ما نمیخواستیم مزاحم ایشان شویم. اما وقتی ما با ایشان دیدار میکردیم و برمیگشتیم، توصیهها و راهنماییهای ایشان را برای نیروهای حزبالله نقل میکردیم.
سید حسن با اشاره به اینکه ایشان برای ما پدری معنوی بودند گفت: این امر برای ما پس از رحلت امام خمینی از اهمیت بیشتری برخوردار بود. وقتی ما میدیدیم که رهبر و ولیامر ما آیتالله خامنهای وقتی به زیارت قم مشرف میشدند، بهشدت علاقه داشتند که به دیدار آیتالله بهجت بروند و از ایشان راهنمایی بخواهند، پس ما که سربازان این رهبر هستیم، حسابمان روشن بود.
وی افزود: ما در دیدارهایمان با آیتالله بهجت، گزارشی مختصر دربارۀ اوضاع لبنان و وضعیت مردم مؤمن این کشور به ایشان میدادیم که ایشان به دقت به سخنان ما گوش میدادند و برخی راهنماییهایی در اینباره میکردند. ایشان بر رعایت ایمان و تقوا و داشتن اعتقادات محکم و عمل به آن تأکید میکردند که حزبالله اهتمام زیادی به آن داشت و دارد.
دبیر کل حزبالله لبنان در خصوص نامۀ آیتالله بهجت رحمتاللهعلیه به وی گفت: چند ماه قبل از شروع جنگ سیوسه روزه، یکی از برادران طلبۀ لبنانی که در قم درس میخواند، پیش من آمد و گفت: آیتالله بهجت فرمودند که از حالا به بعد، این دعا را همیشه بخوان که آن دعا این بود: «اللهم اجعلنی فی دِرعِکَ الحَصینَة التی تَجعَل فیها مَن تُرید» سه بار در صبح و سه بار در شب هنگام.
من گفتم که آیا این کار، علت خاصی دارد؟ گفت که: من نمیدانم؛ فقط ایشان به من گفتند که این پیغام را به شما بدهم. من در آن زمان فکر کردم که شاید اتفاقی قرار است بیفتد و ذهنم درگیر موضوعات امنیتی مثل احتمال انفجار و یا ترور شد اما پس از چند ماه، جنگ روی داد و اسرائیلیها از روز اول به دنبال راهی میگشتند تا مکانی را که من در آن حضور دارم پیدا کنند، آنجا را بمباران کنند و پس از عملیات بمباران سنگینی که در آن جنگ رخ داد، بر اساس گفتۀ خود اسرائیلیها آنها فهمیده بودند که من در کدام ساختمان هستم و اقدام به بمباران سنگین آن مکان کرده بودند. پس از آن من فهمیدم که این دعا برای حفاظت در زمان جنگ بوده است، نه قبل از جنگ.
وی با اشاره به دشواری اوضاع جنگ سیوسه روزه و تشبیه سرنوشت آن به صحرای کربلا از سوی برخی از مسئولان حزبالله گفت: یکی از برادرانی که از قم آمده بود، در تماس با برادر دیگری به من گفت که آیتالله بهجت به شما تأکید کردهاند که مطمئن باشید که در این جنگ، پیروز خواهید شد. این سخن در هفتۀ اول جنگ و زمانی به گوش ما رسید که اصلاً افقی از پیروزی برای ما مشهود نبود.
دبیر کل حزبالله لبنان: چند ماه قبل از شروع جنگ سیوسه روزه... آیتالله بهجت فرمودند که از حالا به بعد، این دعا را همیشه بخوان که آن دعا این بود: "اللهم اجعلنی فی دِرعِکَ الحَصینَة التی تَجعَل فیها مَن تُرید" سه بار در صبح و سه بار در شب هنگام.
سید حسن نصر الله افزود: آیتالله خامنهای نیز در هفتۀ اول جنگ با ارسال پیامی به من گفتند که این جنگ، شبیه جنگ احزاب است و بدانید که شما بر اساس آیۀ قرآن در این جنگ پیروز شده و بلکه پس از جنگ، به یک قدرت منطقهای تبدیل خواهید شد و من نیز از روی مزاح به یکی از مسئولین بلندپایه که این پیام را برای من آورده بود گفتم: همین که ما از این جنگ سالم بیرون بیاییم کافی است؛ قدرت منطقه شدن را نخواستیم.
سید حسن دربارۀ کرامات آیتالله بهجت گفت: من خاطرهای از ایشان دارم که به استخاره برمیگردد. در سال ۱۹۸۹ میلادی، یعنی پس از رحلت امام خمینی و برگزیدهشدن آیتالله خامنهای بهعنوان رهبری امت اسلامی، در آن زمان در تشیکلات حزبالله، دبیر کل وجود نداشت. در آن زمان فقط یک شورای کوچکی بود که این شورا حتی رئیس هم نداشت. در آن زمان با توصیه آیتالله خامنهای قرار شد تشکیلات حزبالله متحول و پیشرفته شود و یک دبیر کل برای خود انتخاب کند. کسی که مسئولیتها را بپذیرد، برای مردم سخنرانی کند و با مسئولان دیگر دیدار کند.
وی با اشاره به اینکه دبیر کل حزبالله، رهبر حزبالله نیست و فقط کسی است که صلاحیتهای مثبتی دارد اما در عین حال، مدیر حزبالله و شخص اول حزب است گفت: این برای ما امر تازهای بود و اوضاع لبنان هم بسیار پیچیده بود و ما نیز دائماً با جنگ و مسائلی از این قبیل مواجه بودیم و کارمان کاری فرهنگی نبود.
وی افزود: در آن زمان ما در تهران بودیم و من از همه کوچکتر بودم. یکی از برادران ما که فکر میکردیم این مسئولیت را بپذیرد و شخص معروفی هم بود گفت که: بهتر است از سید حسن بخواهیم که این مسئولیت را بپذیرد. آنها نزد من آمدند و با اصرار از من خواستند که مسئولیت دبیر کلی حزبالله را بپذیرم که من در پاسخ گفتم: از عهدۀ این مسئولیت برنمیآیم؛ چراکه من از همه شماها کوچکترم و در میان شما بزرگتر از من زیاد است و برخی از شماها استاد من هستید و من اصلاً خجالت میکشم که جلسه را مدیریت کنم. من نه از نظر شخصیتی و نه از نظر اخلاقی نمیتوانم این مسئولیت را بپذیرم و از توانم خارج است.
اما آنها بهشدت اصرار میورزیدند. من در پاسخ به آنها گفتم که: من ترسم از این است که این مسئولیت را بپذیرم و فردا شما من را تنها بگذارید و رهایم کنید. آنها در پاسخ گفتند که ما به تو قول میدهیم که به تو کمک میکنیم و با تو خواهیم بود. تو فقط این مسئولیت را بپذیر، اما با این احوال من قبول نکردم؛ اما آنها گفتند که اصلاً امکان ندارد و باید این کار را قبول کنی.
سید حسن نصرالله: این دوست ما پس از گرفتن جواب استخاره... با من تماس گرفت و گفت: آیتالله بهجت سلام رساندند و گفتند که: به فلانی بگویید: "آنچه را که به شما پیشنهاد میکنند نپذیرید. برخی از کسانیکه به شما وعده میدهند که ما در کنار تو هستیم و به تو یاری میرسانیم، به قول خود عمل نخواهند کرد."
در نهایت آنها گفتند که ما استخاره میکنیم؛ هر چه آمد قبول میکنیم. یکی از آنها گفت: قرآن را بیاورید تا استخاره کنیم اما من گفتم که نه، این کار حساسی است و من استخارۀ شما را قبول نمیکنم. گفتند باشد؛ تو خودت استخاره کن. باز هم نپذیرفتم و گفتم که من امشب یکی از دوستانم را به خدمت آیتالله بهجت میفرستم و از ایشان استخاره میگیرم. طبیعتاً ایشان هیچ اطلاعی از بحثهای ما نداشتند. شخصی هم که واسطۀ استخاره بود، از جریان خبر نداشت.
سید حسن در ادامه گفت: این دوست ما پس از گرفتن جواب استخاره، قبل از طلوع خورشید با من تماس گرفت و گفت: آیتالله بهجت سلام رساندند و گفتند که: به فلانی بگویید: «آنچه را که به شما پیشنهاد میکنند نپذیرید. برخی از کسانی که به شما وعده میدهند که ما در کنار تو هستیم و به تو یاری میرسانیم، به قول خود عمل نخواهند کرد».
سید حسن در ادامه گفت: من فکر میکردم که جواب خاصی به من بدهند، اما این جواب بهگونهای بود که گویا ایشان با ما در جلسه حضور داشتهاند. من هم نزد دوستان آمدم و با صراحت و بدون ترس و تعارف، جواب استخاره را برای آنها خواندم و آنها بسیار تعجب کردند و با این استخاره بحث به پایان رسید و دیگر برای این کار سراغ من نیامدند.
سید حسن افزود: اوضاع و شرایطی که بعداً در لبنان و در حزبالله و علیه حزبالله بهوجود آمد، همه شاهدی بر نتیجۀ این استخاره بود. این استخاره، صلاح دین و دنیا و آخرت من بود.
بهزودی ترجمۀ کامل این مصاحبه منتشر خواهد شد.