ما نمیتوانیم در همه مسائل با اهلسنت به سازش کامل برسیم. آنها به طریقه خودشان باشند، ما هم به طریقه خودمان هستیم. مدارک را نشان میدهیم، ادلّه را بیان میکنیم. ما که به شهادتین اعتقاد داریم، آنان هم اعتقاد دارند. اختلاف ما با آنها، درمورد صحابه است. صحابه هم همگی مُردهاند و ما الان نمیتوانیم آنها را از مقامی که داشتند خلع کنیم. آنها کارشان را کردهاند و ظالم و مظلوم همه بر خدا وارد شدهاند.
خارجیها میآمدند در محلات شیعهنشین بغداد و هنگام اذان صدا میزدند: «الصلاة خیرٌ من النوم»، شیعیان هم میگفتند: اینها یقیناً سنّی هستند و دارند خرابکاری میکنند، کسی را هم در محلات سنّینشین وادار میکردند که در اذان بگوید: «حَیَّ عَلَیٰ خَیْرِ الْعَمَلِ». اینها میگفتند: این شخص یقیناً شیعه است و میخواهد در محیط اهلسنت خرابکاری کند، بههمین ترتیب اینها را به جنگ با هم میانداختند تا خودشان مالالمصالحه را بگیرند.
اما میتوانیم بگوییم صحابهای که با امر صریح قرآن درباره مودّت با نزدیکان پیامبر موافق هستند بالای سر ما جا دارند، هرکس که میخواهد باشد، اما اگر مخالف است، زیر پای ماست، هرکس که میخواهد باشد. آیاتی نظیر «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»۱، «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَیٰ»۲، «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ»۳، همه اینها اهل بیت (علیهم السلام) را تأیید کردهاند، اختلاف ما با اهلسنت اینجاست، فلان آقا موافق بوده یا مخالف بوده؟ مراجعه کنید به این تاریخی که به سند ما هست و به سند شما هم ممکن است باشد، هرکس که حقیقتاً مراجعه کرد و یقین پیدا کرد همان کافی است، پس معنا ندارد درباره صحابه اختلاف کنیم. درباره اختلافات فقهی هم باید گفت که اختلافات فتوایی اهلسنت در میان خودشان هم بسیار است. البته فتوای اهلسنت منحصر در چهار مذهب مشهور نیست. شیخ طوسی۴ در کتاب «خلاف» نزدیک به بیست نفر از فقیهان اهلسنت را نام میبرد و فتوای آنها را نقل میکند. البته اگر فقط اختلاف همین چهار مذهب بود باز کافی بود، چون اگر این اختلاف مصداق «إِنَّ اخْتِلَافَ أُمَّتِی رَحْمَةٌ»۵ است، پس اختلاف فتوای با شیعه هم ضرر ندارد. بنابراین ما با سنّیها هیچ نزاعی نداریم، مگر آنکه عوامل خارجی ایجاد نزاع بکنند. مثل اینکه خارجیها میآمدند در محلات شیعهنشین بغداد و هنگام اذان صدا میزدند: «الصلاة خیرٌ من النوم»، شیعیان هم میگفتند: اینها یقیناً سنّی هستند و دارند خرابکاری میکنند، کسی را هم در محلات سنّینشین وادار میکردند که در اذان بگوید: «حَیَّ عَلَیٰ خَیْرِ الْعَمَلِ». اینها میگفتند: این شخص یقیناً شیعه است و میخواهد در محیط اهلسنت خرابکاری کند، بههمین ترتیب اینها را به جنگ با هم میانداختند تا خودشان مالالمصالحه را بگیرند. عوامل خارجی میتوانند حنفی را علیه مالکی بشورانند، چنانکه در تاریخ هم واقع شده است. در کتب تاریخ درباره جنگ و نزاع میان برخی از همین مذاهب اربعه بسیار نوشتهاند، چنانکه درباره جنگ میان دو طایفه از شیعه نیز نوشتهاند. بنابراین جنگ بین مذاهب عوامل دیگری دارد. ائمه ما جنگ نمیکردند، در نماز جمعه اهلسنت شرکت میکردند، با اینها جنگی نداشتند. هدایت کار خداست، خدا توفیقی بدهد که ما از دستور اهل بیت خارج نشویم و جنگ بیهودهای راه نیندازیم، چون خودشان فرمودند: «إِنَّ التَّقِیَّةَ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی». اگر تقیه نبود چهار نفر شیعه الان چهارصد میلیون و بیشتر نمیشد. گفتن برهان حق بدون سبّ و طعن و رد مانعی ندارد. خدا توفیق بدهد که از دستورات ائمه خارج نشویم و عامل باشیم. باید توجه داشته باشیم که دعوت به حق تنها با برهان و بدون سبّ و طعن و شتم و لعن باشد.