مدرّس۱، رضاخان و تیمورتاش۲ در منزل تیمورتاش در یک جلسهای جمع بودند. رضاخان به مدرّس گفت: «تو از من چه میخواهی؟» مدرّس گفت: «میخواهم که تو نباشی، این کار برای تو نیست، تو سرباز مفیدی هستی، ولی این کار، کار تو نیست که هرکسی را بخواهی وکیل کنی و هرکسی را بخواهی وکیل نکنی».
رضاخان در آن جلسه گفته بود: «من به انگلیس قول دادم، اگر تخلف بکنم مرا اعدام میکنند». این عین عبارت اوست که نقل کردند. مدرّس هم گفته بود: «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی، این ره که تو میروی به ترکستان است؛ بلکه به گورستان است».
در آن ایام اصلاً بحث مشروطه نبود که مردم کسی را از طرف خودشان وکیل کنند، بههمین خاطر مدرّس نگران مشروطه بود، چون او رئیس مشروطه بود. یکی از اولین کسانی که بهعنوان فقهای طراز اول در مشروطه مطرح شد همین مدرّس بود، تمام ایران با او بودند. رضاخان مدرّس را به گلوله بست، بعد به مازندران رفت و از آنجا تلگراف کرد که حال شما چطور است؟
رضاخان در آن جلسه گفته بود: «من به انگلیس قول دادم، اگر تخلف بکنم مرا اعدام میکنند». این عین عبارت اوست که نقل کردند. مدرّس هم گفته بود: «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی، این ره که تو میروی به ترکستان است؛ بلکه به گورستان است». تیمورتاش هم نوکری رضاشاه را کرد، همانطور که خود رضاشاه نوکری انگلیس را کرد. چهکسی به او اجازه داده بود که از مال خلیفه ببخشد؟ چهکسی به او اجازه داده بود که ایران را به انگلیس بدهد؟ انگلیسیها به او گفتند: ما ایران را به تو میدهیم در عوض تو مال ما باش. عین همین عبارت را پسر رضاخان هنگام رفتن گفت. او هم مأمور به ترویج بیدینی بود. گفت: «بله شما برای دین قیام کردید، اما حالا کار نداریم به دَوَران امر بین مملکتداری و دینداری». این عین همان عبارتی است که رضاشاه گفت: «به انگلیس قول دادهام، اگر تخلف بکنم اعدامم میکنند». کسی که متوجه باشد میفهمد این جمله همان است، «حالا کار نداریم به دَوَران امر بین دینداری و مملکتداری». مملکت بدون دین چه خواهد بود؟ فقط یک باغ وحش است.