آقایی در اصفهان مقسّم١ [شهریه طلاب] بود، تاجر بود؛ او میگفت: ما خودمان وجوهات می دادیم. آقای بروجردی ما را مقسّم برای طلاب قرار داد. قبلش هم آقا سیّد ابوالحسن هم شاید همین جور بود [و ایشان را مقسّم قرار داده بود]. [می گفت:] طلاب ما را اذیت میکردند و مثلاً می گفتند: میخواهیم به دِه بریم، مال ماه آینده را حالا به ما بدهید؛ و من چنین اجازهای نداشتم که این کارها را بکنم. ناچار به اینها می دادم. اما بنا گذاشتم که دیگر از مقسّم بودن استعفا کنم. هر چه حقوق به ذمّه خودم هست، می دهم والسّلام. من نمی توانم مقسّم باشم.
همین بنا را داشتم، تا یکدفعه در خواب دیدم که گفتند: اگر حضرت صاحب الزمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را میخواهی ببینی، به فلان خانه برو. به آن خانه رفتم. دیدم اتاق اوّل جمعیت هستند. اتاق دوم هم جمعیت هستند. اتاق سوم دیدم آقا عجلاللهتعالیفرجهالشریف ایستاده است. من به ایشان نگاه کردم، فرمود: مرحبا مرحبا، شما برای دوستان ما مقسّم هستید؟ مرحبا مرحبا، به به، شما برای دوستان ما مقسّم هستید! یک جور تشویقاتی کرد! گفتم هر بلایی به سر من بیاورند، دیگر من استعفا نمی دهم، بر همان کارم باقی هستم. بالأخره هر چه هست و نیست، در همین ها یک کسانی مثل شیخ مرتضایی (شیخ انصاری قدسسره) پیدا میشود. «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا» (در رويدادهاى اجتماعی پيش رو به راويان احادیث ما (فقها) مراجعه كنيد).٢
جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانهای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوتها و فیلمهای بیانات حضرت آیتالله بهجت، که قابلیت دسترسی به آنها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:
ویژهنامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)