صفحه اصلی

در حال بارگیری...
ویژه‌نامه بشارت از حضرت حجت (عج)

مطلب هشتم: تعیین وقت ظهور

 

بررسی برخی از شایعات منتسب به آیت الله بهجت قدس‌سره

 

مباحث مربوط به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شیفتگان و تشنگان زیادی دارد و شیعیان این امام همام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف چون یعقوبی در پی یوسف همواره به دنبال بشارتی درباره ظهور موفور السرور آخرین ذخیره الهی هستند. اهمیت موضوع ظهور برای منتظران در کنار جایگاه والای آیت الله بهجت در بین عموم مسلمانان خصوصا شیعیان، موجب شده بود هر از گاهی نقل قول های ناقص و حتی کاذب به صورت شایعه با عنوان بشارت های ظهور در جامعه منتشر گردد.

رواج این شایعات دست کم سه علت مهم داشت که از سر ضرورت بیان می شود. باشد که موجب هوشیاری بیشتر مؤمنین گردد. جریاناتی خاص به غرض تخریب چهره علمای ربانی طراز اول مذهب عالماً عامداً اقدام به نشر این شایعات می کردند. و در جامعه اسلامی پر واضح بود که حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره از افضل و اوثق علماء برجسته محسوب می شد به خصوص به خاطر تقوا و ورع منحصر به فرد ایشان که مقرون با رسوخ در علم بود، به نحوی که بسیاری از اصحاب خبره اعلمیت و اورعیت ایشان را شهادت داده بودند. و از این جهت چهره ای بسیار محبوب در قلوب مؤمنین داشت که قهراً راهبری دل ها را به دنبال داشت. لذا تخریب چهره ایشان ضربه سنگینی به دین و رجال دین و علما وارد می کرد. بنابراین جای شگفتی نبود که سازمان های اطلاعاتی کفار که سابقه ای چند صدساله در برنامه ریزی های دقیق برای چنین اهدافی دارند، ضربه زدن به اعتماد عمومی مردم به علماء را در اولویت مأموریت های جیره خواران و جاسوس های خود قرار دهند. و متأسفانه ما نیز در خواب غفلت به سر می بریم و گاه با ترویج برخی از همین شایعاتِ به ظاهر ساده ناخواسته در مسیری که کفار آن را پی ریزی کرده اند گام می نهیم. وقتی که این گونه در جامعه تبلیغ شود که عالم برجسته ای مانند حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره در مورد مسأله ای چون ظهور حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف _ با این درجه از اهمیت نزد مؤمنین _ وعده ای قطعی داده اند سپس آن وعده محقق نشود، تو خود پیامدهای منفی این مطلب را دریاب، از سلب اعتماد به علماء و شک و تردید در دیگر بیانات آن ها گرفته تا تردید در اصل ظهور و ...!

گروه های دیگری بودند که با کمال شگفتی از کفار نیستند و کاملاً خودی محسوب می شدند بلکه خود را رؤوس برخی جریانات فکری می دانند اما به خاطر تعصب بر عقیده و مسلک خویش، خود را در تخریب هرکسی که او را مخالف خود و فکر خود بشمارند محقّ می دانند، و لو او شیخ مفید باشد یا سیدبن طاوس یا مقدس اردبیلی یا سید بحرالعلوم یا هر کسی دیگری از اعاظم علماء. اینان گاه به دروغ عالماً و عامداً عبارات کذب و یا وعده های محقق نشده را به اعاظم علمای ربانی نسبت می دهند. و یا عده ای دیگر که در افتراء بستن عالم و عامد نیستند لکن از روی حسد یا بغض و ... بدون تفحص از منبع مطالب نقل شده و تأمل در معنای عبارات، شتاب زده جمله ای را به علماء نسبت می دهند و آن را در همه جا نشر می دهند، و بدین ترتیب علماء ربانی شیعه را در حد پیشگویان مادی ای تنزل می دهند که پیشگویی هایشان گاه محقق می شود و گاه دروغ از آب در می آید!

سیره آیتالله بهجت در طول دوران حیاتشان بهوضوح نشان میدهد که ایشان در عین حال که امید به نزدیکی فرج را همواره در دل مؤمنین زنده و آن را تقویت مینمود تا خود را برای چنین واقعه عظیمی آماده کنند و بهاصلاح خویش بپردازند، پیوسته بیم دوری فرج عام و طولانی شدن زمان غیبت را نیز به آنها گوشزد مینمود تا شیعیان در فکر تحصیل فرج شخصی باشند و با رخ ندادن فرج، ایمانشان را از دست ندهند.

گروه سوم توده مردم هستند که از طرفی بی عدالتی و ظلم زمانه و اشتیاق به حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، شوق شنیدن بشارت های امیدبخش را در آن ها دوچندان کرده است و از سوی دیگر با خوش بینی به ناقلین مطالب بدون فحص و تحقیق و کسب وثاقت آن ناقلین و یا بدون درایت محتوای مطلب و بدون نظر به صدر و ذیل آن و بدون توجه به اصول و مبانی علماء و ردّ متشابهات به محکمات و مفسر قرار دادن محکمات، مطلب و مقصودی را به علماء نسبت می دهند _ و غافل از آثار بسیار منفی چنین اقدامی _ در ترویج آن می کوشند. گاه نیز شدت شوق باعث می شد مخاطبین با توجه به فضای ذهنی خود، از یک جمله ساده برداشتی عجیب بدست آورند. مثلاً یکی از شاگردان معظم له نقل می کنند که فردی را می شناختم که شوق بسیاری برای حصول فرج داشت و دائماً در این فکر بود که ظهور حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف کی واقع می شود، و این سؤال تمام ذهن و دل او را مشغول کرده بود. یک بار نزدیک عید نوروز بود که این فرد با آن حال شیدا و واله خود به من گفت خبر بسیار مهمی برایت دارم، امروز سخن بسیار عجیب و مهمی از حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره شنیدم که نشان می دهد در همین ایام عید ظهور محقق خواهد شد! من بسیار تعجب کردم و از او پرسیدم: مگر تو چه شنیده ای؟ او گفت بعد از نماز از حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره پرسیدم آیا فردا جلسه درس برقرار است؟ ایشان فرمودند: تا ببینیم اوضاع چطور بشود! من وقتی این عبارت را شنیدم به آن دوستم گفتم: فقط همین؟! او در پاسخ من گفت: آقا دست شان را حرکتی دادند و فرمودند تا ببینیم اوضاع چطور شود، یعنی منظور ایشان این بود که فردا خبری هست، یعنی در همین نوروز ظهور محقق می شود و دیگر درس برچیده می شود! در حالی که واقع امر این بود که در تعطیلات نوروز چون معمولاً مهمانان بسیاری برای معظم له می آمدند و با توجه به اینکه در آن زمان جلسه درس در منزل ایشان برگزار می شد، ایشان ناگزیر می شدند درس را تعطیل کنند و به پذیرایی از مهمانان بپردازند، لذا معظم له فرموده بودند که باید ببینیم شرائط چگونه رقم می خورد یعنی آیا شرائط برای برگزاری درس مساعد هست یا نه! حال چنین شخصی با آن حال شیدای خود هر مطلبی را که دریافت می کرد خصوصاً اگر از فردی مثل آیت الله بهجت قدس‌سره باشد، سریعاً آن را ناظر به امر فرج می دید و طبیعتاً این برداشت خود را با شوق و ذوق در جامعه نشر می داد، و مردم هم طبعاً آن را به عنوان سخن آیت الله بهجت قدس‌سره تلقی می نمودند و یک به یک و دهان به دهان آن را برای یکدیگر آن را نقل می کردند! از این قبیل افراد اعم از عاشق شیدا و جاهل و مغرض و معاند چه بسیار بودند.

سیره آیت الله بهجت در طول دوران حیاتشان به وضوح نشان می دهد که ایشان در عین حال که امید به نزدیکی فرج را همواره در دل مؤمنین زنده و آن را تقویت می نمود تا خود را برای چنین واقعه عظیمی آماده کنند و به اصلاح خویش بپردازند، پیوسته بیم دوری فرج عام و طولانی شدن زمان غیبت را نیز به آن ها گوش زد می نمود تا شیعیان در فکر تحصیل فرج شخصی باشند و با رخ ندادن فرج، ایمان شان را از دست ندهند. ایشان در یکی از بیانات خود می فرمایند:

«در بین علمای نجف، بعضی ها که اهل علم جفر و این ها بودند، مبعِّد این قضیه (ظهور) بودند و به کسی گفته بودند نه تو می بینی، نه فرزند تو، و نه نوه ات. درمقابل بعضی ها مقرِّب بوده اند. شاهد این عدّه، در و دیوار است. هرچیزی یک زبانی دارد. ما زبان در و دیوار را بلد نیستیم! «وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (و لکن شما تسبیح آن ها را نمی فهمید)».

در بیان دیگری ایشان می فرمودند:

«یکی از اساتید اخلاق در نجف بعضی از شاگردانش علم جفر و این جور چیزها داشتند، حتی خبرهایی داده بودند که مطابق با واقع درآمد. در جفر خیلی استاد بودند. ایشان به گمانم از بعضی از همین شاگردانش نقل می کردند و می گفته اند: اگر به واسطه این علم جفری که دارند، وقتش را به شما بگویند، همه  شما پا می شوید و بیرون می روید و می گویید: وای وای، ما هیچ تحملش را نداریم! از این جهت [وقت ظهور را] تعیین نکرده اند».

همچنین به صراحت چنین می فرمایند:

«امر ظهور حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف معلوم نیست چند هزار سال طول خواهد کشید، با این همه، می گویند قریب است! خب قیامت هم قریب است، مگر قیامت بعید است؟ «مَثَلُهُ‏ مَثَلُ‏ السَّاعَةِ»، «لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»، «كَذَبَ‏ الْوَقَّاتُون». ما چه می دانیم؟ نمی شود وقتش را تعیین کرد. خودشان می دانند و خداوند متعال. بله شاید بتوان با زمانیات تعیین کرد، مانند خروج سفیانی. قطعاً قبل از خروج سفیانی نخواهد بود و هر کس چنین ادعایی کند غلط است».

همچنین معظم له نه تنها درک کردن زمان ظهور عام را در مورد خود نفرموده بودند بلکه گاه از ایشان در مجالس خاص بیاناتی صادر می شد که برای خواص تلویحاً اشاره داشت به اینکه ایشان زمان ظهور عام را درک نمی کنند. مثلاً حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره در جلسه ای خصوصی، در مورد انتظار فرج و وظایف مؤمنین در زمان غیبت بیاناتی فرمودند. سپس با حال بسیار عجیب و غیر قابل وصفی آه کشیدند و با تأثر شدید جمله ای را فرمودند که از سوز کلام ایشان قلوب حضار منقلب و مالامال از سوز و گداز شد، طوری که تا مدتی پس از پایان جلسه بی اختیار گریه می کردند و حال عجیبی بر آن ها مستولی گشته بود. ایشان با آن حال خاص و با لحن ویژه و غیر قابل توصیف خود فرمودند:

«... ما این ها را گفتیم ... حالا هرکس آن زمان باشد و حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک نمود ... _ در این لحظه معظم له سرشان را پایین انداختند و مدتی سکوت کردند و سپس فرمودند: _ سلام برساند، و بگوید که ما به یاد ایشان بودیم، و ما هم منتظر بودیم و حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را یاد کردیم»١.

در تکمیل آنچه پیشتر ذکر شد، حکایتی از سید حسن نصرالله حفظه‌الله در این  باره نقل می شود:

«یکی از دوستان من از ایران پیش من آمد که مورد اعتماد من بود. او به من گفت که حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره فرموده اند ظهور در فلان سال است! من از این سخن بسیار شگفت زده شدم و به او گفتم تو مطمئن هستی. محال است که حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره تعیین وقت کنند! آیا تو با گوش خودت این سخن را از حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره شنیده ای؟ او با تأکید گفت بله خود شنیده ام! در اولین سفری که بعد از این قضیه به قم رفتم به محضر حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره مشرف شدم و از ایشان پرسیدم که مولانا شخصی هست که نقل می کند از شما شنیده است که فرموده اید ظهور در فلان سال است. البته نام شخص را نیاوردم تا او را تخریب نکنم. آن هنگامی که من این سؤال را از ایشان پرسیدم هنوز یک سال قبل از سال ادعا شده برای ظهور بود. آن لحظه، معظم له به شدت ناراحت و خشمگین شدند و من نیز از این که چنین سؤالی کردم پشیمان شدم. ایشان بسیار رنجیده خاطر شدند و فرمودند: «استغفر الله. استغفر الله. به خدا پناه می بریم. به خدا پناه می بریم. من تعیین وقت نمی کنم. من چنین سخنی نگفتم. این ها به من دروغ نسبت می دهند. من هرگز چنین سخنی نگفته ام! هر کس برای شما از سوی من نقل کرد که من تعیین وقت نمودم و گفتم ظهور فلان سال است این ها همه دروغ است و او را تصدیق نکنید». و این سؤال و جواب قبل از آن سال ادعاء شده بود، نه بعد از آن سال!».

سپس سید حسن نصرالله اضافه می نماید که بعدها آن واسطه نقل را دیدم به او گفتم حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره آن مطلب را انکار نمود، درحالی که تو گفتی این مطلب را مستقیماً از خود ایشان شنیده ای! آن شخص در پاسخ من گفت: «من این مطلب را مستقیماً نشنیده بودم اما برای شما بدون واسطه نقل کردم تا اطمینان بیشتری ایجاد کند!».

این گونه بود که چنین شایعاتی درباره تعیین زمان ظهور با دروغ پردازی بعضی و نقل بدون تحقیق عده ای دیگر متأسفانه به شکل گسترده ای انتشار می یافت!

ایشان با آن حال خاص و با لحن ویژه و غیر قابل توصیف خود فرمودند:

«... ما اینها را گفتیم ... حالا هرکس آن زمان باشد و حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک نمود ... _ در این لحظه معظمله سرشان را پایین انداختند و مدتی سکوت کردند و سپس فرمودند: _ سلام برساند، و بگوید که ما به یاد ایشان بودیم، و ما هم منتظر بودیم و حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را یاد کردیم»

در میان این شایعات، شایعه دیگری نیز به معظم له نسبت داده و بسیار ترویج شد. در این شایعه، این عبارت را به ایشان نسبت دادند: «تا حالا ما به جوانان بشارت می دادیم که ظهور را درک می کنند، حالا به پیرها هم بشارت می دهیم که ظهور را درک می کنند!».

این شایعه نیز بسیار متداول شد و در سطح جامعه بسیار گسترش یافت. این درحالی بود که خود ایشان در دفعات متعدد انتساب چنین مطلبی را نفی نموده  بودند. در یکی از این موارد، وقتی که از ایشان سؤال می شود که آیا چنین مطلبی را فرموده اند، ایشان با صراحت فرمودند: «نه»، سپس با کمی تأمل و درنگ فرمودند: «لکن باید این گونه باشد که مؤمن انتظار فرج را داشته باشد چه جوان باشد چه پیر». بار دیگر که صحت انتساب این مطلب به معظم له پرسش شد ایشان به گونه ای واضح تر مطلب را بیان نمودند.

معظم له فرمودند: فردی _ که البته من او را نمی شناسم _  بعد از نماز کنار محراب آمد و گفت که به دیدار حضرت بقیة الله الأعظم مشرف شده ام و از حضرت پرسیدم که آیا من فرج را درک می کنم، حضرت به من فرمودند کسی که از شما پیرتر است درک می کند!

چنان که ملاحظه می شود حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره در این بیان تأکید داشتند که ناقل این مطلب را نمی شناختند. ضمن اینکه باید توجه داشت آیت الله بهجت قدس‌سره این مطلب را در دیدار یکی از علما با ایشان و در مجلسی خصوصی در میان مطالبی پیرامون مباحث مهدویت فرموده بودند. به طوریکه افراد حاضر به  خوبی واقف به محذوریت توقیت و مغایرت آن با سیره علما و همچنین عالم به بیان و مقصد و منش آیت الله بهجت قدس‌سره و فضا و مقام حاکم بر بیان، و متوجه تأکید معظم له بر عدم شناخت ناقل این سخن بوده اند. لذا بعدها که این نقل در جامعه منتشر شد و افراد عدیده ای به ایشان مراجعه می کردند و صحت این سخن را جویا می شدند ایشان با ناراحتی می فرمودند: «عجب! دیگر نگفتیم بروند از قول ما به دیگران بگویند!» .

لذا چنان که ملاحظه می شود مطلب نقل شده بسیار متفاوت با اصل خود حقیقت است و بر اثر دگرگونی های ناقلین متعدد، کاملاً با سخن اصلی که حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره نقل فرموده بودند مغایرت پیدا کرده است.

مانند شایعات قبلی، شایعات دیگری نیز چه در زمان حیات چه بعد از وفات معظم له رواج داده شده است. مثلاً بعد از وفات ایشان و هم زمان با حوادث یمن شایعه نمودند که حضرت  آیت الله العظمی بهجت قدس‌سره فرموده است: «هرگاه اذان شیعه از تلویزیون یمن پخش شود، مترقب ظهور باشید!» لکن کذب بودن و عدم صدور این مطلب از معظم له اساساً آن قدر واضح و مبرهن است که نیاز به اطاله بحث ندارد. و همچنین شایعه کرده بودند: «روزی ایشان در نماز جماعت غش کردند و از حال رفتند، و وقتی که به حال آمدند از ایشان پرسیدند که چه چیز برای شما پیش آمد؟ و ایشان فرمودند: در نماز که بودم دیدم که قاتل امام زمان علیه‌السلام به دنیا آمد!» ساختن چنین خرافات و خزعبلاتی تنها به این منظور است که ایمان مردم را تضعیف و اعتقادات صحیحه آن ها را خدشه دار کنند و به جایگاه بی نظیر اعاظم علماء شیعه در قلب ها ضربه بزنند، بخصوص معظم له که به فضل الهی از منزلت ویژه و بی بدیلی در قلوب مؤمنین برخوردار است.

آری، در مطالب پیشین کذب بودن شایعاتی که بسیار رایج و مشهور شده بود بیان شد. این شایعات چنان توسط غیر مطلعین منتشر شده بود که اگر کسی افتراء بودن آن را مطرح می کرد، خود متهم می شد! در توضیحات پیشین با مراجعه به اصل کلام و شواهد و قرائن متعدد، کذب بودن این شایعات معلوم شد. لکن اگر کسی به مبانی و اصول مستحکم ارائه شده در دین _ که همان اصول حاکم بر منهج علماء ربانی است _ آشنا باشد، و یا حتی اگر لااقل آشنا به لهجه و لحن روایات معصومین علیه‌السلام باشد، به محض شنیدن چنین مطالبی خواهد فهمید که چنین مطلبی و به آن شکل نمی تواند از عالمی صادر شده باشد که در این مدرسه تربیت یافته است، چه رسد به عالمی که خود یکی از بهترین مربیان این مدرسه است.

اهل بیت علیهم‌السلام از تعیین زمان ظهور برای دیگران پرهیز می کردند. ایشان مصلحت و حکمت را در تعیین زمان ظهور نمی دیدند و از همین رو آن را مجمل قرار می دادند. امام صادق علیه‌السلام می فرماید:

«إِنَّا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏ لَا نُوَقِّت‏»(ما اهل بیت وقت[ظهور] را تعیین نمی کنیم).

مطلب هشتم:

تعیین وقت ظهور

یکی از دغدغه های منتظران در عصر غیبت، زمان ظهور است، این که ظهور چه زمانی اتفاق می افتد؟ دور است یا نزدیک؟ و آیا می توان زمان مشخصی برای آن تعیین نمود یا خیر؟

این موضوعات را می توان از جنبه های گوناگونی مورد مطالعه قرار داد، اما در این نوشتار به دو مبحث «توقیت» و «تقریب» و مسائل مربوط به آن ها پرداخته می شود. مطالب این بخش هم جنبه نظری دارد یعنی بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم‌السلام نگرش منسجمی را برای خواننده به ارمغان می آورد و هم جنبه عملی داشته و سلوک اعتقادی و عملی انسان را در مورد «زمان ظهور» سامان می بخشد.

الف: توقیت

توقیت از نظر لغوی به معنای تعیین کردن است. «وَقَّتَ» یعنی حدود دقیق چیزی را تعیین کرد. بنابراین توقیت در مورد زمان ظهور به معنای تعیین دقیق زمان آن است که لازمه چنین تعیینی، قطعی و بدون تردید بودن تحقق ظهور در آن زمان است، مثل اینکه کسی بگوید در فلان روز و فلان وقت و فلان ساعت، حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ظهور می نمايد.

١. نهی از توقیت

در طول دوران غیبت، همواره این سؤال پرسیده شده است که: آیا راهی برای کشف زمان ظهور حضرت بقیةاللّه عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف وجود دارد؟ افراد مختلفی از راههای گوناگونی در صدد تعیین زمان ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بوده اند؛ گاهی با استفاده از علوم غریبه یا اعتماد به مکاشفات، و گاهی با تطبیق دادن وقایع و رویدادهای اجتماعی زمانه بر نشانه های ظهور که در روایات ذکر شده است. اما آیا می توان به این امور اعتماد کرد؟ و آیا اساساً امکان تعیین زمان ظهور وجود دارد؟ سیرۀ اهل بیت علیهم‌السلام در این باره چیست؟

اهل بیت علیهم‌السلام از تعیین زمان ظهور برای دیگران پرهیز می کردند. ایشان مصلحت و حکمت را در تعیین زمان ظهور نمی دیدند و از همین رو آن را مجمل قرار می دادند. امام صادق علیه‌السلام می فرماید:

«إِنَّا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏ لَا نُوَقِّت‏»٢ (ما اهل بیت وقت[ظهور] را تعیین نمی کنیم).

امامان ما دیگران را نیز از توقیت نهی نموده و می فرمودند ظهور ناگهانی است، مگر زمانی که چند نشانه اصلی متصل به ظهور حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف یعنی همان علائم حتمی٣ رخ دهد.

امام صادق علیه‌السلام در حدیثی شیعیان را نسبت به زمان ظهور به سه گروه تقسیم می کنند:

«كَذَبَ‏ الْوَقَّاتُونَ‏، و هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، و نَجَا الْمُسَلِّمُون‏»۴ (تعیین کنندگان وقت دروغ گفتند، آن ها که عجله نمودند هلاک شدند، و آن ها که تسلیم شدند نجات یافتند).

علمای ابرار که تابع سیره اهل بیت علیهم‌السلام هستند نیز از توقیت به معنایی که پیشتر ذکر شد به شدت پرهیز می نمودند. آنچه از روش آن ها در طول تاریخ غیبت مشاهده می شود این است که نه تنها اهل توقیت نبودند، بلکه اگر از عوام جملاتی دال بر توقیت و تعیین وقت صادر می شد آن را به شدت تخطئه می نمودند. زمانی که می خواستند امید به تعجیل فرج را در مردم زنده کنند، بیاناتشان از حد تبشیر تجاوز نمی کرد و بر حدسیات و ظنیات به هیچ روی اتکاء نمی کردند؛ اگر هم در این زمینه مکاشفه ای داشتند آن را آشکار نمی کردند.

با توجه به مطالبی که گفته شد به دو نکته مهم باید توجه داشت:

• بر اساس معارف اهل بیت علیهم‌السلام حق نداریم برای ظهور زمانی را تعیین کنیم، اگر دیگری نیز وقت دقیق ظهور را _ چه صادقانه و چه از روی کذب _ تعیین کند، نسبت به آن تکلیف و وظیفه ای نداریم و نباید از او متابعت کنیم.

• نهی از توقیت امری قطعی و مسلم است، اما باید توجه داشت که پیش از آنکه انسان بخواهد کسی را متهم به توقیت کند و بر این اساس به تکذیب او بپردازد، شایسته است به معنای دقیق توقیت در روایات توجه کند تا ببیند آیا اساساً سخن مورد نظر واقعاً مصداق توقیت هست یا خير، نه اینکه با دست آویز کردن  «كَذَبَ‏ الْوَقَّاتُونَ‏»، بزرگان را متهم به توقیت نماید. بنابراین اگر با جمله ای منقول از علما مواجه شویم که به ظاهر شباهت به توقیت دارد، با توجه به سیره علما در نفی توقیت، حتماً معنای دیگری مقصود بوده است.

آیت الله بهجت قدس‌سره با شناختی که از بزرگان و اساتید خود داشتند سخنانی که در ظاهر به نظر عوام شباهت به توقیت داشت را حمل بر تبشیر می نمودند. ایشان می فرمودند:

«از هر کس درباره‏ وقت ظهور سؤال شده، پاسخ داده که ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نزدیک است. البته نزدیکی وسعت دارد؛ لذا قیامت و ساعت هم قریب شمرده شده۵ و نیز فرموده شده است: «کُل آتٍ قَریبٌ»۶ (هرچه آمدنی است نزدیک است) . لذا اگر بزرگان فرموده‌‏اند: «فلان سال» محمول بر مجاز یا توریه می شود لمَصلحةٍ (برای مصلحتی)؛ زیرا شیعه طاقت طول مدت غیبت را ندارد!».

٢. مبانی نهی از توقیت

چنان که بیان شد نهی از توقیت از آموزه های مسلّم دینی است. نگاهی ژرف تر به این آموزه مهم، آشکار می سازد که مبانی خاصی پشتوانه این نهی هستند که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.

• سرّ بودن زمان ظهور

در احادیث متعددی مسأله قیام حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به مسأله قیامت تشبیه شده است. بسیاری از آیاتی که معنای ظاهری آن ها درباره مواطن قیامت است، طبق تفسیر اهل بیت علیهم‌السلام باطن آن ها درباره ظهور حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و وقایع بعد از آن است. بنابراین باید توجه داشت که یکی از پرسش هایی که در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بسیار متداول بوده زمان تحقق قیامت است. اما خدای متعال در پاسخ به این سؤالات تعابیری همچون «لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ»٧ (در زمانش، تنها خود او آن را آشکار خواهد کرد)، «لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»٨ (تنها به صورت ناگهانی به سراغ شما خواهد آمد) و امثال آن را ذکر نموده است. لذا یکی از خصوصیات ظهور حضرت حجت علیه‌السلام همین است که قرار نیست زمان آن برملا و برای عموم آشکار شود.

• امکان حصول بداء در زمان ظهور

یکی از مسائل مهم درباره زمان تحقّق ظهور  امکان تحقّق «بداء» در آن است. حقیقت بداء به این معناست که خداوند متعال با تغییر اسباب، مسبّبات (نتایج) را _  برخلاف آنچه مورد انتظار بندگان است _ تغییر دهد. در بداء خداوند آنچه مورد انتظار بوده محو می کند و چیزی جدیدی را ایجاد می کند، در حالی که به هر دو آگاه است. بداء، یکی از معارف مهم قرآنی است که اهل بیت علیهم‌السلام به شیعیان تعلیم دادهاند و سنتی الهی است که تمام انبیا به آن معتقد بوده اند. در روایات آمده است:

«مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ» (خدای متعال به چیزی همچون بداء عبادت نشده است).٩

در مورد زمان ظهور نیز بداء ممکن است روی دهد. این بداء، دوسویه است و تعجیل و تأخیر را در بر میگیرد؛ یعنی ممکن است بر اثر اعمال صالح بندگان و دعا و تضرّع آنها و اجتماع سایر شرایط، زمان ظهور نزدیک شود، یا بر اثر گناه و معصیت و عدم توبه و انابه، زمان آن به تأخیر افتد.

امام صادق علیه‌السلام در روایت مهمی به حصول بداء در تحقّق ظهور اشاره می فرماید:

«أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ أَنَّهُ سَيُولَدُ لَكَ، فَقَالَ لِسَارَةَ، فَقَالَتْ‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ؟! فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّهَا سَتَلِدُ وَ يُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْكَلَامَ عَلَيَّ. قَالَ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِيإِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ عَلَيْهِمَاالسّلام يُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ» ثمّ قال: «هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا، فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي‏ إِلَى مُنْتَهَاهُ‏» (خداوند به ابراهیم علیه‌السلام وحی کرد که بهزودی برای تو فرزندی به دنیا خواهد آمد. ابراهیم علیه‌السلام این را به ساره گفت. او گفت: چگونه من بچهدار شوم؛ در حالی که پیرزنی نازا هستم. خداوند به ابراهیم علیه‌السلام وحی کرد که ساره بهزودی بچهدار خواهد شد و فرزندان او تا چهارصد سال عذاب خواهند شد؛ به دلیل تردیدی که در کلام من کرد. وقتی که عذاب بر بنیاسرائیل طولانی شد، آنها ناله نمودند و چهل روز به درگاه الهی گریه و زاری کردند تا اینکه خداوند به موسی و هارون علیهما‌السلام وحی کرد که آنها را از دست فرعون نجات خواهد داد؛ سپس صدوهفتاد سال از آن عذاب از آنان برداشته شد. سپس امام صادق علیه‌السلام فرمود: شما هم همینطور هستید. اگر همین کار را بکنید، خداوند برای شما فرج و گشایش میآورد، اما اگر چنین نکنید (به درگاه الهی گریه و زاری نکنید)، امر غیبت تا نهایت خود به طول خواهد انجامید).١٠

همچنان که در حدیث فوق مشهود است، اعمال صالح بندگان و تضرّع آنها به درگاه الهی، میتواند منشأ بداء و تعجیل در فرج شود؛ و از سوی دیگر، در روایات تأکید شده است که اعمال ناشایست انسانها نیز میتواند منشا بداء و تأخیر در فرج گردد.١١

حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دراین باره میفرماید:

«وَ لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَی اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ» (اگر خداوند به شیعیان ما توفیق دهد و آنها با اجتماع دلهایشان بر وفای به عهدی که بر دوششان است، بر طاعت خداوند مجتمع شوند، شرفیاب شدن آنان به دیدار ما به تأخیر نمیافتد و سعادت مشاهده ما با معرفت شایسته و راستین زودتر رخ میدهد. پس تنها چیزی که آنها را از دیدار ما محروم کرده، کارهایی است که از ناحیه آنان به ما میرسد و ما را ناراحت میکند و ما آن کارها را از آنها نمیپسندیم).١٢

آیت الله بهجت قدس‌سره با شناختی که از بزرگان و اساتید خود داشتند سخنانی که در ظاهر به نظر عوام شباهت به توقیت داشت را حمل بر تبشیر می نمودند. ایشان می فرمودند:

«از هر کس درباره‏ وقت ظهور سؤال شده، پاسخ داده که ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نزدیک است. البته نزدیکی وسعت دارد؛ لذا قیامت و ساعت هم قریب شمرده شده۵ و نیز فرموده شده است: «کُل آتٍ قَریبٌ»۶ (هرچه آمدنی است نزدیک است) . لذا اگر بزرگان فرموده‌‏اند: «فلان سال» محمول بر مجاز یا توریه می شود لمَصلحةٍ (برای مصلحتی)؛ زیرا شیعه طاقت طول مدت غیبت را ندارد!».

آیت الله بهجت می فرمود:

«سبب غیبت امام زمان خود ما هستیم و الّا او غیبت ندارد».

معظّم له همیشه دو بال خوف و رجاء را متوازن و متقارن سیر می داد و بر قضیه حصول بداء در تحقّق ظهور، چه در جهت تعجیلی و چه تأجیلی، تأکید بسیار داشت. بداء تعجیلی را مایه امید می دانست و میفرمود:

«علائمی اعم از حتمیه و غیرحتمیه برای ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ذکر کردهاند، ولی اگر خبر دهند حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد. لازمه این مطلب آن است که در بعضی از علائم بَداء صورت می گیرد، و بعضی دیگر از علائم حتمی هم مقارن با ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف اتفاق میافتد.»

و از بداء تأجیلی بر حذر میداشت و می فرمود:

«آیا نباید در فکر این باشیم که از کسی که خداوند [او را] برای اصلاح جامعه قرار داده، بخواهیم که بیاید؟! خود او در مسجد سهله و جمکران، در خواب و بیداری، در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببینند، فرموده است: فرج من نزدیک است، دعا کنید! یا به نقلی فرموده: فرجم نزدیک شده، دعا کنید بَداء (تغییر) حاصل نشود!»

در واقع تحقق ظهور منوط به اجتماع مجموعه ای از شرایط و وقایع است نه منوط به گذشت یک زمان مشخص. آن شرایط و زمینه ها در هر زمان که محقق شود، ظهور محقق می شود چه امروز و چه هزار سال دیگر. بر اساس این مبنا آیت الله بهجت قدس‌سره تعیین زمان برای ظهور را کار درستی نمی دانستند _ حتی اگر نهی از آن وارد نشده باشد_ زیرا اساساً آن را منوط به زمان خاصی نمی دیدند. از همین روست که آیت الله بهجت می فرمودند:

«فرج به زمانیات، موقّت است، نه به نفس زمان!».

٣. تبیین روایات توقیت

یکی از مباحث پیرامون مسأله توقیت، روایاتی است که از اهل بیت علیهم‌السلام صادر شده است و دربردارنده نوعی تعیین وقت است. از طرفی می دانیم از اعتقادات واضح شیعه اثنا عشری لزوم تکذیب توقیت کننده است، و اینکه شتاب زدگی در امر فرج موجب هلاکت است. روایات نهی از توقیت آن چنان در فرهنگ شیعی رسوخ پیدا کرده است که تعابیر مذکور در آن ها مانند «كَذَبَ الوَقَّاتُونَ، وَ هَلَكَ المُسْتَعْجِلُونَ، وَ نَجَا المُسَلِّمُونَ» (تعیین کنندگان وقت دروغ می گویند، شتاب زدگان هلاک شوند و تسلیم شدگان نجات یابند)، «كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ، إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا نُوَقِّتُ» (تعیین کنندگان وقت دروغ می گویند، ما اهل بیت علیهم‌السلام زمانی را تعیین نمی کنیم) و «أَبَى اللَّهُ  إِلَّا أَنْ  يُخَالِفَ  وَقْتَ  الْمُوَقِّتِينَ» (خداوند همواره با وقت هایی که تعیین کنندگان وقت تعیین می کنند مخالفت می کند) همچون ضرب المثل در میان مردم مشهور و معروف است. در کتاب کافی که از مهم ترین کتب حدیثی شیعه است یک باب با هفت روایت به این موضوع اختصاص دارد.١٣ این روایات تصریح دارد که نه تنها شیعیان نباید توقیت کنند، بلکه خود اهل بیت علیهم‌السلام نیز چنین کاری نمی کنند.

 اما از سوی دیگر برخی روایات به گونه ای دربردارنده نوعی تعیین زمان ظهور است. مثلاً در روایات آمده است که «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ قَدْ أُخِّرَ مَرَّتَيْنِ»١۴ (این امر (فرج) دو بار به تأخیر افتاده است). ظاهر این روایت این است که دو بار زمان ظهور تعیین شده است اما ظهور در آن واقع نشده است. مؤید این مطلب روایت دیگری است که در آن ابوحمزه ثمالی به امام باقر علیه‌السلام عرض می کند که: «وَ قَدْ مَضَتِ السَّبْعُونَ وَ لَمْ نَرَ رَخَاءً!» (سال هفتاد هم گذشت و ما آسایشی ندیدیم!) حضرت علیه‌السلام نیز در پاسخ می فرماید: «يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ، فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةِ سَنَةٍ، فَحَدَّثْنَاكُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ وَ كَشَفْتُمْ قِنَاعَ السِّتْرِ، فَأَخَّرَهُ اللَّهُ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»١۵ (ای ثابت، خداوند زمان این امر (فرج) را سال هفتاد تعیین کرده بود، اما وقتی که امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسید، خشم خداوند بر اهل زمین شدت یافت و لذا آن را تا سال ١۴٠ به تأخیر انداخت. سپس ما این را به شما گفتیم و شما این حدیث را پخش و برملا کردید و پوشش پرده را کنار زدید و لذا خداوند آن را تأخیر انداخت و دیگر برای آن زمانی را نزد ما تعیین نکرد و خداوند هر چه بخواهد محو یا اثبات می کند و نزد اوست ام  الکتاب). ظاهر این روایت این است که در ابتدا سال هفتاد به عنوان سال ظهور تعیین شده است به طوری که ابو حمزه هم از آن با خبر بوده، اما با گذر زمان، ظهور در این سال اتفاق نیفتاده است. همچنین امام باقر علیه‌السلام در این حدیث بار دیگر سال صد و چهل را به عنوان زمان ظهور ذکر می کنند و می فرمایند این زمان نیز به تأخیر افتاد و سپس حضرت علیه‌السلام به آیه بداء اشاره می کنند. باید توجه داشت که زمان صدور این روایت دست کم بیست و شش سال قبل از سال صد و چهل بوده است، زیرا امام باقر علیه‌السلام در سال ١١۴ هجری قمری به شهادت رسیده اند.

روایت دیگر در این زمینه روایت ابو لبید است که امام باقر علیه‌السلام زمان ظهور را بر اساس حروف مقطعه قرآن تعیین می کنند. نکته قابل توجه این است که آیت الله بهجت قدس‌سره در مجلس درسشان به این روایت اشاره و پیرامون زمانی که بر اساس این روایت می توان بدست آورد جملاتی فرموده اند. بر همین اساس یکی از شایعاتی که در زمان حیات معظم له انتشار گسترده ای یافت این بود که ایشان فرموده اند که «سال ١۴١۴ هـ.ق» سال ظهور است. متأسفانه غرض ورزان که در صدد بازی با دین مردم و تضعیف عقیده شیعه و تخریب وجهه علمای ربانی بودند، این شایعه را آگاهانه و عامدانه تا می توانستند نشر دادند.

بنابراین در اینجا چند مسأله باید بررسی شود:

نخست اینکه چگونه می توان بین روایات تعیین کننده زمان ظهور و روایات مسلّم و صریح نفی توقیت جمع کرد؟ دوم اینکه شایعه مذکور آیا با واقعیت تطابق دارد و آیا اساساً این سخن صحیح است که آیت الله بهجت قدس‌سره برای ظهور، زمان و تاریخی را تعیین نموده است؟

باید به چند نکته توجه داشت:

نخست: نفی توقیت در روایات متعددی ذکر شده است که از جمله مهم ترین آن ها حدیث امام رضا علیه‌السلام برای دعبل است که فرموده اند: «وَ أَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ اَلْوَقْتِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه‌السلام أَنَّ اَلنَّبِيَّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ، مَتَى يَخْرُجُ اَلْقَائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ؟ فَقَالَ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: مَثَلُهُ مَثَلُ اَلسَّاعَةِ لاٰ يُجَلِّيهٰا لِوَقْتِهٰا إِلاّٰ هُوَ ثَقُلَتْ فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ لاٰ تَأْتِيكُمْ إِلاّٰ بَغْتَةً»١۶ (و اما «چه زمانی؟» سخن گفتن از وقت است. همانا پدرم از پدرانش از امیرالمؤمین علیه‌السلام از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل می کنند که به ایشان گفته شد: ای رسول خدا، چه زمانی قائم از فرزندان شما قیام می کند؟ حضرت فرمودند: مثال او مثال قیامت است. وقتش که برسد، جز خودش چیزی آشکارش نمی کند. بر آسمان ها و زمین گران می آید و جز ناگهانی به سراغتان نمی آید). این روایت به صورت آشکار توقیت را نفی می کند و می گوید همان طور که برای روز قیامت نمی توان زمانی را تعیین کرد برای ظهور نیز نمی توان وقتی را مشخص ساخت. اینکه این روایت از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده است، و امام رضا علیه‌السلام نیز این حدیث را از پدران معصومش از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل می کنند نشان دهنده عنایت اهل بیت علیهم‌السلام به این روایت است. این حدیث از احادیث بسیار مهم در فهم سخنان اهل بیت علیهم‌السلام است و نقشی کلیدی در جمع بین سخنان آن ها دارد. آیت الله بهجت قدس‌سره نیز در بحث افتراق بین اموری که حدوث آن ها منوط به زمان است و اموری که حدوث آن ها منوط به زمانیات (یعنی وقوع رخدادهای معیّن) است، به این حدیث اشاره می نمايند.

دوم: ذکر نشانه های ظهور، ارتباطی با توقیت ندارد. مقصود از توقیت تعیین زمان است، مقصود از نشانه، حوادث و اتفاقاتی است که قبل از ظهور یا همزمان با آن به وقوع می پیوندند. مثل قیامت که نشانه های متعددی برای آن در قرآن آمده، بدون آنکه زمان آن بیان شده باشد. بنابراین روایات در بردارنده نشانه های ظهور، محل بحث نیست.

سوم: علمای شیعه اعم از قدما و متأخرین، با وجود علم و اعتراف به اینکه در مذهب شیعه توقیت منفی و منهی است، روایات مشتمل بر توقیت را ذکر کرده اند، و آن ها را در کتب خود ثبت و تدوین کرده اند، و در فهم و شرح و حل آن سخن گفته اند. بنابراین وجه جمعی نزد آن ها وجود داشته است که مسوغ ذکر و نگارش این روایات بوده است.

چهارم: در جمع بین روایات، علماء احتمالات مختلفی را مطرح کرده اند. چه بسا مرحوم کلینی قدس‌سره که دو بار روایات توقیت را ذکر کرده و باب مربوطه را به جای اینکه «حرمة التوقیت» نام گذاری کند، باب «کراهیة التوقیت» نام نهاده است، اشاره به وجه جمع این روایات با ادله نهی از توقیت داشته است. علامه مجلسی قدس‌سره نیز در باب بیست و یکم جلد ۵٢ بحار الأنوار دو بار درباره جمع این روایات سخن می گوید. وی ابتدا بحثی طولانی ذیل حدیث ابو لبید که پیش تر به آن اشاره شد، مطرح می کند١٧ و بار دیگر در پایان باب، وجوه جمع را ذکر می کند. آنچه وی در پایان بحث می گوید این است:

«ثمّ إنّ هذه التوقيتات على تقدير صحّة أخبارها لا ينافي النهي عن التوقيت، إذ المراد بها النهي عن التوقيت على الحتم لا على وجه يحتمل البداء كما صرّح في الأخبار السالفة، أو عن التصريح به فلا ينافي الرمز و البيان على وجه يحتمل الوجوه الكثيرة أو يخصّص بغير المعصوم علیه‌السلام، و ينافي الأخير بعض الأخبار و الأوّل أظهر. و غرضُنا من ذكر تلك الوجوه إبداء احتمال لا ينافي ما مرّ من هذا الزمان، فإن مرّ هذا الزمان و لم يظهر الفرج و العياذ بالله كان ذلك من سوء فهمنا و الله المستعان. مع أنّ احتمال البداء قائمٌ في كلٍّ من محتملاتها كما مرّت الإشارة إليه في خبر ابن يقطين و الثماليّ و غيرهما، فاحذَر من وساوس شياطين الإنس و الجان و على الله التكلان» (این توقیت ها به فرض صحت اخبارشان، منافاتی با نهی از توقیت ندارند، زیرا مراد از آن نهی از توقیت به صورت حتمی است نه به صورتی که همراه با احتمال بداء باشد همان طور که در اخبار پیشین به آن تصریح شد، و یا اینکه مقصود توقیت همراه با بیان صریح و آشکار است و لذا منافاتی با رمزگویی و سخن گفتن به گونه ای که قابل حمل بر وجوه متعدد باشد ندارد. همچنین ممکن است نهی از توقیت مختص غیر معصوم علیه‌السلام باشد. این وجه اخیر با برخی روایات منافات دارد و وجه اول با ظاهر روایت سازگارتر است. غرض ما نیز از ذکر این وجوه (درباره زمان ظهور)، مطرح کردن احتمالی است که با گذشتن از آن زمان منافاتی نداشته باشد، چه اینکه اگر آن زمان گذشت و العیاذ بالله فرج آشکار نشد، معلوم می شود که این از برداشت اشتباه ما بوده است و خداوند یاری رسان است. علاوه بر اینکه احتمال بداء در هر یک از این محتملات وجود دارد همان طور که در خبر ابن یقطین و ثمالی و ... به آن اشاره شد. پس از وساوس شیاطین انس و جن بپرهیز، و تکیه گاه خداست».١٨

پنجم: وجه اخیری که مرحوم مجلسی قدس‌سره مطرح می کند یعنی اختصاص داشتن جواز توقیت به امام معصوم علیه‌السلام _ به فرموده خود ایشان _ با برخی روایات منافات دارد. در توضیح و تأیید سخن مرحوم مجلسی قدس‌سره به دو نکته اساسی باید توجه داشت:

تأمل در احادیث نشان می دهد که باب فهم چنین اموری برای غیر معصوم علیه‌السلام کاملاً بسته نیست. در برخی روایات امام علیه‌السلام مستقیماً زمان ظهور را تعیین نمی کنند، بلکه باب فهمی را باز و راهی را معرفی می کنند، که انسان می تواند با پیگیری آن به سرچشمه های کشف این حقیقت، یعنی قرآن کریم دسترسی پیدا کند که «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» (آشکارکننده هر چیز) است. مثلاً در حدیث ابولبید که پیشتر به آن اشاره شد، حضرت علیه‌السلام مخاطب را به فهم حروف مقطعه قرآن ارجاع می دهند و می فرمایند: «يَا أَبَا لَبِيدٍ، إِنَّ فِي حُرُوفِ الْقُرْآنِ الْمُقَطَّعَةِ لَعِلْمًا جَمًّا» (ای ابولبید، همانا در حروف مقطعه قرآن علمی انبوه است). سپس حضرت علیه‌السلام به این هم اکتفا نمی کنند و به نحوه فهم حروف مقطعه نیز اشاره ای می کنند و می فرمایند: «وَ تِبْيَانُهُ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِي الْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَةِ إِذَا عَدَدْتَهَا مِنْ غَيْرِ تَكْرَارٍ» (توضیح آن در کتاب خدا در حروف مقطعه است، وقتی آن ها را بدون تکرار بشماری). در پایان نیز حضرت می فرمایند: «فَافْهَمْ ذَلِكَ وَ عِهْ وَ اكْتُمْهُ» (این را بفهم و دریاب و کتمان کن). اینگونه حضرت علیه‌السلام ابولبید را به فهمیدن و دریافتن آنچه برایش شرح داده است، ترغیب و تحریک می کند. بدیهی است اگر دانش این امور مختص به امام معصوم علیه‌السلام می بود، حضرت علیه‌السلام تنها به بیان نتیجه حاصل از این علم اکتفا می نمود و او را بر فهمیدن و دریافتن ترغیب نمی نمود. بنابراین برای غیرمعصوم علیه‌السلام نیز باب فهم این مطلب باز است، گرچه شاید عده بسیار اندکی به این توفیق و کمال دست یابند.

آیت الله بهجت می فرمود:

«سبب غیبت امام زمان خود ما هستیم و الّا او غیبت ندارد».

معظّم له همیشه دو بال خوف و رجاء را متوازن و متقارن سیر می داد و بر قضیه حصول بداء در تحقّق ظهور، چه در جهت تعجیلی و چه تأجیلی، تأکید بسیار داشت. بداء تعجیلی را مایه امید می دانست و میفرمود:

«علائمی اعم از حتمیه و غیرحتمیه برای ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ذکر کردهاند، ولی اگر خبر دهند حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد. لازمه این مطلب آن است که در بعضی از علائم بَداء صورت می گیرد، و بعضی دیگر از علائم حتمی هم مقارن با ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف اتفاق میافتد.»

باید توجه داشت که طبق احادیث، حروف مقطعه چکیده قرآن است که کل قرآن از آن استخراج می شود. ابوفاخته که از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه‌السلام است ذیل آیه شریفه «مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ»١٩ (پاره ای از آن آیات محکم [صریح] است، آن ها اساس کتابند) نقل می کند که «أُمُّ الْكِتَابِ فَوَاتِحُ السُّوَرِ مِنْهَا يُسْتَخْرَجُ الْقُرْآنُ «ألم ذَلِكَ الْكِتَابُ» مِنْهَا اسْتُخْرِجَتِ الْبَقَرَةُ، وَ «ألم اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» مِنْهَا اسْتُخْرِجَتْ آلُ عِمْرَانَ»٢٠ (ام الکتاب آغاز سوره ها (حروف مقطعه) است که قرآن از آن استخراج می شود. از «ألم ذَلِكَ الْكِتَابُ» سوره بقره استخراج می شود و از «ألم اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» سوره آل عمران. بنابراین حروف مقطعه گنجینه های علم الهی است و از سنخ علم مخلوقات نیست. خدای متعال که به همه چیز آگاه است و علم قیام و قیامت نزد اوست، قرآن را نازل کرده و اسرار خود را در آن قرار داده است. و لذا کسی که به ام الکتاب آگاهی بیابد در واقع به کل کتاب که تبیاناً لکلّ شیء است آگاهی یافته است. و به همین دلیل است که امام علیه‌السلام تمام علم غیب خود را بر گرفته از کتاب خدا معرفی می کند. چنان که در روایت حماد لحام امام صادق علیه‌السلام می فرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ»٢١ (به خدا سوگند ما از آنچه در آسمان ها و در زمین است و آنچه در بهشت و در جهنم است و آنچه میان این هاست آگاهیم). حماد می گوید با شنیدن این سخن بهت زده به حضرت علیه‌السلام نگاه می کردم که حضرت علیه‌السلام سه بار فرمودند: «يَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ» (ای حماد این دانش از کتاب خداست). در روایت عبد الاعلی بن اعین نیز آمده است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند:  «قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ، أَعْلَمُ ذَلِكَ كَأَنَّمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي، إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ»٢٢ (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مرا به دنیا آورد درحالی که از کتاب خدا آگاهی داشتم که در آن آغاز آفرینش و آنچه تا روز قیامت روی می دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و جهنم و خبر آنچه روی داده و روی خواهد داد موجود است. این ها را می دانم چنان که به کف دست خود نگاه می کنم. خداوند متعال می فرماید: در قرآن روشن کننده همه چیز وجود دارد).

حال اگر با این دید به امثال روایت ابولبید نگاه کنیم و با در نظر گرفتن اینکه قرآن کریم چون شب و روز در جریان است٢٣ و در هر زمان تأویلاتی دارد که اهلش از آن با خبرند، مشخص می شود که اگر کسی حقیقت آنچه حضرت علیه‌السلام فرموده است را به نیکی در یابد _ چنان که خود حضرت علیه‌السلام نیز به چنین فهمی ترغیب می کند _  می تواند جزئیاتی از امور مربوط به دین و ایمان در سطح فردی و اجتماعی و آنچه مرتبط با زندگانی مؤمنین و فرج خصوصی یا عمومی آن هاست و بشارتی برای منتظران محسوب می شود را از قرآن کریم و حروف مقطعه آن در یابد. و چه بسا از سخن و سلوک حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره چنین برداشت شود که ایشان از کسانی است که خداوند متعال چنین علمی را به او روزی داده است که ما از آن محرومیم. و لذا تمییز امور برای او آشکار بود، و اخبار حتمی را با بداء خلط نمی کرد، و فهم و ایمان به آن دو را با هم جمع نموده بود.

مقصود از امر به کتمان در پایان روایت ابولبید، به قرائن متعدد کتمان از نااهلان است. دست کم سه دسته قرینه برای چنین تقییدی وجود دارد که هر یک به تنهایی برای اطمینان یافتن به صحت چنین تقییدی کافی است:

قرینه نخست در درون خود روایت است، زیرا اگر امر حضرت علیه‌السلام به کتمان، یک دستور مطلق بود لازمه  اش لزوم کتمان حتی نسبت به افراد دارای ظرفیت و اهل فهم و رازدار می باشد. در این  صورت خود راوی با نقل چنین روایتی از امام علیه‌السلام از دستور امام تخلف کرده است! آن  گاه چرا بزرگان علمای شیعه از گذشته تا کنون به روایت چنین شخصی اعتنا نموده اند و به او اعتراض نکرده اند که با سرپیچی از دستور حضرت علیه‌السلام از عدالت و وثوق خارج شده است؟! این نشان می دهد روایت یک مخصص لبّی به همراه دارد که هر فرد آگاه به سخنان اهل بیت علیهم‌السلام آن را می فهمد.

قرینه دوم، یک قرینه بیرونی و کلی است و آن روایات متعددی است که بر جواز و بلکه وجوب تعلیم علم و حکمت به اهل آن و ممنوعیت کتمان آن از افراد دارای اهلیت دلالت دارد. در کتاب بحار الأنوار بابی در این خصوص تنظیم شده است که بیش از هشتاد روایت را در بر دارد. از جمله مشهورترین این روایات، حدیث منقول از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امامان معصوم علیهم‌السلام از حضرت عیسی علیه‌السلام است که در ده ها کتاب روایی مانند کافی، فقیه، امالی و ... با این عبارت آمده است: «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ، لَا تُحَدِّثُوا بِالْحِكْمَةِ الْجُهَّالَ فَتَظْلِمُوهَا، وَ لَا تَمْنَعُوهَا أَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُمْ»٢۴ (ای بنی اسرائیل، به نادانان حکمت را نگویید که در این صورت به حکمت ظلم کرده اید و آن را از اهلش دریغ نکنید که در این صورت به اهلش ظلم کرده  اید). بسیاری از روایات عبارات آشکاری در این راستا دارند مانند حدیث چهل و هشتم همین باب: «أَمَّا مَا حَدَّثْتَ بِهِ أَصْحَابَكَ فَلَا بَأْسَ، إِنَّمَا الْإِذَاعَةُ أَنْ تُحَدِّثَ بِهِ غَيْرَ أَصْحَابِكَ»٢۵ (حدیثی که به اصحابت می گویی، اشکالی ندارد [و افشای سر محسوب نمی شود] افشای سر این است که آن را به غیر یارانت بگویی).

قرینه سوم نیز قرینه ای بیرونی و خاص است و آن اینکه در موارد مشابهی امام افراد دارای اهلیت را از امر به لزوم کتمان خارج کرده  اند. از آشکارترین آن ها حدیث یونس بن ظبیان است که یونس در پایان می گوید: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَعْدٍ دَخَلَ عَلَيْكَ بِالْأَمْسِ، فَسَأَلَكَ عَمَّا سَأَلْتُكَ، فَأَجَبْتَهُ بِخِلاَفِ هَذَا؟!» (ای فرزند رسول خدا، دیروز عبد الله بن سعد نزد شما آمد و همین سؤال مرا از شما پرسید ولی شما پاسخی مغایر حرف کنونی تان به او فرمودید). حضرت علیه‌السلام در پاسخ او فرمودند: «يَا يُونُسُ، كُلُّ امْرِئٍ وَ مَا يَحْتَمِلُهُ، وَ لِكُلِّ وَقْتٍ حَدِيثُهُ، وَ إِنَّكَ لَأَهْلٌ لِمَا سَأَلْتَ، فَاكْتُمْهُ إِلاَّ عَنْ أَهْلِهِ، وَالسَّلاَمُ»٢۶ (ای یونس، هر کسی ظرفیتی دارد و هر سخن جایی دارد. تو اهلیت پاسخ آن سؤال را داری، پس آن را جز از اهلش کتمان کن و السلام). این روایت به نیکی نشان می دهد که امر به کتمان ناظر به نااهلان است. در روایات بسیار دیگری نیز در مواردی ویژه تعابیری مانند: «فَصُنْهُ إِلّا عَنْ أَهْلِه»٢٧ (آن را جز از اهلش صیانت کن) ، و «فَاكْتُمْهُ إِلّا عَنْ أَهْلِهِ»٢٨ (آن را جز از اهلش کتمان کن) آمده است که می توان از آن ها قانون کلی استنباط کرد.

چه بسا به دلیل وجود چنین قرائنی و با توجه به قاعده عامه لزوم ابلاغ حکمت به افراد دارای اهلیت و لزوم کتمان آن از نااهلان که مأخوذ از روایات است، با اینکه در روایت ابولبید امر کتمان به صورت «وَ اكْتُمْهُ» و بدون قید معهود ذکر شده است، حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره در هنگام نقل این حدیث ارتکازاً یا التفاتاً عبارت «وَ اكْتُمْهُ إِلاَّ عَنْ أَهْلِهِ» را ذکر کرده اند که در واقع جمع روایاتی است که پیشتر ذکر شد.

بنابراین در جمع بین روایات نهی از توقیت و ادله مشتمل بر توقیت باید گفت، توقیت منهی، تعیین زمانی است که از حیث دلالت صریح باشد و از حیث مدلول به صورت اِخبار قطعی و حتمی و غیر قابل بداء مطرح شده باشد.

۴. آمادگی برای ظهور

اگر کسی واقعاً منتظر ظهور امام و محبوب خود است، باید در زمان غیبت تمام تلاش خود را برای خرسند کردن او انجام دهد و خود را برای ظهور، آماده سازد. رعایت تقوا و اخلاق، از لوازم این آمادگی است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ‏ يَكُونَ‏ مِنْ‏ أَصْحَابِ‏ الْقَائِمِ‏ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَكَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِيئاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ» (هر کس دوست دارد که از اصحاب حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف باشد، پس انتظار بکشد و ورع و تقوا و اخلاق نیکو را در حالی که منتظر است، رعایت کند. در این صورت، اگر وفات کرد و بعد از آن حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف قیام نمود، اجر و ثواب او همچون اجر کسی است که حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک کرده باشد. پس بسیار تلاش کنید و منتظر باشید. گوارایتان باد [این ظهور] ای گروه رحمت شده!).٢٩

چنین فردی، اگر فرج را درک نمود که خوشا به حالش، و اگر درک نکرد، باز خوشا به حالش؛ چرا که به وظایف خود به نیکی عمل کرده است و در زمره اصحاب حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شمرده میشود.

 از این رو، کسی که معرفت به امام داشته باشد، مقدّم یا مؤخّر شدن فرج هیچ ضرری به او نمیرساند؛ زیرا او همچون کسی است که همراه با حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در خیمه ایشان نشسته است:

 «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ‏ لِإِمَامِهِ‏ لَمْ يَضُرَّهُ‏ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ قَائِمٌ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِه‏» (هر که بمیرد، در حالی که امامی ندارد، مرگ او مرگ جاهلی است؛ و هر که بمیرد، در حالی که امام خود را میشناسد، دیگر برای او ضرری ندارد که این امر (فرج) پیش یا به تأخیر افتد. و هر کس با معرفت به امام خود بمیرد، مانند کسی است که همراه حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در خیمه او ایستاده باشد).٣٠

بر اساس روایات، انتظار فرج، خود مرتبه ای از فرج و گشایش است. در روایتی ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام می پرسد:

«جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى الْفَرَجُ؟ فَقَالَ: يَا أَبَابَصِيرٍ وَ أَنْتَ‏ مِمَّنْ‏ يُرِيدُ الدُّنْيَا؟! مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ بِانْتِظَارِهِ‏» (فدای شما بشوم! فرج چه زمانی خواهد بود؟ حضرت فرمود: ای ابابصیر! مگر تو دنیا را میخواهی؟! کسی که این امر (امامت) را شناخته باشد، با همین انتظارش فرجش حاصل شده است).٣١

آیت الله بهجت قدس‌سره تأکید می کردند به جای آنکه به دنبال پیدا کردن زمان ظهور باشیم همواره باید خود را برای این امر، آماده و مهیا کنیم. این آمادگی با توبه و اصلاح نفس تحصیل می شود و زمینه ساز فرج شخصی خواهد بود. ایشان می فرمایند:

«چرا به این اهمیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم و از این مطلب غافل هستیم، ولی به ظهور و دیدار عمومی آن حضرت اهمیت می دهیم؟ و حال اینکه اگر برای فرج شخصی به اصلاح خود نپردازیم، بیم آن است که در ظهور آن حضرت از او فرار کنیم، چون راهی که می رویم، راه کسانی است که اَهَمّ و مهمّی قائل نیستند!»

بنابراین مؤمن همیشه باید مترصد تحقق شرائط ظهور باشد، از نظر آیت الله بهجت قدس‌سره اصلاح نفس و منطبق نمودن خود با اراده امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف  بهترین و مهم ترین راه برای زمینه سازی ظهور است.٣٢ چرا که اگر آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تعداد اندکی یار حقیقی و خالص داشته باشد حتماً ظهور خواهد نمود.٣٣

ضرورت آمادگی برای ظهور، از روایاتی که در مبحث توقیت ذکر شد هم قابل استفاده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «كَذَبَ‏ الْوَقَّاتُونَ‏، و هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، و نَجَا الْمُسَلِّمُون‏»٣۴. «نَجَا الْمُسَلِّمُون» یعنی تنها کسانی که تسلیم خواست الهی اند، اهل نجات اند. مؤمنانی که همواره با اعمال صالح منتظر و مترقب ظهوراند، و اعمال خود را با رضای قلبی امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هماهنگ می کنند و به وظایف دینی خود پایبندند. اگر ظهور نزدیک باشد، خود را آماده خدمت و یاری حضرت بقیة الله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف می کنند، و اگر دور باشد به وظیفه خود عمل نموده اند. چنین افرادی حتی اگر ظهور عام را درک نکنند، فرج شخصی برای شان حاصل می شود. و در هر دو صورت اهل نجات اند.

آيت اللّه بهجت قدس‌سره بر تسلیم بودن نسبت به زمان ظهور تأکید بسیار داشت و توصیه می کرد که انسان باید تصمیم بر بندگی و عبودیّت داشته باشد و به وظایف بندگی خود عمل کند؛ چه وقت ظهور نزدیک باشد و چه دور. معظّمله میفرمود:

«با کمال دوستی ما نسبت به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، ظهور او نه به حرف بنده است و نه به حرف شما!»

همچنین ایشان میفرمود انسان در هر فعل و ترکی باید رضای حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را ملاک قرار دهد؛ چه وقت ظهور نزدیک باشد، چه دور:

«از خدا بخواهیم برساند صاحب کار عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را، با او باشیم؛ حالا اگر رساند که رساند، اگر نرساند، از او دور نرویم، از رضای او دور نرویم.»

ب: تقریب

در بحث پیشین بیان شد که «توقیت» در روایات اهل بیت علیهم‌السلام مورد نهی و تحذیر واقع شده است، اما توجه به این نکته لازم است که نباید «توقیت» با «تقریب» اشتباه گرفته شود. «تقریب» نه تنها مورد نهی نیست بلکه به آن توصیه شده و راه نجات شیعیان معرفی شده است. امام صادق علیه‌السلام می فرمایند: «هَلَكَتِ‏ الْمَحَاضِيرُ ... وَ نَجَا الْمُقَرِّبُونَ» (اسب های چموش(شتاب کنندگان) هلاک شدند ... و نزدیک شمارندگان نجات یافتند). در روایت دیگری داشتیم «هَلَکَ الُمسْتَعجِلُونَ وَ نَجَا المُسَلِّمُونَ». از مجموع این دو روایت به دست می آید، تسلیم باید همراه با تقریب باشد تا به نجات بیانجامد. یعنی شیعیان ضمن تسلیم در برابر خواست الهی و پایبندی به دستورات، همواره باید ظهور را نزدیک بدانند، تا از اهل نجات شوند. بنابراین تقریب در انتظار فرج اهمیت فراوانی دارد و از همین رو در این قسمت به ذکر نکاتی درباره آن پرداخته می شود.

آیت الله بهجت قدس‌سره تأکید می کردند به جای آنکه به دنبال پیدا کردن زمان ظهور باشیم همواره باید خود را برای این امر، آماده و مهیا کنیم. این آمادگی با توبه و اصلاح نفس تحصیل می شود و زمینه ساز فرج شخصی خواهد بود. ایشان می فرمایند:

«چرا به این اهمیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم و از این مطلب غافل هستیم، ولی به ظهور و دیدار عمومی آن حضرت اهمیت می دهیم؟ و حال اینکه اگر برای فرج شخصی به اصلاح خود نپردازیم، بیم آن است که در ظهور آن حضرت از او فرار کنیم، چون راهی که می رویم، راه کسانی است که اَهَمّ و مهمّی قائل نیستند!»

١. تفاوت تقریب با توقیت

توقیت در زمینه ظهور به معنای «تعیین قطعی زمان ظهور» است، اما تقریب یعنی «نزدیک دانستن زمان ظهور». بنابراین «صرف بشارت دادن به نزدیکی ظهور حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف»، چه از حیث لغوی و چه از حیث حدیثی و فقهی توقیت محسوب نمی شود. در احادیث اهل بیت علیهم‌السلام ده ها بلکه صدها روایت در باب علائم و نشانه های ظهور وجود دارد بدون آن که وقت معینی برای ظهور بیان کند. «قیامت» در قرآن کریم نیز همین گونه است. یعنی در عین حال که نزدیک است و درباره آن گفته شده «وَنَرَاهُ قَرِيبًا» (آن را نزدیک می بینیم) زمان تحقّق آن پوشیده است و درباره آن آمده «أَكَادُ أُخْفِيهَا» (نزدیک است که آن را مخفی کنم). اساساً «تقریب» ماهیتی متفاوت با «توقیت» دارد و از سنخ امید است، اما نه یک امید واهی بلکه امید به تحقق وعده حتمی الهی. در مقابل تبعید یعنی دور از انتظار دانستن که نتیجه آن یأس و ناامیدی است.

٢. امیدواری در عین دوراندیشی

اهل بیت علیهم‌السلام هیچ گاه زمان ظهور و قیام حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را یک زمان بسیار دور ترسیم نمی نمودند و مؤمنین را همواره امیدوار و مترصد قیام حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف قرار می دادند و زمان آن را نزدیک می شمردند. از این رو علما و بزرگان نیز همیشه نزدیکی ظهور را بشارت می دادند و آن را وظیفه تربیتی خود می دانستند.

 البته گفتنی است با اینکه علمای ربانی بر آموزه تقریب تأکید داشتند و آن را در سیره خود اظهار می کردند، اما دیدگاه شان نسبت به  تقریب نوعاً بر دو گونه بوده است. برخی از آنان با اعتقاد قلبی به نزدیکی ظهور و فرج، آن را بشارت می دادند و به این قضیه ایمان و باور راسخ داشتند.٣۵ برخی دیگر بر این باور بودند که غیبت حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف طولانی خواهد بود اما در عین حال به دلیل توصیه های صریح اهل بیت علیهم‌السلام، به نزدیکی فرج و تحقق برخی از علائم ظهور بشارت می دادند.٣۶  این بشارت ها اغراء به جهل نبود و حکمت ها و اغراضی داشت. یکی از آن ها زنده نگه داشتن امید در دل های شیعیان بود، از باب «الشّیعَةُ تُرَبَّى بِالأمَانِي»٣٧،آن ها می دانستند در این زمینه امکان بداء وجود دارد و خداوند متعال می تواند بر خلاف تمام اسباب و مسببات عادی امر فرج را به یک باره محقق کند، چنانکه در اثر  ۴٠ روز تضرع و انابه به درگاه الهی ١٧٠ سال از وعده عذاب ۴٠٠ ساله بنی اسرائیل بخشوده شد.

اما آیت الله بهجت قدس‌سره به روش سومی اعتقاد داشتند، که امر بین الامرین بود. ایشان تأکید داشتند که مؤمن هم باید احتمال نزدیکی ظهور را در نظر بگیرد و هم احتمال دور بودن آن را. معظم له می فرمودند:

«اگر خبر دهند حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد. لازمه این مطلب آن است که در بعضی از علائم بَداء صورت می گیرد، و بعضی دیگر از علائم حتمی هم مقارن با ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف اتفاق می افتد.»

بر این اساس انسان همواره و در هر لحظه باید امیدوار و آماده ظهور حضرت باشد. چراکه با توجه به روایات، ممکن است تمام امر فرج و مقدمات آن حتی در یک روز محقق شود.

در روایتی حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قسم یاد می کنند  که حتی اگر یک روز از دنیا باقی مانده باشد، خدای متعال در همان یک روز تمام امور مقدّر برای حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را عملی خواهد نمود:

«وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ لَمْ‏ يَبْقَ‏ مِنَ‏ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِيَ الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّيَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِهِ وَ يَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ» (قسم به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، اگر تنها یک روز از دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد که فرزندم مهدی علیه‌السلام در آن روز قیام کند و روح خدا، عیسی بن مریم علیهما‌السلام فرود آید و پشت سر او نماز بخواند، و زمین به نور او روشن شود و حکومت او شرق و غرب را در بر گیرد.)٣٨

و در روایت دیگری از ایشان صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده است:

 «الْمَهْدِيُّ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ‏ اللَّهُ‏ لَهُ‏ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ» (مهدی علیه‌السلام از ما اهلبیت است؛ خداوند کار او را در یک شب اصلاح میکند.)٣٩

در روایتی دیگر، امام صادق علیه‌السلام به صراحت امر نموده است که هر صبح و شب توقع ظهور حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را داشته باش:

 «تَوَقَّعْ‏ أَمْرَ صَاحِبِكَ‏ لَيْلَكَ وَ نَهَارَكَ فَإِنَّ اللَّهَ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ لَايَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْن‏» (شب و روز منتظر [ظهور] صاحب خویش عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف باش که همانا خداوند هر روز در کاری است و هیچ کاری او را از کار دیگر منصرف نمیکند.)۴٠

همچنین حضرت علیه‌السلام میفرماید:

 «إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ يَوْماً لاتَرَى‏ فِيهِ‏ إِمَاماً مِنْ آلِ محمّد فَأَحْبِبْ مَنْ كُنْتَ تُحِبُّ وَ أَبْغِضْ مَنْ كُنْتَ تُبْغِضُ وَ وَالِ مَنْ كُنْتَ تُوَالِي وَ انْتَظِرِ الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاء» (اگر روزی صبح کردی یا شبی بر تو گذشت و امامی از آلمحمّد را ندیدی، پس به هر کس پیش از این محبت داشتهای، همچنان محبت داشته باش و هر کس را پیش از این مبغوض داشتهای، مبغوض بدار و با هر کس دوست بودهای، دوست باش و صبح و شام منتظر فرج باش).۴١

آيت اللّه بهجت قدس‌سره در عین حال که نزدیک بودن فرج را تا این حد محتمل می دانست، تأكيد میکرد که انسان باید احتمال دور بودن ظهور را هم بدهد. از این رو میفرمود:

«خصوصاً با آن چیزی که به ما فرموده اند که «حَتَّى يَرْجِعَ أَكْثَرُ الْقَائِلِينَ بِإمَامتِه‏» (تا اینکه اکثر قائلین به امامت او، [از عقیده خود] باز میگردند).۴٢ خدا می داند [که ظهور] فرداست یا چقدر آن طرف تر است!»

ایشان میفرمود: «مشایخ نجف دو دسته بودند؛ بعضیها مبعِّد بودند، و بعضیها مقرِّب بودند.» سپس نظر خود را این گونه بیان می کرد:

«بنده گمان میکنم خیلی نزدیک است. به چه دلیل؟ [سپس اشاره میکرد به در و دیوار و میفرمود:] به دلیل اینکه در و دیوار میگوید حالا دیگر باید بیاید؛ «مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً» (مملو از ظلم و ستم) شده است. اما خود ملئت یک درجهای دارد، آن درجه امتلاء را ما نمیدانیم!»

و نیز می فرمود:

«در زمان ما مثلاً همین فردا را ما یقیناً احتمال می دهیم [که ظهور محقّق شود]؛ همین فردا خروج سفیانی هم بشود، بعد از چند ساعتی معلوم بشود امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هم ظهور کرده و اینها باید با هم بجنگند. همین فردا را احتمال میدهیم؛ اما پس فردا را هم احتمال می دهیم، ماه دیگر را هم احتمال می دهیم، سال دیگر را هم احتمال می دهیم، سال بعد از آن را هم احتمال می دهیم و…».

تاکید توأمان بر نزدیک بودن ظهور و ندانستن زمان دقیق ظهور، بیانگر نقطه تعادل در دیدگاه معظم له است. این همان مرز خوف و رجا است که در دو حدیث «هَلَكَتِ‏ الْمَحَاضِير و نَجَا الْمُقَرِّبُون‏»۴٣ (شتابزدگان هلاک شدند و نزدیک شمارندگان نجات یافتند) و «كَذَبَ‏ الْوَقَّاتُونَ‏، و هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، و نَجَا الْمُسَلِّمُون‏» (تعیین کنندگان وقت دروغ گفتند و شتابزدگان هلاک شدند و اهل تسلیم نجات یافتند) به خوبی بیان شده است.

این دو روایت، ضمن بیان تمایز میان اهل توقیت، اهل شتاب، و اهل تقریب و تسلیم نشان می دهد شتابزدگی در امر فرج به انحراف می انجامد و بذر ناامیدی و شک را در دل مؤمن می کارد. این شتابزدگی رابطه وثیقی با توقیت هم دارد، گاهی موجب باور سخنان کذب اهل توقیت می شود و گاهی هم ممکن است انسان را به وادی توقیت بکشاند.

در مقابل، تقریب و تسلیم امری سازنده است و به اصلاح نفس و افزایش ایمان می انجامد. مؤمن باید از یک سو تمام تلاش خود را برای اصلاح نفس به کارگیرد، و از سوی دیگر ظهور را نزدیک بشمارد تا هر زمان محقق شد به امام خود بپیوندد، و این دو مایه رشد ایمان است.

انسان باید آن قدر منتظر فرج باشد و آن را قریب الوقوع بداند که هر روز و هر صبح و شب در توقع ظهور، به سر برد. این، دقیقاً همان لحن و لهجه قرآن است که بهصراحت میفرماید:

 «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَریهُ قَرِيباً»۴۴ (آنها آن را دور میبینند و ما آن را نزدیک میبینیم).

از این رو، کسانی که از فرهنگ و لهجه قرآن تبعیّت کنند، طبیعی است که همیشه مقرِّب باشند، امید به فرج داشته باشند و از رحمت خدا مأیوس نباشند.

چنانچه از مجموع مطالب پیشین به دست می آید و در سیره عملی آیت الله بهجت قدس‌سره هم مشاهده می کنیم، روش ایشان در امر فرج بر نزدیک شمردن بدون تعیین وقت بود و هیچ گاه سخنی را بیان نمی کردند که موجب غلبه خوف بر رجاء یا ترجیح رجاء بر خوف در مخاطبین گردد.

٣. معانی نزدیک بودن فرج و بشارت دهی بزرگان

علما و بزرگان در طول تاریخ غیبت، همیشه از نزدیک بودن فرج یاد کرده اند. آیت الله بهجت می فرمودند:

«از هرکس دربارۀ وقت ظهور سؤال شده، پاسخ داده که ظهور آن حضرت نزدیک است».

این نزدیکی به چه معنا است؟ اگر زمان ظهور مخفی است خبر دادن از نزدیکی ظهور چه توجیهی دارد؟ فلسفه این بشارت ها چیست؟

براساس آموزه تقریب، نزدیک دانستن زمان ظهور، یکی از وظایفی است که بر عهده شیعیان قرارداده شده است. بر همین اساس علما همیشه ظهور را نزدیک می دانستند، و دیگران را هم به آن بشارت می دادند. فلسفه این بشارت، امیدبخشی، صبر در دین و حفظ حیات جامعه اسلامی است. علی  بن یقطین در روایتی از امام کاظم علیه‌السلام نقل می کند: «الشِّيعَةُ تُرَبَّى بِالْأَمَانِيِّ مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَة؛ دویست سال است که شیعه با آرزوها تربیت می شود.» همین انتظار فرج و قریب الوقوع دانستن آن است که بقای شیعیان را تضمین نموده است، در غیر این صورت مردم از دین بر می گشتند.

نزدیک بودن ظهور، در بیانات بزرگان و مرتبطین با امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف معانی متفاوتی دارد.

١. گاهی وقتی گفته می شود ظهور نزدیک است، مفهوم نسبی «نزدیکی» مد نظر گوینده است. زمان باقی مانده تا ظهور اگر با مجموع زمان خلقت در نظر گرفته شود، زمان نزدیکی است. چنانکه قیامت در قرآن نزدیک شمرده شده است. یا آنکه پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می فرمودند:

«بُعِثْتُ أنَا وَ السّاعَةِ كَهاتَیْنِ»۴۵ (مبعوث شدم؛ درحالی که من و قیامت مانند این دو [انگشت] به هم نزدیک هستیم).

آیت الله بهجت میفرمود:

«از هر کس درباره وقت ظهور سؤال شده، پاسخ داده که ظهور آن حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نزدیک است. البته نزدیکی وسعت دارد؛ لذا قیامت و ساعت هم قریب۴۶ شمرده شده و نیز فرموده است: "کُلّ آتٍ قَریبٌ"۴٧ (هر آینده‏[ای]، نزدیک است).»

همچنین میفرمود:

«خصوصاً با آن چیزی که به ما فرموده اند که "حَتّی یَرجَعَ أکثَرُ القائِلیِنَ بِاٍمامَتِه"۴٨ (ظهور زمانی است که بیشتر قائلین به امامت او [از اعتقاد خود] باز می گردند). خدا می داند [که ظهور] فرداست یا چقدر آن طرف تر است! فردی که در جفر و این ها اطلاعاتی داشت، از کسی که می دانست در جفر و این ها خیلی اطلاعات دارد، نقل می کرده است که او وقتی را می گوید که اگر ما به شما بگوییم، همه شما پا می شوید و داد و بی داد [راه می اندازید] که وای! اینقدر؟! این قدر طول می کشد؟! طاقت ندارید که بشنوید و لذا برای اینکه ما طاقت نداریم، می فرماید: قریب است؛ خب، [دروغ هم نمی گویند] روز قیامت هم قریب است. [رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود:] «بُعِثْتُ أنَا وَ السّاعَةِ كَهاتَیْنِ».۴٩ می گویند: [ظهور] قریب است، دعا کنید.»

٢. ظهور مراتب دارد. بالاترین مرتبه آن،  همان ظهور عمومی است که وعده حتمی الهی است و وقوع آن در آینده حتمی است. مرتبه پایین تر آن، تشرف به محضر امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است۵٠، اگرچه هنگام مرگ و در حال احتضار باشد۵١.

گاهی منظور از نزدیک بودن ظهور،  بشارت افراد به فرج شخصی است. معظم له می فرمودند:

«... یا اینکه در جواب توریه بکنند. «الشّیعَةُ تُرَبَّى بِالأمَانِي».۵٢ توریه بکنند؛ [مثلاً بگویند:] فلان وقت می بینی. مقصودش این است که فلان وقت اجل تو می رسد و همان نزدیک اجلت، جمال مبارکش را مشاهده می کنی. بالأخره خدا می داند چه وقت [محقّق] می شود.»

٣. همان طور که گذشت، در ظهور، امکان بداء وجود دارد و ممکن است ظهور در اثر اعمال بندگان به تاخیر افتد.  بنابراین وقتی از نزدیک بودن ظهور سخن به میان می آید، مقصود این است که نزدیک است اگر به تاخیر نیافتد. آیت الله بهجت می فرمودند:

«خود او(امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در مسجد سهله و جمکران، در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببینند، فرموده است: فرج من نزدیک است، دعا کنید! یا به نقلی فرموده، فرجم نزدیک شده، دعا کنید بداء(تأخیر) حاصل نشود.»


١. البته هیچ جای تعجب نیست کسی که برای دیدار حضرت بقیة الله الأعظم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مهم ترین حجاب ها _ که همان معاصی و ذنوب است _ را در نوردیده، این گونه عاشقانه توسط دوستان به حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف سلام برساند، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که خود فرزندش امام باقر علیه‌السلام و نور مبارک وجود ایشان را در عوالم گوناگون غیب و ظاهر، بدون هیچ حجابی همچون خورشید تابان دیده است و مستغنی از هرگونه واسطه ایست، باز از کسی مثل جابر بن  عبدالله انصاری می خواهد که سلامش را به فرزندش برساند، و یا امام هادی علیه‌السلام هنگامی که بیمار شده بودند _ با اینکه در زمان متوکل زیارت امام حسین علیه‌السلام بسیار خطرناک بود _ به ابوهاشم جعفری سفارش نمودند که زیر گنبد امام حسین علیه‌السلام برای ایشان دعا کند، حال آنکه برای ابوهاشم عجیب بود که حضرت علیه‌السلام با اینکه خود امام است و حجاب و مانعی ندارد، این گونه از او دعا زیر گنبد مطهر امام حسین علیه‌السلام را درخواست می کند. از این موارد و امثال آن فهمیده می شود که این سلام رساندن به اولیاء الله توسط دیگران، علاوه بر آثار تربیتی و برکات ویژه ای که برای واسطه دارد، و فرهنگ سازی که برای مخاطبین ایجاد می کند، خود فی نفسه دارای موضوعیت است، و آثاری در عالم تکوین دارد، که آن آثار بر اهلش پوشیده نیست!

٢. بحار الأنوار، ج۵٢، ص١١٩.

٣. از جمله خروج سفیانی.

۴. کافی، ج١، ص٣۶٨.

۵. احزاب، ۶٣.

۶. عیون الحکم، ص٣٧۶؛ بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۷.

٧. اعراف، ١٨٧.

٨. همان.

٩. توحید صدوق قدس‌سره، ص٣٣٢.

١٠. تفسیر عیاشی، ج٢، ص١۵۴.

١١. در روایت است که امام باقر علیه‌السلام به ابوحمزه ثمالی فرمود: «يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْنَاكُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ فَكَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ قَالَ أَبُوحَمْزَةَ فَحَدَّثْتُ بِذَلِكَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه‌السلام فَقَالَ قَدْ كَانَ كَذَلِكَ؛ ای ثابت! همانا خدای تبارک و تعالی زمان این امر (فرج) را در سال هفتاد قرار داده بود، اما هنگامی که امام حسین، که صلوات خدا بر او باد، کشته شد، خشم خدای متعال بر اهل زمین شدت گرفت و از این رو، امر فرج را تا سال صدوچهل به تأخیر انداخت. سپس ما برای شما حدیث گفتیم و شما حدیث را افشا کردید و پرده را کنار زدید و خداوند بعد از آن دیگر وقتی نزد ما قرار نداد و خداوند هر چه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و امالکتاب نزد اوست. ابوحمزه میگوید این حدیث را برای امام صادق علیه‌السلام بازگو کردم. ایشان فرمود: همینطور بوده است»؛ کافی، ج‏١، ص ٣۶٨؛ بحار الأنوار، ج‏۵٢، ص١٠۵.

همچنین از جمله اموری که ممکن است موجب تأخیر فرج شود، فاش کردن سرّ اهل بیت علیهم‌السلام است. در روایتی از اسحاق بن عمار صیرفی نقل شده است: «سمعت أباعبداللّه علیه‌السلام یقول: قَدْ كَانَ لِهَذَا الْأَمْرِ وَقْتٌ وَ كَانَ فِي سَنَةِ أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْتُمْ‏ بِهِ‏ وَ أَذَعْتُمُوهُ‏ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل؛ برای این امر (فرج) زمانی بود و آن سال صدوچهل بود، اما شما از آن سخن گفتید و افشایش کردید، پس خداوند متعال آن را به تأخیر انداخت»‏؛ غیبة نعمانی، ص٢٩٢؛ در روایت دیگری نیز چنین آمده است: «عَنْ أَبِيبَصِيرٍ عَنْ أَبِيعبْدِاللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا لِهَذَا الْأَمْرِ أَمَدٌ يُنْتَهَى‏ إِلَيْهِ‏ وَ يُرِيحُ أَبْدَانَنَا قَالَ بَلَى وَ لَكِنَّكُمْ أَذَعْتُمْ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ؛ ابیبصیر میگوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: آیا برای این امر (فرج) سرآمدی هست که به پایان برسد و ما راحت شویم؟ حضرت فرمود: بله هست، ولی شما افشا کردید، پس خداوند آن را به تأخیر انداخت»؛ غیبة نعمانی، ص٢٨٨.

١٢. احتجاج، ج٢، ص۴٩٩؛ الخرائج و الجرائح، ج٢، ص٩٠٣.

١٣. کافی، ج١، ص٣۶٨.

١۴. الغیبة (نعمانی)، ص٢٩٣.

١۵. الغيبة (طوسی)، ص۴٢٨؛ بحار الأنوار، ج۵٢، ص١٠۵.

١۶. كمال الدين، ج٢، ص٣٧٣.

١٧. بحار الأنوار، ج۵٢، ص١٠٧.

١٨. بحار الأنوار، ج۵٢، ص١٢١.

١٩. آل عمران،٧.

٢٠. تفسير طبری، ج۶، ص ١٨۴.

٢١. بصائر الدرجات، ج١، ص١٢٨.

٢٢. كافی، ج١، ص۶١.

٢٣. ر.ک: بحار الأنوار، ج٣۵، ص۴٠٣ حدیث ۲۱.

٢۴. كافی، ج١، ص۴٢.

٢۵. محاسن، ج١، ص٢۵٨.

٢۶. بحار الأنوار، ج٣۶، ص۴٠۵.

٢٧. كافی، ج١، ص۵٢٨.

٢٨. بحار الأنوار، ج٣۶، ص٢۵٠.

٢٩. غیبة نعمانی، ص٢٠٠.

٣٠. همان، ص٣٣٠.

٣١. همان.

٣٢. مرحوم علامه شیخ علی اکبر نهاوندی قدس‌سره از عالم ربانی مرحوم حجت الاسلام آقا سید علی اکبر موسوی خویی قدس‌سره (پدر مکرم آیت الله خویی) نقل می کند:

«وقتی از نجف اشرف جهت انجام مطلبی که در نظر بود به حلّه سیفیّه رفتم. در اثنای عبور از بازار آن بلد، نظرم به قبّه مسجد مانندی افتاد که بر سر در آن زیارت مختصری از حضرت صاحب الزمان و خلیفه الرحمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نوشته بود و آن نوشته این بود: «هذا مقام صاحب الزمان». مردمان آن سامان از دور و نزدیک در آن مکان جنّت نشان، به زیارت می رفته، به ساحت قدس باری دعا، تضرّع، زاری و توسّل می جستند. از اهالی حلّه وجه تسمیه آن مقام به مقام صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را سؤال نمودم، متّفق الکلمه گفتند: این مکان، خانه یکی از اهل علم این جاست که آقا شیخ علی نام داشت و مردی بسیار زاهد، عابد، متّقی و همیشه منتظر ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام بود و همیشه مشغول خطاب و عتاب با آن جناب است که این غیبت شما در این ازمنه و اعصار موقعیّتی ندارد، چرا که مخلصین جنابت در اقطار و امصار به اندازه برگ درختان و قطرات باران است. در همین بلده بیش از هزار نفرند. پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را پر از قسط و عدل نمایی؟ تا آن که وقتی اتّفاق افتاد که به بیابانی رفته، همین عتاب و خطاب ها را به آن بزرگوار می نمود. ناگاه دید عربی بدوی نزد او حاضر شده، به ایشان فرمود: جناب شیخ! به چه کسی این همه عتاب و خطاب می نمایی؟ عرض کرد: خطابم به حجّت وقت و امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است که مخلصین صمیمی ای در این عصر دارد که فقط بیش از هزار نفر آن ها در حلّه است و با ظلم و جوری که عالم را فراگرفته، چرا ظهور نمی کند؟ آن مرد عرب فرمود: یا شیخ! من صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هستم، با من این همه خطاب و عتاب مکن! مطلب چنین نیست که تو فهمیدی. اگر سی‌صد و سیزده نفر اصحاب من موجود بودند، هر آینه ظاهر می شدم. و در بلد حلّه که می گویی متجاوز از هزار نفر مخلص واقعی دارم، جز تو و فلان شخص قصّاب، کسی که اخلاص بر کیش من داشته باشد نیست. اگر می خواهی واقع امر بر تو مکشوف شود، شب جمعه، مخلصین مرا که می شناسی دعوت کن و در صحن حیاط خود، برای شان مجلسی آماده نما و فلان قصّاب را هم دعوت کن. دو بزغاله بر بام خانه ات بگذار و در پشت بام خود منتظر ورود من باش، تا من حاضر شده، واقع امر را به تو بفهمانم و تو را ملتفت کنم که اشتباه نموده ای. چون این مکالمات را با آقا شیخ علی به پایان رساند از نظرش غایب شد.

شیخ مذکور با کمال فرح و سرور به حلّه برگشته، ماجرا را به آن مرد قصّاب گفت و به تصویب یکدیگر از میان بیش از هزار نفر _ که همه آن ها را از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی غایب از انظار می دانستند _ چهل نفر را انتخاب نمودند. و شیخ علی از آن ها دعوت نمود که شب جمعه به منزل او بیایند تا به شرف لقای امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مشرّف شوند. چون شب موعود رسید، مرد قصاب با آن چهل نفر در صحن حیاط خانه شیخ علی اجتماع نمودند و همه با طهارت و مواجه قبله، مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر من الیه الالتجاء بودند. !
" او طبق دستور آن سرور، از قبل دو بزغاله بالای پشت بام برده بود. چون برهه ای از شب گذشت، دیدند نور عظیم درخشانی در جوّ هوا ظاهر شد که تمام آفاق را پر کرده و از آفتاب و ماه بسیار درخشنده تر است. آن نور به سمت خانه شیخ متوجّه گردیده، آمد تا بر بالای پشت بام خانه شیخ قرار گرفت. قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد و آن مرد قصّاب را برای رفتن به پشت بام خواند. قصّاب حسب الامر به پشت بام رفت. بعد از لحظاتی آن سرور به او امر فرمود یکی از دو بزغاله را نزدیک ناودان بام برده، سر ببرد، طوری که خون آن تماماً از ناودان، میان صحن خانه ریخته شود. قصّاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود. چون آن چهل نفر خون ها را دیدند گمان قوی پیدا کردند که آن بزرگوار سر قصّاب را از بدن جدا نموده و این خون او است که از ناودان جاری شده. سپس صدایی از پشت بام بلند شده، شیخ علی صاحب خانه را امر فرمود به سطح بام بالا رود. شیخ علی بالای پشت بام رفت؛ دید مرد قصّاب صحیح و سالم بالای پشت بام است. یکی از دو بزغاله را سر بریده و خونی که از ناودان به صحن خانه ریخته، خون بزغاله است. آن بزرگوار به مرد قصّاب امر فرمود بزغاله دیگر را به همان کیفیّت ذبح کند. قصّاب هم حسب الامر بزغاله دیگر را نزدیک ناودان برده، ذبح کرد. چون خون آن میان صحن خانه ریخت، چهل نفری که در صحن خانه بودند، مطمئن شدند که آن سرور شیخ علی مزبور را نیز به قتل رسانده و به زودی نوبت به هریک از آن ها خواهد رسید. لذا همه از حیاط خانه بیرون آمده، رو به فرار نهادند. سپس آن بزرگوار به شیخ علی فرمود: حالا به حیاط خانه برو و به این جماعت بگو به بام آمده، مرا دیدار نمایند.

وقتی شیخ به حیاط خانه آمد، احدی از آن چهل نفر را ندید. به بام برگشته، فرار آن جماعت را به عرض آن سرور رساند. آن بزرگوار فرمود: یا شیخ! دیگر این قدر با من عتاب و خطاب مکن، این بلد حلّه بود که می گفتی متجاوز از هزار نفر از مخلصین ما آن جاست؛ چه شد که از میان آن منتخبین، کسی جز تو و این مرد قصّاب نماند؟ جای های دیگر را هم به همین نحو قیاس کن! این را فرمود و از نظر شیخ و مرد قصّاب ناپدید شد.

آن گاه، شیخ آن بقعه را مرمّت نموده، به مقام صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نام گذاشت و از آن وقت تاکنون آن مقام شریف مطاف انام و مزار خاصّ و عام است»؛ العبقري الحسان في احوال مولانا صاحب الزمان علیه‌السلام ، ج۵، ص٣١٧ _٣٢٠.

٣٣. حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می فرمایند: «قسم به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر من روزی که با برادر قبیله تیم (ابوبکر) بیعت شد _ که تو اکنون مرا به خاطر داخل شدن در بیعت او سرزنش می کنی _ چهل مرد می یافتم که همگی همان بصیرت آن چهار نفری که یافتم را می داشتند، کوتاهی نمی کردم و در مقابل آن ها قیام می نمودم، اما شخص پنجمی را پیدا نکردم و لذا خویشتن‌داری کردم!»؛ کتاب سلیم بن قیس، ج٢، ص۶۶٨.

همچنین حضرت علیه‌السلام در جای دیگری می فرمایند:

«به خدا سوگند، اگر به تعداد اصحاب طالوت یا به تعداد اهل بدر _ که آن ها دشمنان شما هستند _ یارانی !
" می داشتم، با شمشیر خود با شما مبارزه می کردم تا به حق باز گردید و به سوی صداقت انابه کنید»؛ کافی، ج٨، ص٣٢.

امام صادق علیه‌السلام نیز به یکی از اصحاب خود فرمودند:

«ای سدیر به خدا سوگند اگر به تعداد این گوسفندان شیعیانی داشتم، دیگر حق نشستن (و ترک قیام) نداشتم. سدیر می گوید: آنجا توقف کردیم و آن ها را شمردم، دیدم هفده عدد هستند!»؛ کافی، ج٢، ص٢۴٣.

روایاتی از این دست دربارۀ سایر ائمه علیهم‌السلام نیز وجود دارد، بر اساس روایات اگر حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تنها به تعداد اصحاب بدر یعنی ٣١٣ نفر یار راستین داشته باشد، خداوند امر به ظهور ایشان می فرماید. مسأله قیام در صورت  وجود اصحاب راستین اختصاص به امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ندارد و درباره سایر امامان نیز صادق است. لذا بهترین راه برای یاری رساندن به حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف اصلاح نفس و ایجاد آمادگی برای ظهور است.

٣۴. کافی، ج١، ص٣۶٨.

٣۵. البته بدیهی است که مقصود این نیست که اعتقاد فقهاء به نزدیکی یا دوری وقت ظهور تنها دلیل آن ها برای تعیین استلام کننده خمس و یا مصارف آن است، بلکه مقصود این است که این موضوع وقت ظهور و دیدگاه فقیه نسبت به دوری یا نزدیکی آن از امور مؤثر حتى بر احکام فقهی می باشد و به عنوان یکی از شواهد آراء فقهی قابل طرح است.

٣۶. گفتنی است علائم ظهور خود تدریجی و نسبی هستند، چنان که ظهور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز در کتب ادیان سابق به عنوان علائم آخرالزمان و اشراط الساعة ذکر شده است؛ لذا ظهور ایشان صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به طریق اولی می تواند از علائم ظهور حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیز محسوب شود.

٣٧. در کتاب کافی آمده است که علی  بن یقطین گفت که امام موسی بن جعفر علیهما‌السلام به من فرمود: «الشِّيعَةُ تُرَبَّى بِالْأَمَانِيِّ مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَة؛ دویست سال است که شیعه با آرزوها تربیت می شود». یقطین به پسرش علی گفت: چرا آنچه درباره ما (حکومت عباسی) می گویند می شود و آنچه درباره شما می گویند نمی شود؟ علی  بن یقطین در جواب گفت: آنچه درباره ما و شما گفته شده از یک منبع است، جز اينكه امر شما وقتش رسيده بود، خالصش به شما داده شد، و مطابق آنچه به شما گفته بودند واقع گشت، ولى امر ما وقتش نرسيده است؛ لذا با آرزوها دلگرم گشته‏ايم. اگر به ما می گفتند: اين امر (ظهور دولت حق) تا دويست يا سيصد سال ديگر واقع نمی شود، دل ها سخت می شد و بيشتر مردم از اسلام برمی گشتند، ولى گفتند: چقدر زود و به شتاب مى‏آید، براى اين كه دل ها گرم و فرج نزدیک [پنداشته] شود؛ کافی، ج١، ص٣۶٩.

٣٨. کمال الدین، ج١، ص٢٨٠.

٣٩. کمال الدین، ج١، ص١۵٢.

۴٠. اقبال الأعمال، ج١، ص٣۶٨.

۴١. غیبة نعمانی، ص١۵٨.

۴٢. کمال الدین، ج٢، ص٣٨۵.

۴٣. «عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ؟ع؟ هَلَكَتِ‏ الْمَحَاضِيرُ! قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟ قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ، وَ نَجَا الْمُقَرِّبُونَ‏ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَايُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ؛ ابیمرهف میگوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود: محاضیر (اسبهای چموش) هلاک شدند. عرض کردم: محاضیر چه کسانی هستند؟ حضرت علیه‌السلام فرمود: شتابزدگان. سپس ادامه داد: و نزدیکشمارندگان نجات یافتند. قلعه بر میخهایش استوار میماند. چون فرشهای خانههایتان باشید؛ چرا که غبار بر کسی مینشیند که آن را برانگیخته است. هرگاه آنها بخواهند به شما آسیبی برسانند، خداوند مشغولیّتی برای آنها پیش میآورد؛ مگر کسی که متعرّض آنها بشود»؛ الغیبة (نعمانی)، ص١٩۶.

۴۴. معارج، ۶-٧.

۴۵. بحار الأنوار، ج١۶، ص٢۵۶.

۴۶. اشاره به آیه‏ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» «قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت»؛ قمر، ١.

۴٧. عیون  الحکم، ص٣٧۶؛ بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۷.

۴٨. کمال الدین، ج٢، ص٣٨۵.

۴٩. «مبعوث شدم؛ در حالی که من و قیامت مانند این دو [انگشت] به هم نزدیک هستیم»؛  بحار الأنوار، ج١۶، ص٢۵۶.

۵٠. بر اساس مطالب نقل شده، برای آیتاللّه خوئی  قدس‌سره این اتفاق افتاد و با اینکه طبق نقل مذکور، زمان ظهور به تأخیر افتاده بود، اما برای شخص آيتاللّه خوئی، ظهور و فرج شخصی قبل از وفات حاصل شد.

۵١. همان گونه که از مفاد روایات استفاده میشود، مؤمنان واقعی در حال احتضار، ذوات مقدسه معصومین علیهم‌السلام را زیارت میکنند. حضرت آيت اللّه بهجت قدس‌سره نیز نقل میکرد: «شخص طبیبی در نزدیکی وفاتش، به همه انوار معصومین علیهم‌السلام سلام کرد و تعظیم نمود، ولی هیچ کدام از حضار کسی را نمی دیدند!»

۵٢.  کافی، ج١، ص٣۶٩.

 

 

جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانه‌ای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوت‌ها و فیلم‌های بیانات حضرت‌ آیت‌الله بهجت، که قابلیت دسترسی به آن‌ها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

ویژه‌نامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)

 

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها