صفحه اصلی

در حال بارگیری...
ویژه‌نامه بشارت از حضرت حجت (عج)

مطلب اول: آیا اعتقاد به مهدویّت از باورهای اختصاصی شیعیان است؟

 

آیا اعتقاد به مهدویّت از باورهای اختصاصی شیعه است؟ آیا روایات مربوط به مهدویّت، فقط در کتب شیعه نقل شده است؟ اگر این روایات در منابع اهلسنت نیز وجود دارد، آیا نقل آنها به حد تواتر میرسد؛ به نحوی که اهل سنت ملزم به پذیرش آن شده، و در نتیجه منکران چنین عقیدهای کافر و روی گردان از حقیقت تلقی شوند؟ و با توجه به این که عقاید مسلمانان بر اساس منابع متواتر و قطعی از کتاب و سنت تشکیل شده است، آیا یک فرد سنی مذهب میتواند اندیشه مهدویّت را از باورهای اسلامی خارج بداند و معتقد باشد که اعتقاد به ظهور امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ضروریِ دین نیست؟

جالب است که یکی از شاخصترین علمای سلفی معاصر، متکفل پاسخگویی به این پرسش شده و شبهات سست و بیپایه برخی دیگر از علمای اهلسنت را جواب داده است. این اشکالات در واقع، در دوران اخیر توسط علمایی مطرح شده است که در فن حدیثشناسی در موضوع مهدویّت تخصص ندارند. این علما، ظهور حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را از جمله امور غیبیه میشمارند و به همین دلیل، معتقدند که باور به چنین امری مستلزم اثبات آن با اخبار متواتر و قطعی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. اینجاست که شیخ ناصرالدین البانی (متوفی ١۴٢٠هـ.ق) در کتاب خود «معجم الالبانی فی العقیدة»، آنها را جاهل در علم حدیث معرفی کرده و با تأکید و تکرار فراوان، خاطر نشان میکند که احادیث ظهور امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به صورت متواتر از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده است. البته او در ادامه برای اینکه به تشیّع نزدیک نشده باشد و از تفکر اهلسنت فاصله نگیرد، بین مهدی اهل سنت و مهدی شیعه تفاوت قائل میشود!! اما جالب اینکه او مطلب خود را با عبارتی کوتاه که بسیار شبیه ادبیات شیعه است، تمام می کند و مینویسد:

«و خلاصه کلام اینکه باور به خروج مهدی، عقیدهای است ثابت شده و متواتر از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که ایمان به آن ضروری و واجب است، زیرا از امور غیبی بوده که ایمان به آن از صفات متقین شمرده شده؛ چنانکه خدای متعال فرموده است: «الم ذَلِكَ الكِتابُ لاَرَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» ١ (الم. این کتابی است که تردیدی در آن راه ندارد و هدایتی برای متقین است؛ کسانی که به غیب ایمان میآورند) و در حقیقت چنین عقیدهای را جز شخص جاهل یا مجادلهگرِ لجوج، انکار نمیکند. از خدای متعال طلب میکنم مرگم را بر ایمان به این عقیده و به هر آنچه که در قرآن و سنت صحیح شمرده شده است، رقم بزند.» ٢

او در ابتدای کلامش تصریح میکند که منکر ظهور امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، کافر است. بحثهای او درباره ظهور امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و آنچه مربوط به آن است، حدود ٨٠ صفحه از کتابش را در باب «اشراط الساعة الکبری» (نشانههای قیامت) در بر گرفته است. او مینویسد:

«برای هر فرد آگاه به علم حدیث، آشکار شد که روایات نزول عیسی و خروج حضرت مهدی، روایاتی صحیح است که انکار آن جایز نیست و چنین انکاری، فرد انکار کننده را در ورطه دو مفسده قرار میدهد، که با هیچ عسلی شیرین نمیشود: ورطه اوّل کفر است، زیرا چنین کسی آنچه را که از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به تواتر ثابت شده، آگاهانه انکار کرده است؛ ورطه دوم فسق است، زیرا چنین کسی با وجود عالم بودن و داشتن توانایی بحث و تحقیق در این زمینه، از این امر واجب دست کشیده است.»٣

شیخ ناصرالدین البانی از بزرگان علمای سلفی در فن حدیث است، که در سال ١۴١٩هـ. ق به دلیل تلاشهای علمی که در زمینه بررسی، تحقیق و تخریج احادیث نبوی انجام داده بود، جایزه جهانی ملک فیصل از سوی دولت سعودی به او اعطا شد. وی کسی نیست که به کلامش اعتنا نشود و بتوان به سادگی از کنار آن گذر کرد.

با توجه به خبرویّت و مهارتی که وی در حدیثشناسی دارد، تواتر احادیث مهدویّت برای او آشکار و واضح شده است و میداند که اگر این احادیث متواتر را از ترس رواج تشیّع انکار کند، همانا کافر و گمراه شده و دیگران را نیز گمراه کرده است. پس به حقیقت اعتراف میکند، اما همچون بسیاری از اهل سنت، ولادت امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را انکار مینماید و مهدی شیعه را نعوذباللّه موهوم میشمارد و او را به سیمرغ تشبیه میکند. البته شاید خداوند متعال این تعبیر را بر زبان او جاری کرده که مهدی شیعیان همچون «الخل الوفی»۴ (دوست وفادار و دلسوزتر از خود) است و البته درست گفته است؛ چرا که دوست وفادار و دلسوزتر از خود، کسی جز حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیست!

در میان علمای ابرار ما نیز، «شیخ مفید» قرنها پیش در رساله مختصری در باب غیبت امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، جواب این سؤال را داده و فرموده است که برای تواتر، ملاکی واضح و عمومی وجود دارد که همه انسانها آن را میشناسند و بین مسلمان و کافر و شیعه و سنی در تشخیص آن فرقی نیست و آن، این است که خبر دهندگان از یک واقعه، بهگونهای باشند که تبانی آنها بر دروغگویی محال باشد. بر این اساس، وقتی از شیخ پرسیده میشود که با توجه به اختلاف آشکاری که انسانها در این موضوع دارند، چه دلیلی بر وجود امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هست، ایشان پاسخ میدهد:

«دلیل بر این مطلب این است که میبینیم شیعیان امامی در شرق و غرب زمین پراکنده هستند و نظرات و اغراض متفاوتی دارند و شهرهایشان از همدیگر دور است و همدیگر را نمیشناسند و همگی کذب را حرام میدانند و به زشتی و قبح دروغگویی آگاهاند و با این حال، به نقل متواتر از امامان خود از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل میکنند که امام دوازدهم به غیبتی خواهد رفت که اهل باطل در آن به شک خواهند افتاد و نقل میکنند که غیبت آنگونه که هست، واقع خواهد شد. این اخبار نقل شده از دو حال خارج نیست؛ یا صادق است که درستی سخن ما را نشان میدهد و یا دروغ است که این محال است، زیرا اگر ممکن باشد که همه شیعیان امامیه با این وضعیتی که شرح دادیم، دروغ بگویند، چنین احتمالی باید درباره سایر مسلمانان هم در نقل معجزات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امثال آن مطرح شود، بلکه در این صورت باید این احتمال در مورد سایر امتها و مذاهب نیز مطرح گردد و در نتیجه، هیچ خبری در دنیا صحتش قابل احراز نخواهد بود و این به معنای بطلان همه شریعتها است.»۵

آیا کسی _ اعم از اینکه مسلمان باشد یا کافر، سنی باشد یا شیعه _ میتواند این حقیقت را انکار کند که متوکل عباسی، امام دهم علیه‌السلام را از مدینه به شهر سامرّا تبعید کرد؟ شهری که احمد بن حنبل در آن زمان از آن تعبیر به زندان میکند! محقّق کتاب مسند احمد میگوید:

«سپس متوکل تصمیمش تغییر کرد و خواست احمد بن حنبل را به سامرّا بازگرداند. ... احمد بن حنبل مجبور شد به آنجا برود، اما برای او آشکار شد که او در سامرّا در نوع جدیدی از زندان خواهد بود و لذا بسیار غمگین شد... احمدبن‌حنبل گفت: تنها میخواهند که من حدیث بگویم و این شهر، زندان من باشد!»۶

سبحان اللّه! وقتی ابن حنبل از کل شهر به عنوان زندان تعبیر میکند، درباره محله «عسکر» در این زندان چه باید گفت؟! حال سؤال این است که چرا متوکل، امام هادی علیه‌السلام را از مدینه و شهر جد بزرگوارش صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به این زندان میآورد؟ و چرا همین کار را با فرزند ایشان، امام حسن عسکری علیه‌السلام نیز انجام دادند؟ و چرا آنچنانکه دهها تن از علمای اهل سنت گفتهاند، تقسیم ارث آن امام را هفت سال متوقّف کردند و در این مدت به دنبال یافتن فرزندش عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف میگشتند؟ آیا این اقدامات، جز برای این بود که بر اساس احادیث دال بر امامان دوازدهگانه، که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از آن خبر داده بودند، بر آنها آشکار شده بود که اکنون در مواجهه با امام دهم از امامان دوازدهگانهای قرار دارند که در سلسلهای نورانی و معجزهوار، جانشین پدران مطهر و معصوم خود میشود و عالم و جاهل اعتراف دارند که همه این امامان از خلیفه زمان خود برای خلافت سزاوارتر بودهاند؟!

از این رو، دیگر هیچ جای شکی برای متوکل باقی نمانده بود که ولادت امام دوازدهم علیه‌السلام که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خبر داده بود، بسیار نزدیک است؛ خصوصاً که خبر شعر سرایی دعبل خزاعی نیز منتشر شده بود؛ همو که در قصیده مشهورش در محضر امام رضا علیه‌السلام و در حالی که مأمون عباسی حضور داشت، شعر معروف خود را درباره قیام امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف سرود. این خبر، قطعاً به متوکل عباسی هم رسیده و شنیده بود که دعبل خبر از امامی میدهد که لاجرم قیام خواهد کرد. از این رو، متوکل چارهای ندید جز اینکه امام علیه‌السلام را به عسکر سامرّا بیاورد، تا تمام کارهای ریز و درشت ایشان و فرزندش امام حسن عسکری علیه‌السلام را تحت کنترل و زیر نظر داشته باشد.

در ادامه سخن و برای تکمیل جواب و مستحکم کردن آن، شایسته است توجه داشته باشیم که عقاید شیعه اثناعشری، در واقع به مثابه مجموعهای نظاممند است که در خلال آن، سلسله معارف کتاب و سنت در کنار هم قرار میگیرند و بین آنها پیوند برقرار میشود و آنچه به صورت پراکنده و جدا از هم در عقاید اهلسنت بیان شده است و از نظر آنها مطالبی جدا افتاده و بیربط به هم هستند، در این نظامِ منسجم فکری، به صورت زنجیری با حلقههای متصل به هم در میآید، که هر جزء این معارف در جای مناسب خود در جدولی هماهنگ قرار میگیرد.

برای مثال، آیا اهل سنت بین حدیث خلفای دوازدهگانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و احادیث دال بر مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ارتباطی برقرار میکنند؟ آیا حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را یکی از این امامان دوازدهگانه میدانند؟ آیا این خلفای دوازدهگانه را از فرزندان حضرت فاطمه علیها‌السلام میشمارند؟ آنها هیچ ارتباطی بین خلفای دوازدهگانه و سرور بانوان عالم، حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام قائل نیستند، بلکه عجیبتر آنکه آنان حتی بین خود خلفای دوازدهگانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم نتوانستهاند ارتباطی برقرار کنند! همچنین آیا نزد آنها ارتباطی میان حدیث ثقلین «کتاب اللّه و عترتی» و حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و خلفای دوازدهگانه وجود دارد؟ و آیا نزد آنها ارتباطی میان روزی که حدیث ثقلین در آن روز صادر شده، که به نقل صحیح مسلم و دهها فرد دیگر از محدثان، روز غدیر خم بوده است، با حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و آن خلفای دوازدهگانه وجود دارد؟

بهطور خلاصه، جواب سؤال مطرحشده این است که اعتقاد به ظهور امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، عقیدهای اسلامی است که برای اهلسنت به خودی خود، اعتقاد به آن لازم و ضروری است، بلکه نزد آنها عقاید دیگری نیز وجود دارد که برخی آشکارا و برخی به صورت پنهانی با مسأله ظهور امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ارتباط دارد؛ بهگونهای که این عقاید در کنار هم به منزله اعضای مختلفی برای یک بدن هستند، اما اعضای این بدن نزد اهلسنت پراکنده و تکهتکه شده است و به صورت پازلی منسجم در نیامده و این اعضا در کنار هم قرار نگرفتهاند، تا بدنی دارای روح تشکیل دهند که اعضایش همدیگر را یاری میکنند و یک موجود زنده واحد و پویا را به وجود بیاورند. اما نزد شیعه که همواره ملازم با ثقلین بوده و عقاید خود را از عترت پاک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گرفتهاند، این عقاید به هم پیوسته و متصل شدهاند و بین آنها کمال ارتباط برقرار شده و در واقع، این نظام منسجمی است که اهل بیت علیهم‌السلام که به معارف قرآن و سنت آگاهترند، به شیعیان آموختهاند. و پرواضح است که عقیده واحد و تک و جدا از سایر عقاید _ ولو همانطور که البانی تصریح کرده است، متواتر هم باشد _ در میزان استحکام، قابل قیاس با عقیدهای نیست که در کنار عقاید دیگری قرار میگیرد که شاهد و مؤید آن میشوند، زیرا عقاید متواتر و متصل به هم که تار و پودشان در همدیگر گره خورده، بسیار مستحکمتر است. و اللّه الهادی.

 


١. بقره، ١-٣.

٢. موسوعة الألبانی فی العقيدة، ج ۹، ص۲۷۶؛ جامع الموسوعة شادی آل نعمان نقله عن مقالات الألبانی، صص ۱۰۵-۱۱۰، لجامعها نور الدین طالب.

٣. موسوعة الألبانی فی العقيدة، ج۹، ص۲۳۳.

۴. شخصیتی اسطورهای در ادبیات عرب.

۵. رسائل فی الغيبة (شيخ مفيد)، رساله دوم، ج۲، ص۱۱.

۶. مقدمه كتاب مسند احمد، ج١، ص۴۴.

 

 

جهت مشاهده تمامی تولیدات رسانه‌ای مرتبط با کتاب «بشارت از حضرت حجت(عج)»، و دسترسی به مجموع صوت‌ها و فیلم‌های بیانات حضرت‌ آیت‌الله بهجت، که قابلیت دسترسی به آن‌ها از طریق بارکد(QR)، در حاشیه صفحات کتاب فراهم گردیده است، به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

ویژه‌نامه اینترنتی کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)

 

آخرین مطالب

نمایه‌ها

فیلم ها