آیتالله شیخ عبدالنبی اراکی در سال ١٣٠٧ق. در اراک زاده شد. معرَّب اراک، عراق است و به همین علت است که وی را شیخ عبدالنبی عراقی هم میخوانند. او تحصیلات خود را از اراک و همدان آغاز کرد و از اساتید این دو شهر بهرهمند شد.
جوانی بیستساله بود که به حوزه پررونق نجف وارد شد و از اساتیدی چون آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروةالوثقی)، شیخ شریعت اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی و میرزای نائینی بهره برد.
جوانی بیستساله بود که به حوزه پررونق نجف وارد شد و از اساتیدی چون آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروةالوثقی)، شیخ شریعت اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی و میرزای نائینی بهره برد. او به غیر از فقه و اصول و حکمت، به تحصیل علوم هیئت و نجوم و ریاضی نیز پرداخت و در دانشهای گوناگون به مرتبه استادی رسید و صاحب کرسی تدریس شد.
آیتالله شیخ عبدالنبی اراکی در سال ١٣۴٠ق. به ایران آمد و به تحصیل علوم حوزوی مشغول شد، ولی قوت علمی ایشان به حدی بود که در سال ١٣۴۶ق. حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی رحمهالله ایشان را به نجف دعوت کرد تا مشغول تدریس در آنجا شود. این بار اقامت ایشان در نجف بیست سال طول کشید. پس از بیست سال اقامت در نجف، در سال ١٣۶۶ق. به شهر قم آمد و تا آخر عمر در این شهر اقامت کرد.
قوت علمی ایشان به حدی بود که در سال ١٣۴۶ق. حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی رحمهالله ایشان را به نجف دعوت کرد تا مشغول تدریس در آنجا شود.
آیتالله اراکی مدتی در مسجد عشقعلی و پس از آن در «مسجد خانم» که اکنون آن را با نام «مسجد فاطمیه» میشناسند، به اقامه جماعت پرداخت. پس از وفات آیتالله شیخ عبدالنبی اراکی بود که حضرت آیتالله بهجت بنا به اصرار عدهای، امامت جماعت این مسجد را پذیرفت و چهلوچهار سال در آنجا نماز جماعت برپا کرد.
شیخ عبدالنبی تألیفات بسیاری با موضوعات گوناگون از خود به یادگار گذاشته که برخی از آنها هنوز به چاپ نرسیده است. ایشان حتی در روزهای آخر عمر و باوجود مریضی، باز هم دست از تألیف برنداشت و با همت و پشتکار، در ایام بیماری موفق به نگاشتن کتابی به نام «المعالم الزلفی» شد.
آیتالله اراکی در طول سالهای تدریس، شاگردان بسیاری در نجف، اراک و قم تربیت کرد که هر یک منشأ برکات بسیاری برای حوزههای علمیه و عموم مردم بوده و هستند.
از او چنین نقل شده که: «زمانی بعد از اینکه از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که دستم فلج شده است. موضوع را از همگان حتی همسرم مخفی کردم، اما برای گرفتن شفای خود، آهنگ مشهد مقدس کردم. شب پنجشنبه بود که به مشهد رسیدم. شب در منزل یکی از دوستانم به استراحت پرداختم. عصر پنجشنبه غسل کرده، وارد حرم شدم. پس از زیارت، رو به مرقد مطهّر امام کردم و عرض نمودم: تا مرا شفا ندهید، از اینجا نمیروم. من میخواهم با این دستم خدمت بکنم. آن شب را در حرم گذراندم تا شفا گرفتم و آنگاه از حرم بیرون آمدم».
ایشان در عبادت و تهجد نیز کوشا بود. از یکی از شاگردانش نقل شده است که هیچ فجری طلوع نکرد که او در خواب باشد. هنگام سحر، صدای گریه و ناله و تضرع و استغفار او بلند بود. در توسل به اهلبیت علیهمالسلام دلش محکم و مطمئن بود. از او چنین نقل شده که: «زمانی بعد از اینکه از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که دستم فلج شده است. موضوع را از همگان حتی همسرم مخفی کردم، اما برای گرفتن شفای خود، آهنگ مشهد مقدس کردم. شب پنجشنبه بود که به مشهد رسیدم. شب در منزل یکی از دوستانم به استراحت پرداختم. عصر پنجشنبه غسل کرده، وارد حرم شدم. پس از زیارت، رو به مرقد مطهّر امام کردم و عرض نمودم: تا مرا شفا ندهید، از اینجا نمیروم. من میخواهم با این دستم خدمت بکنم. آن شب را در حرم گذراندم تا شفا گرفتم و آنگاه از حرم بیرون آمدم».
بسیار سادهزیست بود و از خود خانهای نداشت و تا آخر عمر در خانه اجارهای زندگی میکرد. حضرت آیتالله شیخ عبدالنبی اراکی پس از عمری تلاش در راه کسب و ترویج علوم اهلبیت علیهمالسلام در ماه رجب ١٣٨۵ق. (١٣۴۴ش.) دیده از جهان فروبست و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد.