حضرت آيت الله بهجت ميفرمودند:«خواجه نصيرالدين طوسىرحمهاللّه با آن همه اشتغال در دين و دنيا كه نظير ندارد ـبهگونهاى كه مىگفته است: تمام ابتلائات اهل علم به من متوجّه استـ در صف قشون، جواب مسائل مشكل علمى و عقلى را مىداد!».
خواجه نصیرالدین طوسی، قلهنشین وادی معارف و فنون بود و علم و فضیلتش، عالمی را به تعظیم واداشت. او در سال ۵۹۷ ه..ق. در شهر طوس به دنیا آمد. کودکی خود را در دامان پدری عالم، که از فقها و محدثان بود، گذراند. ابتدا به آموختن قرآن مشغول شد، سپس اقسام علوم ادبی، مانند صرف و نحو و اشتقاق و مبانی علل و لغت آموخت. در محضر پدرش، علم فقه و اصول و حدیث را نیز فراگرفت و برای تعلیم مقدمات حکمت و منطق، در محضر دایی خود زانو زد. تشنه علم بود و هرجا عالمی مییافت، به محضرش میشتافت. سفر کرد و فقه و اصول و کلام و فلسفه و ریاضیات و طب و نجوم و همه علوم مرسوم زمان خود را به حد کمال آموخت. سفرهایش را به نیشابور ختم و در آنجا محفل علمی بر پا کرد.
حضرت آيت الله بهجت ميفرمودند:«خواجه نصيرالدين طوسىرحمهاللّه با آن همه اشتغال در دين و دنيا كه نظير ندارد ـبهگونهاى كه مىگفته است: تمام ابتلائات اهل علم به من متوجّه استـ در صف قشون، جواب مسائل مشكل علمى و عقلى را مىداد!».
با حمله مغول به ایران و تخریب شهرها و ویرانی آبادیها، خواجه نیز مجبور شد از نیشابور بگریزد و به دنبال مأمنی باشد. به دعوت ناصرالدین محتشم، به قلعه قهستان که از ایمنترین مناطق آن زمان بود رفت. ناصرالدین مردی فاضل و سخی بود و خواجه را بسیار احترام کرد. خواجه با ورود به قلعه قهستان بهسبب فراغ بالی که برایش حاصل شد به تحقیق و مطالعه پرداخت. بسیاری از کتابهای خود را در این بازه نگاشت. «کتاب طهارةالأعراق» ابنمسکویه را ترجمه و با اضافاتی به نام «اخلاق ناصری» تقدیم ناصرالدین کرد. پس از چندی به قلعه «الموت» رفت و در آنجا به تحقیقات و مطالعات و تألیفات خود ادامه داد. علما اطرافش گرد آمدند و حلقههای درسی تشکیل دادند.
در قلعه الموت بود که هلاکوخان مغول به ایران حمله کرد. خواجه نصیر برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، از شاه خواست تسلیم هلاکو شود. هلاکوخان با شنیدن فضایل خواجه و ماجرای ترغیب شاه به تسلیم شدن، او را بزرگ داشت و ملازم خود کرد. خواجه نصیر مورد اعتماد هلاکوخان بود. او به ارشادات خواجه، رو به سوی بغداد کرد و با کشتن المستعصمبالله دوران خلافت عباسیان را پایان داد. خواجه نصیر با تدابیر خود، از هلاکت جان و تلف مال مردمان و بهویژه عالمان جلوگیری کرد.
خواجه پس از فتح بغداد به حله رفت و با محقق حلی دیدار و مباحثه کرد. سپس به مراغه رفت و پس از جلب موافقت هلاکو به ساخت رصدخانه همت گماشت. به درخواست خواجه، منجمان و ریاضیدانان زبردست از سراسر کشور جمع آمدند و او را در این کار یاری کردند. در کنار این رصدخانه، کتابخانهای بنا کردند و چهارصد هزار جلد کتاب در آن جمعآوری نمودند. بسیار سفر کرد و هرجا کتاب، اسطرلاب و یا ابزار نجومی دیگری مییافت با خود به مراغه میآورد.
فعالیتهای علمی و فرهنگی و اجتماعی کمتر کسی در طول تاریخ، همپای خدمات بزرگ چنین عالمی است. در علوم گوناگون عصر خود صاحبنظر و دارای تألیف بود. او با احیای تفکرات از یاد رفته بوعلی، پایه و اصول کلام شیعه را با براهینی استوار، محکم کرد.
خواجه نصرالدین در سال ۶۷۲ ه.ق. در بغداد بیمار شد و از دنیا رفت. پیکر پاکش با تشییع علما و مقامات کشوری و بسیاری از مردم، به کاظمین انتقال یافت و در حرم شریف امام کاظم و امام جوادعلیهماالسلام به خاک سپرده شد.